رفتنی ها :
میرم استخر
میرم دانشگاه
میرم کافه
میرم کتابخونه ی ملی ( خیلییییییی حال میده . یه کتابایی اونجا هست اصلا باورت نمیشه )
میرم شب شعر استاد آذر
میرم شهر کتاب
میرم کوهسار ( نیمی از عمرم رو اونجا گذروندم اما به علت کرونا دیگه نمیشه رفت )
میرم پارک برای ورزش ( اکثرا پیرمردن ولی خیلی باحالن لا به لاش هم میرقصن )
میرم کاخ گلستان ( لعنتی الان میفهمم که هیچوقت برام عادی نمیشه )
میرم پینت بال
میرم یه کم طبیعت گردی
میرم دعای ندبه
میرم هیئت
میرم کلاس های خارج فقه حوزه علمیه ( یعنی یه سری مباحثه هایی میکنن که پر هات میریزه !!! آدرسم میدان بریانک )
خیلی جا باید برم
خیلی
میرم پارک رو به رو خونه
من نمیتوانم جلوی فرا رسیدن شب را بگیرم اما میتوانم از تاریکی برای کشف زیباییها استفاده کنید. تنها در تاریکی میتوانم ستارهها را ببینم.
میرم تو کوچه عرررررررر میزنم میگم لعنت به این مدت : (((
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
دوباره برم باشگاه
الهی ...
این بنده چه داند که چه میباید جُست ؟
داننده تویی ، هر آنچه دانی ، آن ده ...
مشاور کنکور سراسری
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)