خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات

      قهرمان های پیشرفت کنکور

      عبدالله رئیسی،رتبه‌ی2 انسانی از سراوان

      چرا در هیچ آزمونی غیبت نکردی؟

      هدف من از شرکت در آزمون‌ها یادگیری بود. در هر آزمون با کسب ترازها و نمره‌های خوب، روحیه و انگیزه می‌گرفتم تا تلاشم را بیش‌تر کنم. من به مدرسه‌ی نمونه‌دولتی شهیدمطهری سراوان می‌رفتم و مهم‌ترین دلیل پیوستگی من به کانون این بود که برنامه‌ی مدرسه‌ی ما کاملاً منطبق بر برنامه‌ی آزمون‌های کانون بود.

      شرکت در آزمون‌ها چگونه باعث یادگیری می‌شود؟

      حتی دیدن سؤالات برای من نوعی یادگیری بود. وقتی می‌توانستم به سؤالی پاسخ بدهم مباحث آن برایم مرور و تثبیت می‌شد. تحلیل آزمون که جای خود داشت و برایم مهم‌تر از خود آزمون بود.

      وقتی نمی‌توانستی به سؤالی پاسخ بدهی عکس‌العملت چه بود؟

      اوایل ناراحت می‌شدم و چون سعی می‌کردم به آن پاسخ بدهم برای برخی از سؤالات وقت کم می‌آوردم. به هر حال یا نمی‌توانستم جواب بدهم و وقتم تلف می‌شد یا جوابم غلط بود. اواخر نیم‌سال اول به این نتیجه رسیدم که باید سؤالات شک‌دار و زمان‌بر را نشانه‌گذاری کنم و در پایان آزمون، اگر وقتی باقی مانده بود، به سراغ آن‌ها بروم. در سال دوم و سوم دبیرستان چون وقت کم نمی‌آوردم از این تکنیک استفاده نکرده بودم؛ اما سال چهارم حجم درس‌ها زیاد بود و سطح سؤالات هم دشوارتر شده بود؛ بنابراین نمی‌توانستم بدون این تکنیک، مدیریت زمان داشته باشم.




      شما درس ریاضی را در کنکور 100 درصد جواب دادی. برای این نقطه‌ی قوت چه‌کار کردی؟

      از تابستان سال چهارم سعی کردم یادگیری‌ام را در ریاضی کامل کنم و از کنار هیچ نکته‌ای رد نشدم. استمرار و تمرین داشتم و ریاضی همیشه جزء برنامه‌ام بود.


      سال اولی که در آزمون‌های کانون شرکت کردی در اولین آزمون چه ترازی داشتی و در سال آخر به چه ترازی رسیدی؟

      در اولین آزمون ترازم 4500 شد. سال دوم را از تراز 6600 شروع کردم و بالاترین ترازم به 7900 رسید. سال سوم از 7200 شروع کردم و به 7900 رسیدم. تابستان سال چهارم ترازم 7000 بود و در آزمون‌های جامع خرداد در سال کنکور به تراز 8300 رسیدم.




      بین هوش و استعداد ذاتی و زحمت و تلاش و کسب مهارت‌های فراشناختی، کدام‌یک برای موفقیت مؤثرتر است؟

      برای من مهارت‌های فراشناختی بیش از هوش و استعداد کمکم کرد. نحوه‌ی مطالعه‌ام با بقیه‌ی دوستانم فرق داشت. من در خوابگاه درس می‌خواندم و هم‌اتاقی‌هایم بیش‌تر برای امتحانات مدرسه درس می‌خواندند اما من طبق برنامه‌ی راهبردی درس می‌خواندم. گاهی دبیر جلوتر یا عقب‌تر تدریس می‌کرد و برنامه‌ام کمی تغییر می‌کرد و به برنامه‌ی مدرسه نمی‌رسیدم اما سعی کردم از برنامه‌ی راهبردی کانون عقب نمانم.

      در این موفقیت نقش پدر و مادر را چگونه می‌بینی؟

      پدر و مادرم هر دو تأثیر زیادی داشتند. پدرم خیلی پیگیری می‌کرد و به من انگیزه می‌داد. من وقت بیش‌تری را با پدرم می‌گذراندم. روزهایی که تعطیل بودم در کار کشاورزی به او کمک می‌کردم و در کنارش بودم.




      در کنار درس خواندن، کار کردن را از چه سنی شروع کردی؟

      قبل از این‌که به مدرسه‌ی شبانه‌روزی بروم بیش‌تر کار می‌کردم اما وقتی به خوابگاه رفتم فقط در ایام تعطیل می‌توانستم کار کنم. در تابستان‌ها هم مدرسه‌ی ما تعطیل نبود و در آزمون‌ها هم شرکت می‌کردم. روزهایی که تعطیل بودم، هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم.

      در ازای کار کردن دستمزد هم داشتی؟

      وقتی در کار کشاورزی به پدرم کمک می‌کردم دستمزد نمی‌گرفتم اما گاهی به طور آزاد کار می‌کردم تا کمک‌هزینه‌ی تحصیلی‌ام را فراهم کنم. بیش‌ترین هزینه‌ی تحصیلی من مربوط به هزینه‌های رفت‌وآمد بود؛‌ چون فاصله‌ی بین خانه و مدرسه‌‌ام 110 کیلومتر بود.




      در یک جمله خودت را تعریف کن.

      سعی کردم تلاش کنم اما برای درس خواندن خودم را خسته نمی‌کردم و تفریح و استراحت هم داشتم. زندگی‌ام‌ یک‌بعدی نبوده است. سرگرمی من بازی فوتبال و معاشرت با دوستانم بود؛ البته در درس‌ها هم به آن‌ها کمک می‌کردم و گاهی تحلیل آزمون‌ها را برای آن‌ها انجام می‌دادم.

