مفهوم بيت

[moon_light]

وصف تو زطبع من عجب نيست / چون دُر ز صدف چو شكّر از ني
اين بيت چه شكلي مفهومش از كوزه همان برون تراود كه در اوست ميشه؟ اگه منظورش خداست كه داره اشتباه ميگه وقتي ميگه ميتونم وصفت كنم چون درون من هستي. اگرم منظورش خدا نيست كه ديگه از كوزه برون تراود اينجا مصداق نداره كه @devious

[SinaMegapolis]

مگه منظورش این نیست "منو خوش اخلاق توصیف میکنی چون من ذاتم خوبه"

[devious]

وصف تو زطبع من عجب نيست / چون دُر ز صدف چو شكّر از ني

اين بيت چه شكلي مفهومش از كوزه همان برون تراود كه در اوست ميشه؟ اگه منظورش خداست كه داره اشتباه ميگه وقتي ميگه ميتونم وصفت كنم چون درون من هستي. اگرم منظورش خدا نيست كه ديگه از كوزه برون تراود اينجا مصداق نداره كه @devious

نه کاملا درسته . اگه به بیت دقت کنید میفهمید که منظور همون" از کوزه همان برون تراود که در اوست " هست . اینجا شاعر میگه "توصیف کردن تو از روی سرشت وذات من عجیب نیست " ومثالی روهم برای تصدیق حرفش اورده که دقیقا همین مصراع دوم هست.

[devious]

مگه منظورش این نیست "منو خوش اخلاق توصیف میکنی چون من ذاتم خوبه"

- خب شما با همین جمله که گفتین "منو خوش اخلاق توصیف میکنی چون من ذاتم خوبه" دقیقا دارین این مفهموم رو میرسونین که " از کوزه همان برون تراود که در اوست " . چون ذاتش خوب هست پس اخلاقش هم خوبه !به عبارتی ذات خوب در اخلاق نمایان شده!

[V_buqs]

منظورش اینه من تو انتخابت اشتب نکردم همونطور که مروارید و صدف باهم ست set هستن منو تو هم با هم ستیم عجقم
اون کوزه برون تراود که در اوست با صدف و مروارید اسلوب معادله داره و میشه گفت که قرابت دارن

[Minooi]

شایدم بشه گفت که منظورش اینه که همواره من تورو خوب میبینم پس خوب توصیفت میکنم مثل نی شکر که همواره شیرینیشو نمایان میکنه!
یکی که عاشق یکیه وقتی ازش راجب اون شخص بپرسن فقط خوبیاشو میگه چون ب چشمش همه چیش قشنگه!
که از کوزه همون برون تراود که در اوست هم یه قرابت ریزی باهاش داره!خوب میبینه پس خوبی میگه
البته این برداشت من بود از خوندن این بیت نمیدونم درست باشه یا غلط..امیدوارم منظورمو رسونده باشم

[-Sara-]

منظور همون از کوزه برون تراود که در اوست!

[moon_light]

نه کاملا درسته . اگه به بیت دقت کنید میفهمید که منظور همون" از کوزه همان برون تراود که در اوست " هست . اینجا شاعر میگه "توصیف کردن تو از روی سرشت وذات من عجیب نیست " ومثالی روهم برای تصدیق حرفش اورده که دقیقا همین مصراع دوم هست.

ببين من يه مشكلي دارم با اين بيت
ميگم اگه داره ميگه خدا رو وصف ميكنم چون خدا درون من هست خب اشتباست چرا ؟ چون خدا در وصف نميگنجه . پس نتيجه ميگيريم معشوق زميني منظورشه. حالا از اون ور ميگه تو در ذات مني واسه همين وصفت ميكنم. خب معشوق زميني كه نميتونه تو ذات باشه
١- خدا در وصف نميگنجه > معشوق زميني
٢- معشوق زميني تو ذات آدم نيست > خدا
چطوري ميشه پس

[devious]

ببين من يه مشكلي دارم با اين بيت
ميگم اگه داره ميگه خدا رو وصف ميكنم چون خدا درون من هست خب اشتباست چرا ؟ چون خدا در وصف نميگنجه . پس نتيجه ميگيريم معشوق زميني منظورشه. حالا از اون ور ميگه تو در ذات مني واسه همين وصفت ميكنم. خب معشوق زميني كه نميتونه تو ذات باشه
١- خدا در وصف نميگنجه > معشوق زميني
٢- معشوق زميني تو ذات آدم نيست > خدا
چطوري ميشه پس

ببینین درسته خدا تو وصف نمیگنجه ولی دلیل نمیشه شعر غلط باشه ناتوانی انسان از وصف خداوند یکی از مفهوم ها توی قرابته نه این که بگیم اگه توی یک بیت استفاده بشه بیت غلطه !ما میخوایم که یه مفهموم کلی برای قرابت از ابیات پیدا کنیم پس دلیلی نداره اینقد خودمونو به شک بندازیم. واین که منظور شاعر معشوق زمینی هست یا خدا, با توجه به صورت سوال و بیت های دیگه میتونیم مشخص کنیم .هرچند من ندیدم توی تست ها اینقد ریز بشن! ولی مفهوم بیت همون چیزیه که قبلا گفتیم.

[Zahra77]

وصف تو زطبع من عجب نيست / چون دُر ز صدف چو شكّر از ني
اين بيت چه شكلي مفهومش از كوزه همان برون تراود كه در اوست ميشه؟ اگه منظورش خداست كه داره اشتباه ميگه وقتي ميگه ميتونم وصفت كنم چون درون من هستي. اگرم منظورش خدا نيست كه ديگه از كوزه برون تراود اينجا مصداق نداره كه @devious

میگه وصفی که از ظاهر من میکنی جای تعجب نداره چون من همون چیزی رو نشون میدم که در ذات منه
دو تا مثالم زده که درون صدف مرواریده پس مروارید ازش میاد بیرون و درون نیشکر شکر هستش پس شکر ازش میاد بیرون
و قرابتم داره با از کوزه همان برون تراود که در اوست :/
کلا ربطیم به خدا و این ماجراها نداره

[moon_light]

مرسي بچه ها

[amin.ms]

کسی درباره ی زمینه های حماسی خلاصه ایی داره؟؟ یا کسی صفحه ۶ جزوه شاهین زادو نوشته بفرسته؟