بعد از مدتی، دوباره سلاااااااااام
امیدوارم روزهای خوبی پشت سر گذاشته باشید و از عملکردتون راضی باشید..
کمی حرف بزنیم : )
همه ما یه عالمه مستند از آدمایی دیدیم که با وجود معلولیت کارایی میکنن که حتی واسه یه آدم سالم هم راحت نیست، اونا قدرتشون رو از اراده و فکرشون گرفتن..
خیلیا تو شرایط سخت زندگی شادی برای خودشون میسازن، تسلیم نمیشن و تا آخرین روزی که روی زمین هستن به کارشون، فکرشون و چیزی که میخوان باشن، پایبند میمونن..
ما هم یکی از همون خیلیا هستیم!!
این خیلی طبیعیه که گاهی از بعضی از این کارا که شاید خوب پیش نمیرن خسته شیم، اما اینکه از صرافت انجام دادنش بیفتیم طبیعی نیست!!!
پیروزی تلاش میخواد، پیگیری میخواد و ادامه دادن..
زندگی هزارتا قله ریز و درشت داره که برای پیروزی باید رو همه اونا پرچممون رو بزنیم..
________
با میانگین 15 ساعت + 520 تست به راهم ادامه میدم
ویرایش توسط .TelMa : 22 فروردین 1399 در ساعت 12:51
با آرزوی موفقیت برا تک تک دوستان
خدا جونم بابت آرامشی که بهم میدی شکرت
ویرایش توسط Mahboobe 200 : 22 فروردین 1399 در ساعت 22:52
سلام به همه دوستان کنکوری
منم امروز وارد انجمن شدم تا اینجا کنار شماها عهد ببندم که تو این ۸۲روز باقی مونده همه تلاشمو بکنم و تا وقتی حداقل ۱۲ساعت درس نخوندم شبا نخوابم .امیدوارم بعد اعلام نتایج همه بیایم خبر قبولیمونو بدیم و تجربیاتمون رو به بقیه هم انتقال بدیم .
بیشترین تلاشمو میکنم و برای خودم و همه کنکوریا دعا میکنم
امضا ۲۳فروردین
ساعت مطالعه 11 .120تست
پ.ن امروز زيست دوم رو تموم كردم با نكات ،وقت زيادى ازم گرفت نتونستم تست بيشترى بزنم رياضى دو هم تموم شد يك فصل شيمى ويك فصل فيزيكم مونده تا اخر اين هفته دوم ميره پى كارش با تست ها ،
عقاب باش
اگر هدفت در عمق دریا
یا در قله کوهه
به دستش بیار
این قدرت عقاب نیست که پیروزش میکنه
جسارت و اراده و تمرکزش روی هدف، باعث موفقیتشه.
Move in silence only speak when it's time to say checkmate♟️⁶
سلاااااااام به همگی
متافسانه سرعت نت به شدت پایینه و عکس آپلود نمیشه!
این دو سه روزه کمی کسالت داشتم و ساعت مطالعه ام دو ساعتی کم شد ولی خب قابل جبرانه..
از بس از تلوزیون دروووووغ میشنوم برای فرداهای خودم دلم میسوزه، برای وقتی که قراره دانشجو بشم و این همههههه دروغ بگن و نتونم کاری کنم.. شبکه شاااد!!!! 90% درس های دانشگاهی به صورت مجازی تدریس شد!!!!!!!!!!
من که این ها رو میگم فقط با شنیدن اخبار و نوشته کانال ها نیست.. پدر و مادرم، عمه و دخترام و خیلی های دیگه از نزدیکانم، معلم و استاد دانشگاه ان و این موضوعات رو از نزدیک میبینم نه که بشنوم!
خدا چه دیدی، شاید دانشجو رشته ای که میخوام، بشم اما نه اینجا... قبلا بهش فکر نمیکردم و تا کسی میگفت جبهه میگفتم که، نه اینجا خوبه و از این حرفا ولی این اتفاقات خیلی چیزها رو برام روشن کرد و مقایسه هایی که به کمک بقیه دوستانم در کشورهایی دیگه انجام دیدم فهمیدم که....... آره دیگه!!!
بگذریم : )
.
.
این متن رو یه جا دیدم، خیلی خوشم اومد... شما هم بخونید : )
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
__________
میانگین 13 ساعت + 450 تست
ویرایش توسط .TelMa : 25 فروردین 1399 در ساعت 23:58
ساعت مطالعه 10, 100تست
امروز حتما جبران ميكنم
Move in silence only speak when it's time to say checkmate♟️⁶
ساعت مطالعه 6 , 30تست به نظرم نبايد ديشب تا اون موقع بيدار ميموندم تاثير منفى خودشو گذاشت در طول روز تمركز نداشتم ، از اين به بعد تمام سعيم رو ميكنم برنامم قبل از ساعت يك بامداد تموم بشه.
Move in silence only speak when it's time to say checkmate♟️⁶
Move in silence only speak when it's time to say checkmate♟️⁶
سلام سلام
مثل همیشه، اول رفع ابهام
نه عزیز !!! کنار نکشیدم ،تسلیم هم نشدم ...