      هدف شما برای آینده چیست؟

      هدف اصلی من خدمت به مردم منطقه‌ام است. وضعیت اقتصادی و مهم‌تر از آن، وضعیت تحصیلیِ همشهری‌هایم خوب نیست و بسیاری از دانش‌آموزان به دلیل وضعیت اقتصادی، تحصیل را رها می‌کنند. خودم را مسئول می‌دانم که انگیزه‌ی تلاش را بین دانش‌آموزان ایجاد کنم. در روستای ما از هر خانواده‌ای شاید یک نفر ادامه‌ی تحصیل داده است. خانواده‌ی ما تنها خانواده‌ای است که 6 فرزند آن ادامه‌ی تحصیل داده‌اند.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      مجتبی حیدری از رتبه‌ی 22503 تا 482 تجربی

      مجتبی حیدری سه سال برای موفقیتی که امروز به دست آورده تلاش و صبر کرده است. او چندین بار راه را اشتباه رفته و شکست خورده ولی باز دوباره بلند شده و از نو شروع کرده است تا این‌که امسال توانست به موفقیت برسد. مجتبی در این گفت‌وگوی جذاب و خواندنی از نحوه‌ی مطالعه، تلاش و پشتکار و هم‌چنین مشکلاتی که در این سه سال داشته است می‌گوید.

      لطفاً خودت را معرفی کن.

      من مجتبی حیدری، رتبه‌ی 482 تجربی در سال 96 هستم. سه بار در کنکور سراسری شرکت کردم که در اولین کنکورم در سال 94 رتبه‌‌ی 11111 را به دست‌ آوردم. در کنکور 95 هم 22503 شدم. من از دوم دبیرستان به مدت 5 سال در آزمون‌های کانون شرکت کرده‌ام.

      چه شد که در سال اول تصمیم گرفتی دوباره در کنکور شرکت کنی؟

      چون نتیجه‌ای را که خودم و خانواده‌ام انتظار داشتیم به دست نیاورده بودم.

      پس چرا نتیجه‌ات در سال دوم بدتر شد؟

      در سال دوم برای موفقیت به دنبال معجزه بودم و همین خواسته‌ی غیر منطقی‌ام باعث شد به سراغ افراد غیر متخصص بروم که به ‌جای رسیدن به هدفم بیش‌تر مرا از هدف دور کردند. در سال دوم با این‌که در آزمون‌های کانون شرکت می‌کردم، مشاورهای غلط موجب شد نتوانم برنامه‌ی آزمون‌ها را کامل اجرا کنم و به همین دلیل خیلی وقت‌ها در آزمون‌ها شرکت نمی‌کردم.

      چه شد که برای بار سوم تصمیم گرفتی که در کنکور شرکت کنی؟ نگران این نبودی که رتبه‌ات بدتر از قبل شود؟ نظر خانواده‌ات چه بود؟

      اتفاقاً همه مخالف بودند، البته حق هم داشتند؛ چون انتظار می‌رفت که رتبه‌ام بدتر شود؛ ولی من چیزی برای از دست دادن نداشتم و طور دیگری فکر می‌کردم. من همه‌ی راه‌های اشتباه را رفته بودم جز یک ‌راه که آن‌هم راه صحیح بود. دقیقاً از فردای کنکور 95 مطالعه برای کنکور را شروع کردم؛ چون می‌دانستم نتیجه‌ام در کنکور چگونه است. دوباره در کانون ثبت‌نام کردم، ولی این بار برنامه‌ی راهبردی آزمون‌ها را کامل اجرا کردم و در هیچ آزمونی غیبت نکردم.


      میانگین ساعت مطالعه‌ات چه‌قدر بود؟

      در تابستان 8 ساعت، در پاییز 9 ساعت، در زمستان 10 ساعت و بعد از عید تا کنکور 11 ساعت در روز مطالعه می‌کردم.

      چالش و نقطه‌ی قوت تو در کدام درس‌ها بود؟

      درس دین و زندگی برایم خیلی سخت بود و اصرار داشتم که نمی‌توانم این درس را بخوانم ولی در آخر به این نتیجه رسیدم که برای رسیدن به هدفم مجبورم بخوانم و تصمیم گرفتم وقت بیش‌تری برای آن بگذارم؛ به طوری که نمره‌ی‌ 3/1- کنکور پارسال را به 76 رساندم. ریاضی درس مورد علاقه‌ی من بود. معلم ریاضی شهرمان آقای ادهم که از ابتدایی تا کنکور کنار من بود، عامل مهم این علاقه بود، تا جایی که هر وقت احساس خستگی می‌کردم ریاضی می‌خواندم.

      نمره‌های تو در کنکور 95 و 96 چگونه بود؟

      نمره‌ام در عمومی‌ها به ترتیب در کنکور 95 و 96 در دین‌ و زندگی 1.3- و 76، در ادبیات 20 و 72، در عربی 20 و 53.4، در زبان 4 و 66.7 و در اختصاصی‌ها در زمین‌شناسی 6/6- و 0، در ریاضی 35.6و 80، در زیست‌شناسی 7.5 و 56، در فیزیک 20 و 60 و در شیمی 12.4 و 55.3 بود.

      از اوقات فراغت خود چگونه استفاده می‌کردی؟

      من بیش‌تر از نقاشی کشیدن لذت می‌برم. گاهی بعضی از بچه‌ها تفریحاتی دارند که باعث عدم تمرکز آن‌ها هنگام مطالعه می‌شود. به نظرم در سال کنکور باید تفریح ما هم کنکوری باشد.

      توصیه‌هایی برای دانش‌آموزان کنکوری داری؟

      به نظر من دانش‌آموزان باید تلاش خود را بکنند تا همان سال اول به نتیجه‌ی دلخواهشان برسند. دانش‌آموز نتیجه‌ی خوبی نسبت به یک فارغ‌التحصیل می‌گیرد؛ زیرا مطالب را به‌تازگی خوانده است؛ اما این ‌طور هم نیست که فارغ‌التحصیلان نتوانند نتیجه بگیرند. در سال کنکور همه‌ی کارها باید کنکوری باشد، حتی خواب، تغذیه و تفریح؛ یعنی باید کارها نظم مشخص داشته باشد و در سال کنکور به‌ جای توجه به توصیه‌ها و راه‌های مختلف، پیگیر راهی باشیم که قبلاً امتحان شده و نتیجه داده است و به آن اطمینان کنیم.

      حرف آخر...

      وقتی کسی می‌گوید فلان کار را نمی‌توانی انجام بدهی، مطمئن باشبرحسب توانایی‌های خودش گفته است نه شما.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      شکوفه ذوالفقاری، رتبه‌ی 629 تجربی منطقه‌ی 2 در سال 96

      شکوفه ذوالفقاری در یک نگاه

      شهر: کرمانشاه

      رشته‌ی تحصیلی: تجربی

      سال ورود به کانون: 95

      سال‌های عضویت در کانون: دو سال، چهارم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل

      رشته‌ی قبولی در دانشگاه: پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان

      شغل پدر: استاد دانشگاه

      شغل مادر: خانه‌دار


      لطفاً خودت را معرفی کن.

      من شکوفه ذوالفقاری، رتبه‌ی 629 تجربی منطقه‌ی 2 در سال 96 از کرمانشاه هستم. در کنکور 95 رتبه‌ی 18000 تجربی منطقه را کسب کردم اما اکنون دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان هستم.

      وقتی سال اول رتبه‌ات 5رقمی شد آیا انتظار آن را داشتی؟

      من سال اول زیاد با درس خواندن آشنا نبودم و اطرافیانم هم از من انتظار زیادی نداشتند. من برنامه‌های دیگری برای زندگی‌ام داشتم و می‌خواستم ورزش را ادامه دهم. من سال‌ها ورزشکار بودم و تکواندو کار می‌کردم و حتی به اردوی تیم ملی هم دعوت شدم. قصدم این بود که تا مربی‌گری پیش بروم؛ اما مشکلاتی برایم پیش آمد که مجبور شدم ورزش را کنار بگذارم. سال چهارم تصمیم گرفتم درس بخوانم؛ اما چون پایه‌ی قوی نداشتم نمی‌دانستم چگونه شروع کنم. کارم سخت شده بود. همه‌ی این مشکلات باعث شد اعتمادبه‌نفس و روحیه‌ی خوبی نداشته باشم. وقتی نتیجه‌ی کنکور اعلام شد ناراحت شدم و اطرافیانم هم پیشنهاد کردند که انتخاب رشته نکنم و برای سال بعد تلاش کنم. شهریورماه بود که می‌خواستم درس خواندن را شروع کنم. قبل از شروع در مورد سال گذشته خوب فکر کردم و تمام اشتباهاتم را مرور و بررسی کردم. به نظرم وقتی که برای فکر کردن در این‌باره گذاشتم خیلی کمک کرد که ذهنم شفاف شود. برای اولین بار تصمیم گرفتم بعضی از رفتارهایم را به خاطر خودم و خانواده‌ام کنار بگذارم. تصمیم گرفتم مثبت‌اندیش باشم و هدفم را در اولویت قرار دهم. من اصلاً اهل برنامه‌ریزی نبودم اما متوجه شدم زندگی بدون برنامه‌ریزی هیچ نظمی ندارد و ذهن آشفته هم راه به جایی نمی‌برد. تصمیم گرفتم برنامه‌ی راهبردی را انتخاب کنم و تا آخر هم با همان پیش بروم. این‌که ادامه دادم بیش‌تر به دلیل علاقه‌ام به پزشکی بود.

      کمی از خانواده‌ات بگو. چگونه تو را حمایت کردند؟

      پدرم استاد دانشگاه و مادرم خانه‌دار است. خواهرم هم پرستاری خوانده است. من به زبان انگلیسی علاقه‌ی زیادی داشتم و رتبه‌ام هم در کنکور زبان خوب شده بود و می‌خواستم آن را انتخاب کنم؛ اما پدرم گفت: «چیزی که برای ما اهمیت دارد تلاش توست. اگر تلاش نکرده‌ای تصمیم بگیر برای سال بعد تلاش کنی و بعد از آن هر نتیجه‌ای کسب کنی ما به تلاش تو احترام می‌گذاریم.» این حرف پدرم و هم‌چنین مشاوره‌های خواهرم باعث شد به کم‌تر از پزشکی راضی نشوم. من سال اول خانواده‌ام را خیلی اذیت کردم. اطرافیانم هم روحیه‌ام را خراب می‌کردند؛ اما برای سال دوم قول دادم که نه خانواده‌ام را اذیت کنم و نه به حرف اطرافیان توجه داشته باشم. فقط تلاش کنم. ارتباطاتم را با دیگران قطع کردم. از مادرم هم خواهش کردم که وقتی با دیگران در مورد وضعیت درسی‌ فرزندانشان صحبت می‌کند حرفی به من نزند. چون وقتی نگران می‌شد آن را به من هم منتقل می‌کرد. از او خواستم به من اعتماد کند. وقتی در آزمون اول نتیجه‌ی خوبی گرفت مادرم هم اعتمادش جلب شد. سال دوم تصمیم گرفتم گذشته‌ام را

      سال چهارم که در آزمون‌ها شرکت کردی ترازت چند بود؟

      حدود 5000 بود و نگران بودم که سال دوم اگر موفق نشوم چه اتفاقی می‌افتد. وقتی سال دوم با تراز 6300 شروع کردم خودم هم تعجب کرده بودم؛‌ چون هنوز ساعت مطالعه‌ام کم بود. از این موضوع متوجه شدم اگر تلاشم را بیش‌تر کنم موفق خواهم شد.