اگر پست 25 فروردین رو ببینید گفتم کمی کسالت دارم با اون حال نتونستم قبول کنم که از ساعت مطالعه ام کم کنم.. همین باعث شد خیلی خیلی از نظر جسمی ضعیف بشم و دیگه انرژی برام نموند تصمیمم اشتباه بود ،تاوانش رو هم دادم
راستی گفتن تاوان اشتباه !!! هیچ بهش فکر کردید ؟؟ فرضا در زمینه کنکور ،اشتباه اکثر ماها اتلاف وقته و زمان اعلام نتایج تاوانش رو میدیم!! چطوری؟؟ با دیدن یه غم بزرگ تو چشم های پدر و مادر : )
خیلی ناراحت کننده است ،نه ؟؟ اون هایی که پشت کنکوری ان میفهمن چی میگم ... یا اون لحظه ای که داری از جلسه کنکور خارج میشی و هر دو منتظرن تا ببیننت که خوشحالی یا ناراحت و همون لحظه با دیدن چشم های پر از اشکت ، شکسته میشن ...
ناراحت شدید ؟؟ اجازه ندید تکرار بشه
تا یادم نرفته!!! یه جا دیگه هم سخت منتظر تاوان باشید !!! اگر دل شکستید ،بدونید که طرف مقابل تون هم یه خدایی داره و یه روزی ،یه جایی بالاخره تاوان میدی ..همون قدر سخت و ترسناک : )
.
.
پ.ن1: این عکس ها تکه هایی از اتاقمه ، هر وقت تست قرابت میزنم بیت هایی که دوست دارم رو یادداشت میکنم ..ادبیات رو اگر با لذت بخونید فوق العاده رشد درصد میکنید ،این رو کسی میگه که از 30 درصد به 90 رسیده ! بخونید و لذت ببرید : )
پ.ن2 : همیشه تمام سعیم رو کردم که دل نشکنم و تا الان هم موفق بودم اما یکبار دلم شکست و تا عمر دارم فراموش نمیکنم : ) یاد گرفتم که هیچ کسی ارزش خوبی زیاد نداره ... دلم شکستم ولی بزرگ شدم ، زمان برد اما دوباره خودم تکه هاش رو پیدا کردم و کنار هم گذاشتم ولی اینبار اون طور که خودم می خواستم .. محکم و شکست ناپذیر : ) (ربطی به بیماری این مدتم ندااااره !!!!)
تسلیم هیچ چیزی نشید ،هیچ چیزی ..
ویرایش توسط .TelMa : 10 اردیبهشت 1399 در ساعت 19:24
سلاااام به شمایی که این پست رو می خونی
امروز به اصرار مادرم با یه رتبه برتر صحبت کردم ( بهش می گفتن مشاور!!!) رتبه 12 منطقه 2 ( سالش رو نمیگم)
شرایطم رو براش توضیح دادم و گفتم از کی شروع کردم و... بعد ده دقیقه این جواب رو شنیدم :
هه!!!! چه خیال باف !!! مردم از تابستون و مهر شروع کردن و الان دارن جمع بندی میکنن،بعد شما میگی داری درس جدید می خونی ؟؟!! حتی در حدی نبینمت که راهنماییت کنم ! چون با این بلندپروازی هات کار دست همه میدی !!!! بعد فردا میری میگی فلانی مشاور بدی هست : )
من اولش زبونم بند اومد یه بند حرف (ور ور ) میزد ... حرف هاش ( ور ورهاش) که تموم شد ، گفتم به حال جامعه ای که تو رتبه برترشی و قراره روزی پزشکش بشی باید زار زار گریه کرد ... همینکه آدمی مثل تو با این ذهنیت، تونسته ..من که هیچ هرکی از الان هم شروع کنه میتونه : ) منتها فکرش باید درست باشه ... اسم و فامیل رو گفتم و خداحافظی کردم : )
با این اتفاق من پتانسیل این رو داشتم ،که امروز رو کلا گریه کنم و درس نخونم و از فردا هم بگم نمیشه ،نمی تونم و... اما من این کار رو نکردم : )
طبق معمول رفتم سراغ دفتر دلبرم
اهدافم رو مرور کردم ،برنامه ام رو منظم تر کردم،گنجه قدیمی که زیرزمین ذهنم گذاشته بودم رو بیرون کشیدم و دو سال پیش رو مرور کردم ،رفتم پشت بوم خونه و یه نفسی تازه کردم (باد بهاری وقتیکه به صورتت میخوره و موهات رو تکون میده ،خیلی لذت بخشه)...
امروز دوباره دست خودم رو گرفتم تا زمین نخوره ... یاد گرفتم که هیچ کسی جز خودم ،نمیتونه قدمی به اهدافم نزدیکم کنه : )
پ.ن1: دفتری تو عکسه، همون دفتر دلبرمه : ) خودم جلد و برگه هاش رو درست کردم ..
پ.ن2: سال دوم دبیرستان بودم .بعد از اینکه دکتر گفت چشم هات 25% ضعیفه ،اونقدر خوشحال شدم که حد نداشت ( الان که به اون روز فکر میکنم گریه ام میگیره!) از اون روزا عینک زدم ..بعد از دوسال نمره چشمم 1 شد تا پارسال ... از تابستون 97 تا بهار 98 نمره شون به 4 رسید همش فکر میکردم شیشه عینک کثیفه که نمی بینم وقتی رفتم دکتر ،فورا گفت کنکوری هستی ؟! ( انگار مهر زدن به پیشانی مون !!کنکوری !!) الان هم داره اذیت میکنه ،باید باز برم دکتر
ویرایش توسط .TelMa : 15 اردیبهشت 1399 در ساعت 00:14
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)