      پس بین تلاش و موفقیت ارتباط محکمی قائل هستی.

      سال‌های قبل درس نخوانده بودم. سال چهارم با این‌که ساعت مطالعه‌ام زیاد بود اما مفید و مؤثر نبود. وقتی تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدهم تصمیم گرفتم آهسته و پیوسته پیش بروم. با روزی 3 ساعت شروع کردم تا خودم را به درس خواندن عادت دهم. وقتی ترازم خوب می‌شد تشویق می‌شدم که بیش‌تر درس بخوانم و کم‌کم ساعت مطالعه‌ام را زیاد کردم. شاید اگر از همان اول به خودم فشار می‌آوردم چون عادت نداشتم زود خسته می‌شدم و دست از کار می‌کشیدم. در دوران عید ساعت مطالعه‌ام به 12 ساعت رسید.




      سال دوم از کلاس‌های تقویتی هم استفاده کردی؟

      هر کس باید روش خاص خودش را برای درس خواندن پیدا کند. من باید خودم درس‌ها را می‌خواندم و می‌فهمیدم. در ریاضی و فیزیک ضعیف بودم و نمراتم در کنکور سال اول در این درس‌ها منفی شد. برای این دو درس به کلاس رفتم اما با خودم قرار گذاشتم که به کلاس اکتفا نکنم و خودم آن‌ها را درک کنم. آزمون و کلاس نقش کمک‌کننده داشتند و این خود من بودم که نقش اصلی را در فهمیدن و درک این دو درس داشتم.

      در سال دوم چه تغییراتی در روش مطالعه‌ات ایجاد کردی؟

      برنامه‌ی اصلی من برنامه‌ی راهبردی کانون بود. در وقت‌های اضافه هم برای کلاس‌های تقویتی درس می‌خواندم و تمرین می‌کردم. برای من که این دو درس را کنار گذاشته بودم کوچک‌ترین نتیجه‌ی مثبت برایم انگیزه‌بخش بود. من که همیشه فیزیک را صفر می‌زدم وقتی به 40 درصد رسانده بودم خیلی روحیه‌ گرفتم. در اولین آزمون‌ها نمراتم کم بود اما در کنکور تمام درصدهایم را به 60 تا 80 درصد رساندم.

      در زیست و شیمی چگونه بودی؟

      به درس زیست و شیمی علاقه داشتم اما چون پایه‌ام قوی نبود سال اول آن طور که می‌خواستم نتیجه نگرفتم. برای سال دوم تصمیم گرفتم خودم بخوانم و با برنامه‌ی آزمون‌ها پیش بروم.

      یادت می‌آید در چه بازه‌ای به نقطه‌ی اوج خودت در آزمون‌ها رسیدی؟

      در بهمن‌ماه ترازم 7200 شد و خیلی روحیه‌ گرفتم. سال دوم احساس متفاوتی داشتم. شب‌ها از خستگی زود خوابم می‌برد اما احساس خوبی داشتم که دارم به هدفم نزدیک می‌شوم. وقتی نتایجم رو به رشد بود حال خوبی داشتم و از درس خواندن لذت می‌بردم. سال دوم یاد گرفتم که زندگی بالا و پایین دارد و همیشه قرار نیست رشد کنم. من سال دوم بارها افت کردم. تا عید ترازم به 7300 رسید اما اواسط فروردین‌ماه مشکلی برای‌مان پیش آمد که روحیه‌ام را خراب کرد و ساعت مطالعه‌ام پایین آمد. دیگر حوصله‌ی درس خواندن نداشتم و ازطرفی از این‌که افت می‌کردم حالم بدتر می‌شد. این موضوع تا شب کنکور هم با من بود و ذهنم را آشفته کرده بود و نمی‌توانستم مثل قبل درس بخوانم. حتی روحیه‌ام باعث شده بود مدام مریض شوم. همه چیز برایم سخت شده بود. من به چنین مشکلاتی عادت نداشتم و این مشکل به طور کل مرا به هم ریخته بود.




      در آزمون‌های جامع هم شرکت کردی؟

      بله؛ ترازم حدود 6800 شد.

      با وجود این مشکلاتی که می‌گویی حتی تا شب کنکور هم با آن دست به گریبان بودی روز کنکور را چگونه گذراندی؟

      صبح کنکور اصلاً حال خوبی نداشتم. اعتمادبه‌نفسم را از دست داده بودم و نگران بودم که نتیجه‌ام مثل سال گذشته شود. تا کنکور هر چه خوانده بودم جمع‌بندی کرده بودم و البته برخی مباحث را هم نرسیدم بخوانم. در جلسه‌ی کنکور واقعاً حالم بد بود و ناامید بودم. اگر به خودم مسلط بودم حتماً نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتم. بیش‌ترین نگرانی‌ام وقتی بود که داشتم به سؤالات دین و زندگی جواب می‌دادم. نمره‌ام در این درس خیلی کم شد در حالی که در آزمون‌ها نقطه‌ی قوتم بود. وجود مشکلات در زندگی طبیعی است و باید آن را قبول کرد. با دوستانم که صحبت می‌کردم هر کدام در سال کنکور با مشکلی مواجه بودند. این ما هستیم که باید طبیعت زندگی را بشناسیم و در برابر مشکلات روحیه‌مان را حفظ کنیم. به هر حال بعد از دفترچه‌ی عمومی به خودم گفتم دیگر بس است و از این بدتر نمی‌شود و باید تمام تلاشم را بکنم. در اختصاصی‌ها هر چه بلد بودم جواب دادم و به اضطرابم کم‌تر فکر می‌کردم. وقتی از جلسه بیرون آمدم کنکور برایم آسان نبود اما وقتی می‌دیدم اطرافیانم راضی هستند دوباره حالم بد شد. خانواده‌ام هم که حالم را دیدند آن‌ها هم نگران شدند. خوشبختانه وقتی نتایج اعلام شد خیلی خوشحال شدم و متوجه شدم نباید خودم را با کسی مقایسه می‌کردم.

      در حال حاضر که دانشجوی پزشکی هستی چه احساسی داری؟

      راهی که در آن قدم گذاشته‌ام خیلی سخت است اما راضی هستم. احساس می‌کنم راهی است که خودم انتخاب کرده‌ام و مسئولیت آن را هم بر عهده می‌گیرم. اتفاقات سال کنکور باعث شد اعتمادبه‌نفس پیدا کنم و باور کنم که اگر بخواهم و تلاش کنم می‌توانم.

      چه صحبتی داری برای کسانی که مثل تو پشت کنکور مانده‌اند؟

      کسی که می‌خواهد دوباره کنکور بدهد بیش از هر چیز به روحیه‌ نیاز دارد. من با معدل 16 تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم و اکنون جزء دانشجویان برتر کلاس هستم.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      علی ناظمی، از رتبه‌ی 108432 تا رتبه‌ی 1175


      گفت‌وگوی با علی ناظمی، دانشجوی دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی بیرجند
      از رتبه‌ی ۱۰۸۴۳۲ سال ۹۵ (6 رقمی) تا رتبه‌ی ۱۱۷۵ سال ۹۷


      علی ناظمی در یک نگاه

      شهر: طبس (استان خراسان جنوبی)
      سال‌های حضور در کانون: چهارم دبیرستان و دو سال فارغ‌التحصیل به‌مدت ۳ سال
      رتبه‌ی کنکور سال ۹۵: ۱0۸۴۳۲ تجربی
      رتبه‌ی کنکور سال ۹۷: ۱۱۷۵ تجربی
      رشته‌ی قبولی: دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی بیرجند
      لطفاً خودت را معرفی کن.
      علی ناظمی از شهرستان طبس هستم. اکنون دانشجوی دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی بیرجند هستم.
      برای رسیدن به دندان‌‌پزشکی چند بار خودت را امتحان کردی؟
      سال اول که می‌خواستم کنکور بدهم، در فضای کنکور نبودم و معدل مدرسه‌ام هم خوب نشد. از نیم‌سال دوم در آزمون‌های کانون شرکت کردم؛ اما در کنکور سال ۹۵ رتبه‌ام ۱۰۸۴۳۲ شد. سال بعد مشورت کردم و گفتند اگر می‌توانم رتبه‌ی زیر ۵هزار بیاورم پشت کنکور بمانم. اکثر اطرافیانم می‌گفتند انتخاب‌رشته کنم و دیگر برای کنکور نخوانم؛ چون رتبه‌ام خیلی بد بود و امیدی نداشتند که چنین جهشی داشته باشم. خودم تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدهم. اوایل شهریور در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردم و درس‌خواندن را شروع کردم. سال دوم بهتر درس خواندم و پدر و مادرم هم کمکم کردند. آقای بدرام، مسئول نمایندگی طبس، منابع را در اختیارم می‌گذاشت و راهنمایی‌ام می‌کرد. در کنکور سال ۹۶ رتبه‌ام ۳۵۰۰ شد. به‌هرحال دوباره در کنکور شرکت کردم و تصمیم گرفتم بیشتر بخوانم و در کنکور سال ۹۷، رتبه‌ام ۱۱۷۵ شد و باز هم دلخواهم نبود و تردید داشتم که قبول شوم که خداراشکر در دانشگاه بیرجند قبول شدم و بالاخره به هدفم که دندان‌پزشکی بود، رسیدم.
      این جهشِ رتبه، فوق‌العاده است. مشوق تو چه کسانی بودند؟
      نقش اصلی را پدر و مادرم داشتند. راهنمایی‌ام می‌کردند و تصمیم‌گیری را به عهده‌ی خودم می‌گذاشتند. آقای بدرام هم خیلی کمکم کردند. وقتی دیدند از رتبه‌ی حدود ۱۰۰هزار به ۳هزار رسیده‌ام، دلگرم شدند و تشویقم کردند که یک سال دیگر کنکور بدهم تا در رشته‌ی دلخواهم قبول شوم.
      در ابتدا درس‌خوان نبودی. چطور خودت را به این رتبه و این رشته رساندی؟
      من هدف داشتم و برایم مشخص بود. وقتی می‌خواستم برای بار سوم در کنکور شرکت کنم، قبلش به خستگی‌های آن فکر کرده بودم و گاهی تردید کردم که رشته‌ی دیگری را انتخاب کنم و دیگر پشت کنکور نمانم؛‌ اما از طرف دیگر هدفم نمی‌گذاشت به چیز دیگری قانع شوم. می‌دانستم اگر رشته‌ی دیگری را انتخاب کنم، وسط راه آن را رها می‌کنم و دوباره کنکور می‌دهم تا در رشته‌ی دلخواهم درس بخوانم. با خودم گفتم باید بهتر بخوانم و تلاشم را بیشتر کنم. بعد از کنکور سال ۹۶ تقریباً می‌دانستم نتیجه‌ام چه می‌شود و چند روز بعد شروع کردم به درس‌خواندن برای کنکور ۹۷. حتی در آزمون‌های کانون هم ثبت‌نام کردم.
      سال سومی که در کنکور شرکت کردی، یادت می‌آید اولین آزمون چه ترازی آوردی؟
      ترازم حدود ۶۱۰۰ شد. سال قبل میانگین‌ترازم ۵۷۰۰ بود و این تراز رشد خوبی را به من نشان می‌داد.
      برنامه‌ریزی‌ات چگونه بود؟
      سعی کردم برنامه‌ی راهبردی را دقیق اجرا کنم و چون جهش رتبه داشتم، ایمان داشتم که اگر این برنامه‌ را اجرا کنم موفق‌ خواهم شد. ترازهایم رشد کرد. اوج نتایجم، آخرین آزمون جامع کانون بود که ترازم حدود ۷۲۰۰ شد. من از میانگین‌تراز ۴۳۰۰ در سال ۹۵، به میانگین‌تراز ۶۷۰۰ در سال ۹۷ رسیدم.



      این رشد تراز به معجزه می‌ماند! از تغییرات تصمیم‌گیری‌ها و روش‌هایت بگو.
      سال اولی که کنکور دادم، برنامه‌ای برای درس‌خواندن نداشتم. تقریباً اواخر سال ۹۶ کاملاً می‌دانستم که هر درسی را باید با چه روشی بخوانم. مجله‌های آزمون را دقیق می‌خواندم و رتبه‌های برتر را الگویم قرار داده بودم. روش‌های آن‌ها را بررسی می‌کردم و روش‌های متفاوت را کنار هم می‌گذاشتم و روشی را که فکر می‌کردم، مناسب است برای آزمون بعد امتحان می‌کردم. اگر نتیجه‌ی خوبی می‌گرفتم، آن را ادامه می‌دادم و اگر مناسب من نبود، تغییرش می‌دادم یا روش دیگری را امتحان می‌کردم. در همه‌ی درس‌ها تأکیدم روی تست‌زنی بود و از این طریق روش‌هایم را می‌سنجیدم. هفته‌ای ۱۵۰۰ تست زمان‌دار کار می‌کردم و مادرم هم برایم زمان‌ می‌گرفت. مثلاً اگر یک‌ونیم ساعت ریاضی کار می‌کردم، نیم‌ساعت آخر از مادرم می‌خواستم برایم زمان بگیرد تا تست بزنم. در این نیم‌ساعت کنکور را شبیه‌سازی می‌کردم. برنامه‌ی درسی‌ام را برای مادرم هم نوشته بودم و او هم می‌دانست که چه کاری را باید چه زمانی انجام دهم و گاهی گوشزد می‌کرد. با این روش به برنامه‌ام مقیدتر می‌شدم. هرچند استراحت می‌کردم و تفریح هم داشتم، اصلاً اتلاف وقت نداشتم. با پدرم به گردش می‌رفتم و سر ساعت برنامه‌ام برمی‌گشتم. تفریحم در حد پیاده‌روی بود و در خانه، طناب‌بازی می‌کردم و سعی می‌کردم تنوع ایجاد کنم تا انرژی‌ام برای درس‌خواندن حفظ شود. زمان‌ استراحتم کاملاً برنامه‌ریزی‌شده بود. اگر برای آزمونی این برنامه را اجرا نمی‌کردم، نتیجه‌ی خوبی نمی‌گرفتم و روحیه‌ام خراب می‌شد. تا روز کنکور سعی کردم این عادت را حفظ کنم. من هم در ترازهایم نوسان داشتم. وقتی اولین تراز بالای ۷۰۰۰ را کسب کردم، خوش‌حالی پدرم را که دیدم، دوست داشتم آن را تکرار کنم.
      فکر می‌کنم پدر و مادر متفاوتی داشتی!
      خانواده‌ی پنج‌نفره‌ای داریم. پسر بزرگ خانواده هستم و دو خواهر دارم. مادرم خانه‌دار است و پدرم شغل آزاد دارد. پدرم در زلزله بخشی از پایش را از دست داده است و الان پای مصنوعی دارد. با این حال هیچ‌وقت بی‌کار نیستند و در خانه هم بدون کار نمی‌نشیند. پدر و مادرم همیشه همراهی‌ام کردند و پیگیر آزمون‌هایم بودند. در این دو سال که پشت کنکور ماندم، در خانه‌ی ما تلویزیون روشن نشد و شرایط را کاملاً برای من فراهم کردند. اگر افت می‌کردم، روحیه‌ام را خراب نمی‌کردند و از اشکالات برنامه‌ام می‌پرسیدند و همیشه به من روحیه می‌دادند و باورم داشتند که جبران می‌کنم. در تحلیل آزمون هم به من کمک می‌کردند. مادرم موقع تحلیل آزمون کنارم می‌نشست و همراهی‌ام می‌کرد. تحصیلات ابتدایی دارد؛ اما موقع تحلیل آزمون، مشکلاتم را از من می‌پرسید و گفتن این موضوع به مادرم، دقتم را در تحلیل آزمون بیشتر می‌کرد.



      در ماه‌های آخر به خودباوری بیشتر رسیدی؟
      پایه‌ی درسی خوبی در دبیرستان نداشتم و در آزمو‌ن‌های جمع‌بندی کمی افت می‌کردم. در آزمون‌های عید ترازم خیلی کم شد؛ اما پدر و مادرم رفت‌وآمدهای عید را لغو کردند و من را همراهی کردند تا به جایگاه خودم برگردم. در آزمون جامع آخر البته به اوج خودم رسیدم و روحیه‌ام خیلی خوب شد؛ اما این تراز بالا، نوعی ضربه هم محسوب شد. اعتمادبه‌نفس زیادی باعث شد در هفته‌ی آخر جمع‌بندی خوبی از مطالب نکنم و احساس بلدبودن در کنکور به من ضربه زد. هرچند سؤالات کنکور برایم آشنا بود، انتظاری که از خودم داشتم، برآورده نشد. اشتباه من در کنکور این بود که چند بار به سؤالات برگشتم و شک‌دارها را جواب دادم و تعداد غلط‌هایم زیاد شد.
      نمره‌هایت نسبت به سال قبل چه تغییری کرد؟
      در ادبیات افت کردم: سال ۹۶ نمره‌ام ۶۶ و در سال ۹۷ نمره‌ام ۴۶ شد. در عربی نمره‌ام از ۴۸ به ۷۴، در دین‌وزندگی از ۷۲ به ۷۸، در زبان از ۳۲ به ۶۴، در ریاضی از ۲۲ به ۶۵، در زیست از ۴۰ به ۶۶ و در فیزیک از ۴۵ به ۵۴ رسید. در شیمی هم هر دو سال ۴۶ شدم.
      حرفی مانده که نگفته باشی؟
      مادرم همیشه به تلاش و پشتکار من تأکید داشت. مجموعه‌ی کانون هم خیلی به من کمک کرد. من بورسیه‌ی کانون بودم و از همه‌ی دست‌اندرکاران کانون سپاس‌گزارم.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      فاطمه یکه‌فلاح، از رتبه‌ی 4400 تا رتبه‌ی 548



      فاطمه یکه‌فلاح در یک نگاه

      شهر: هشتگرد (استان البرز)
      سال‌های حضور در کانون:
      رتبه‌ی کنکور ۹۶: ۴۴۰۰ تجربی
      رتبه‌ی کنکور ۹۷: ۲۶۰۰ تجربی
      رتبه‌ی کنکور ۹۸: ۵۴۸ تجربی و رتبه‌ی ۶ زبان منطقه‌ی ۳
      رشته‌ی قبولی: پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی
      تحصیلات و شغل پدر: سیکل، بازنشسته
      تحصیلات و شغل مادر: کارشناسی علوم‌تربیتی، خانه‌دار


      لطفاً خودت را معرفی کن.
      فاطمه یکه‌فلاح هستم. امسال از شهر هشتگرد در کنکور تجربی منطقه‌ی ۳، رتبه‌ی ۵۴۸ را به دست آوردم. حالا دانشجوی پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی هستم. در سال‌های گذشته، با رتبه‌های ۴۴۰۰ و ۲۶۰۰ موفق نشدم به هدفم که رشته‌ی پزشکی بود، برسم. تصمیم گرفتم بار سوم هم خودم را آزمایش کنم که این بار موفق شدم.
      سال اول با چه موانعی روبه‌رو بودی که نتوانستی نتیجه‌ی مطلوب بگیری؟
      در دوره‌ی دبیرستان، پایه‌ي درسی نسبتاً خوبی داشتم و به این موضوع دقت نمی‌کردم که معدل بالا لزوماً ضامن موفقیت در کنکور نیست. تابستان همان سال را خوب و بابرنامه سپری کردم و نیم‌سال اول هم همین کیفیت را حفظ کردم. از نیم‌سال دوم، به‌ویژه بعد از عید، بی‌برنامگی و نداشتن جدیت موجب شد اواخر سال به این نتیجه برسم که آن سال به هدفم نمی‌رسم. در آن سال در آزمون‌های کانون شرکت نمی‌کردم و طبیعتاً جمع‌بندی خوبی هم از درس‌ها نداشتم. این هم علت دیگری بود که نتوانستم در کنکور ۹۶ موفق شوم و رتبه‌ام حدود ۴۴۰۰ شد. قبل از کنکور متوجه شده بودم که دوره‌ی حساس عید و بعد از عید را از دست داده‌ام و آن‌طور که باید، نبوده‌ام و جمع‌بندی خوبی نداشته‌ام. می‌دانستم که رتبه‌ی خوبی نمی‌آورم و بنابراین شوکه نشدم؛ ولی اطرافیانم چون توقع زیادی از من داشتند، متعجب شدند.
      از چه زمانی تصمیم گرفتی درس‌خواندن را دوباره شروع کنی؟
      در همان روزهای اعلام نتایج بود که تصمیم جدی گرفتم تا دوباره درس بخوانم و این بار کم و کاستی‌ها را جبران کنم. از همان تابستان شروع کردم. اولین تصمیمی که گرفتم شرکت در آزمون‌های کانون بود. از مهر‌ماه در آزمون‌های کانون ‌ثبت‌نام ‌کردم و اولین ترازم ۶۴۰۰ شد. شروع خوبی بود؛ چون احساس می‌کردم برای اولین آزمون نباید به تراز بالای ۶۰۰۰ فکر کن.


      برنامه‌ات برای سال دومی که کنکور دادی، چه بود؟


      در نیم‌سال اول میانگین‌ترازم حدود ۶۳۰۰ بود و فکر می‌کردم روش‌های مطالعاتی و برنامه‌هایم کاملاً درست است. نیم‌سال دوم چون برخی از مطالب برایم تکراری بودند، توقع داشتم ترازم بیشتر شود؛ ولی روی میانگین‌تراز ۶۴۰۰ مانده بودم. تصمیم گرفتم برای آزمون جمع‌بندی ۷فروردین خیلی بهتر و بیشتر مطالعه کنم و تعداد تست‌هایم را زیاد کنم تا بتوانم ترازم را افزایش دهم. در اسفندماه، ده روز از دوران جمع‌بندی مریض شدم و این اتفاق تا حد زیادی روحیه و اعتمادبه‌نفسم را کم کرد. با این حال در آزمون غیبت نکردم؛ ولی افت ترازم نگرانم کرد. اینکه گذشته را دوباره تکرار کردم، به همین بازه‌ی زمانی برمی‌گردد. جمع‌بندی مناسبی نداشتم و باعث شد روحیه و اعتمادبه‌نفسم را از دست بدهم. در دو ماه پایانی، تلاشم را کردم تا کاستی‌ها جبران شود؛ ولی متأسفانه به‌دلیل بی‌توجهی به درس‌های عمومی و نمره‌های نوسانی در برخی از درس‌ها نتوانستم در کنکور ۹۷ هم نتیجه‌ی دلخواهم را بگیرم. این بار رتبه‌ی ۲۶۰۰ برایم ناباورانه بود. خیلی سخت بود که برای دوباره‌خواندن بخواهم تصمیم بگیرم. چون فارغ‌التحصیل‌ها از فضای رقابتی دوستانشان دورند و این موضوع بار روانی زیادی را به همراه دارد.


      چه شد که تصمیم گرفتی برای بار سوم این مسیر را طی کنی؟


      سال گذشته، انتخاب‌رشته کردم؛ ولی فقط رشته‌هایی را که می‌خواستم، انتخاب کردم و برخلاف اینکه بعضی دوستان و اطرافیان پیشنهاد دادند به سایر رشته‌ها هم فکر کنم، تصمیم نهایی‌ام این بود که فقط پزشکی بخوانم و از پشیمان‌شدن در آینده می‌ترسیدم. وقتی تصمیم گرفتم ‌برای بار سوم کنکور بدهم، شروع‌کردن برایم خیلی سخت بود و باعث شد از آبان‌ماه شروع کنم.


      برنامه‌ات برای سال سوم چه بود؟


      ابتدا قصد داشتم از بهمن‌ماه در آزمون‌های کانون شرکت کنم؛ اما به این نتیجه رسیدم که اگر دیر شرکت کنم، باعث می‌شود انگیزه‌ام برای خواندن و تلاش‌کردن کم‌ شود؛ زیرا برای کنکور که هدف اصلی بود باید اهداف کوتاه‌مدت داشته باشیم تا با رسیدن به آن‌ها انگیزه بگیریم. این اهداف کوتاه‌مدت همان آزمون‌های دوهفته‌یک‌بار بود.


      در روش کدام درس مهم‌ترین تصمیم را گرفتی؟


      دو سال از درس شیمی ضربه خورده بودم؛ درسی که حتی در المپیاد تا مرحله‌ی استانی پیش رفتم؛ اما چون روش اشتباهی داشتم و سطحی می‌خواندم، به نمره و ترازی که می‌خواستم دست پیدا نمی‌کردم. از طرفی، چون درس آخر دفترچه بود، معمولاً انرژی کافی برای پاسخ به سؤالاتی که بلد بودم نداشتم. در این مورد، روش زمان‌های نقصانی کمک شایانی به من کرد و نمره‌ام از ۳۸درصد کنکور ۹۷ به ۵/۸۷درصد در کنکور ۹۸ رسید.


      نتایج کنکورهایت را با هم مقایسه می‌کنی؟


      در ادبیات از ۴۶ به ۵۴، در عربی از ۸۰ به ۸۶، در دین‌وزندگی از ۶۲ به ۸۸ و در زبان از ۶۰ به۶۲ درصد رسیدم. البته اشتباهم این بود که اهمیت کمی به درس‌های عمومی دادم و باعث شد وقت کم ‌بیاورم و به متن زبان عمومی نرسیدم. در اختصاصی‌ها هم در ریاضی از ۵۳ به ۵۵، در زیست از ۶۳ به ۸۴، در فیزیک از ۴۷ به ۶۰ و در شیمی از ۳۸ به ۵/۸۷ رسیدم.


      به‌نظرت، منابع مطالعاتی خوب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟


      منابع کنکوری بسیار گسترده است و زمان‌گذاشتن برای تست‌هایی که سطحشان فراتر از کنکور است گاهی باعث کمبود وقت و جداشدن از مبحث اصلی کتاب می‌شود. سعی کردم در حد سؤالات کنکور تست بزنم و مرور کنم. برای درس‌های عمومی از کتاب زرد استفاده کردم. هر کاری نیاز به زمینه‌ی خاص خودش دارد و زمینه‌ی موفقیت در کنکورْ تسلط بر سؤالات کنکور سراسری سال‌های گذشته است.


      کار خاصی کرده‌ای که دوست داری آن را به دیگران هم پیشنهاد کنی؟


      امسال دفترچه‌ای داشتم که خاص‌ترین و مهم‌ترین نکات را در آن می‌نوشتم تا برای دوران جمع‌بندی از آن‌ها استفاده کنم. ‌پیشنهادم به‌طورکلی در این‌ها خلاصه می‌شود: به برنامه‌ی راهبردی تکیه کنند و تحلیل آزمون‌ها و خلاصه‌نویسی و یادداشت‌برداری را جدی بگیرند و وسواس مطالعاتی نداشته باشند.


      اطرافیانت چقدر بر تو تأثیرگذار بودند؟


      برای موفقیت در کنکور به سؤالات کنکور اشاره کردم؛ ولی زیربنای هر موفقیتی داشتم آرامش است. قطعاً نمی‌توان از سهم خانواده در ایجاد این آرامش چشم‌پوشی کرد. من دو خواهر بزرگ‌تر دارم که روحیه و پیگیری‌هایشان در سال کنکور برایم بسیار مؤثر بود.


      و سخن آخر...به منطقی که پشت این جمله نهفته است ایمان دارم و مطمئنم اگر در عمل هم این‌گونه بودم، یقیناً خیلی سریع‌تر به خواسته‌ام می‌رسیدم. آن جمله این است: «یا به اندازه‌ی آرزوهایتان تلاش کنید یا به اندازه‌ی تلاشتان آرزو کنید.»
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      UP.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن