لم يقتل الحزن أحد
ولكنه جعلنا فارغين من كل شيء!
اندوه کسی را نکشت
اما ما را از همهچیز،
تهی ساخت!
ب نتیجه خاصی اگه رسیدی مارم در جریان بذا، ممنون
لم يقتل الحزن أحد
ولكنه جعلنا فارغين من كل شيء!
اندوه کسی را نکشت
اما ما را از همهچیز،
تهی ساخت!
ب نتیجه خاصی اگه رسیدی مارم در جریان بذا، ممنون
خُــــــ ~ بآ طُ بودَنْ زِ هَمــه دَست کِشیـدَن دآرَدْ ~ دا
طوری عمل کنید که گویا شکست محال است و همین طور هم می شود.
خب اولا بگم که شما یه ادم کاملا ایده ال طلب تشریف داری که از اون ور بوم افتاده
این متنی که نوشتی اصلا شبیه تو نیست اما یه چیزی باعث شده به این متن برسی
جونم برات بگه که دختر خوب میدونم حستو میفهم و کاملا هم درکش میکنم
اما یه سوال خب باشه این اوضاع تا کی ؟
تا کجا؟
تمام حس هایی که نوشتی سر منشا ی نا امیدی داره که از یه ارزوی یا بلند پروازی اومده
ببخش اگر دارم اینطور میگم این فقط چیزیه ک من حس میکنم
اما خب یه واقعیتی هست بزار رک بگم
دنیا بابا یا مامان ما نیست
اون کاملا منطقی و کار خودشو میکنه
بخای این مدلی پیش بری خودتو به عمق فاجعه میرسونی و به افسردگی خفیف و بعد محض میرسی
اتفاقا من حس میکنم میتونی پتانسیل بهترین شدنو داری
فرار کردن از دنیا واقعی نشونه اینه که خودتو در برابر چیزی یا چیز هایی ناتوان میبینی
شروع کن یه استعدادی درسی هنری چیزی
هیچ انسانی بیهوده افریده نشده
من اگه اینارو میگم خودم پشت کنکورم اما دوستانه گفتم بهت امیدوارم حرفام بتونه حتی کمی هم شده تورو به خودت بیاره
چون اینجا ادما میخوننو رد میشن و برداشتای ذهنیشونو مینویسن
کسیم به تو فکر نمیکنه
پس بلند شو شروع کن
25 : 32 : 13 : 00
همیشه تو تاپیکات نوشتم این بارهم مینویسم،منم دقیقا مثل خودت هستم
اصلا دلم نمیخواد با دنیای واقعی رو به رو بشم و از اجتماع فراریم و خیلللللللی سردرگمم،من پیش روانشناس و روانپزشک هم نرفتم چون واقعا حوصله ی حرف زدن باهاشونو ندارم درواقع نمیدونم چی باید براشون بگم.نمیدونم چیکار کنم خیلی گیجم خیلی
من مثل نواری هستم که گیر کرده و همش یه تیکه رو پخش میکنه. هیچ راهی هم نیست ظاهرا..شخصیت ضعیف من کفایت نمیکنه. چی بگم والا.
حس خوب حتی اینکه فکر کنی بقیه درموردت چی فکر میکنن از درون خودت بیرون میاد انقدر خودتو مقصر ندون خودتو ببخش و بدون که فوق العاده ایی شاید تو یه زمینه ای نتونستی موفق شی ولی دلیل نمیشه بخوای کل عمرتو به خاطرش خودتو سرزنش کنی و به خودت بگی چون نتونستی پس بی ارزشی من مطمئنم استعدادایی داری که شاید خودت هنوز ندونی خلاصه این که اگه میخوای از این وضعیت بیرون بیای اول باید خودتو ببخشی و دیگه سرزنش نکنی و این جمله(بترس ولی انجامش بده) سعی کن بری کلاس و چیز جدیدی یاد بگیری این بهت اعتماد به نفس میده .
امیدوارم موفق شی
خدایی با کیا شدیم 80 میلیون اینجا فروم کنکوریه یا امین آباد اونایی که اومدن راهنمایی کنن وضعشون از استارتر خرابتره
من مدت زیادیه که تو سکوت میام انجمن و بدون اینکه چیزی بگم خارج میشم اما با دیدن تاپیکت نتونستم دوباره چیزی نگم و بیرون برم.
حیف روزایی که داری اینجوری میگذرونی من اصلا کاری با درونگرا بودنت ندارم که این جزئی از شخصیتته اما تو گفتن بعضی چیزا واقعا اغراق کردی تو تصمیم گرفتی همه چیزو بدتر از اونی که هست ببینی و هیچکس نمیتونه بهت کمک کنه جز خودت نمیگم فلان کارو کن تا خوب شی برو پیش فلانی تا بهتر شی اتفاقا من میگم انقد تو این حالت بمون تا اخرش دیگه خودت خسته شی و تصمیم بگیری خودتو اصلاح کنی.
وقتی میری پیش روان پزشک و دارو مصرف میکنی باید تا تهش بری حالا فوقش ده کیلو چاق میشی ولی روحت که درست میشه.تو همینجوریشم میگی جایی نمیرم و خودتم که دوس نداری پس چه فرقی داره چاق باشی یا لاغر؟حداقلش این بود جلساتت رو ادامه میدادی روح و روانتو میساختی تا زندگیت از این معلق بودن خارج شه.
سعی کن از این اوضاعی که داری زودتر خسته شی تا خودتو بسازی ده سال دگ نه دوسال دگ خودت پشیمون میشی که چرا هیچکاری نکردی.انقدم راجبش حرف نزن و به خودت تلقین نکن و به حس و حال الانت بال و پر نده.
من ندارم سرِ یأس با اُمــــیدی که مرا حوصلـــه داد...✌💪
سلام دوست عزیز شما دچار اختلال اضطراب اجتماعی هستید اختلالی که خیلی از ما تو دوران زندگیمون یه بارم که شده دچارش شدیم اما درجه های متفاوت داره و مال شما چون یکم طول کشیده ممکنه درجش یکم زیادتر باشه .
لطفا درمورد این اختلال خیلی زیاد تحقیق کنید و حتما حتما یک سر به روانشناس بزنید چون این یه اختلال سادست اما اگه درمان نشه افسردگی و هزار جور اختلال های دیگری با خودش میاره .
علائم
جنبههای ادراکی
فردی که دچار اضطراب اجتماعی است هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساسی از ترس از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار گیرد، اجتناب میورزد. برداشت یا تصور شخص از موقعیتهای اجتماعی که احتمال دارد شخصیت، ظاهر یا تواناییهای او مورد سنجش و ارزشیابی ضعیف دیگران قرار گیرد، میتواند واقعی یا خیالی باشد. مبتلایان به اضطراب اجتماعی از اینکه چگونه در نظر دیگران به نظر میرسند احساس نگرانی میکنند. آنها معمولاً در جمع متوجه به ظاهر و رفتار خود هستند و معیارهای بالایی برای رفتار و عملکرد خود در نظر دارند. شخص مبتلا تلاش میکند تا تأثیر مثبتی بر دیگران بگذارد و جلوه عادی از خود ارائه دهد اما در عین حال معتقد است که قادر به این کار نیست. این افراد پیش از روبرو شدن با موقعیت اجتماعی اضطراب زا بارها و بارها شرایط را به صورت ذهنی تصور میکنند و مسائل و موقعیتهای اضطراب زای بالقوه و طریقه برخورد با آن را مرور میکنند. آنها اتفاقاتی که ممکن است برایشان خجالتآور باشد را بررسی میکنند و حتی رشته تفکراتشان پس از رویارویی با آن موقعیت خاتمه نمییابد بلکه تا روزها بعد رفتار خود را بررسی میکنند و معمولاً خود را به خاطر اشتباهات و نمایش ضعیف سرزنش میکنند.مبتلایان به اضطراب اجتماعی بدبین تر از دیگران هستند و صحبتهای عادی یا مبهم را با نگاه منفی تفسیر میکنند. بسیاری از تحقیقات نیز نشان دادهاست که این افراد خاطرات منفی را بهتر از دیگران به یاد میآورند.
برخی دیگر از خصوصیات این افراد شامل عادت به خواندن طرز فکر دیگران، تمرکز روی اتفاقات منفی، کوچک شمردن نکات قوت خود، تعمیم دادن بیش از حد مشکلات و پرهیز از برقراری روابط صمیمی است. برخی از موقعیتهایی که موجب بروز اضطراب در مبتلایان میشود به صورت زیر است:
- مورد قضاوت ضعیف دیگران قرار گرفتن، عدم تأیید یا انتقاد توسط دیگران
- ملاقات با دیگران برای نخستین بار
- مرکز توجه واقع شدن (مثلاً در زمان وارد شدن به مجلسی که دیگران نشستهاند)
- زیر نظر قرار گرفته شدن به هنگام انجام کار
- دعوت کردن یا دعوت شدن
- شرایط خاص اجتماعی مثل عصبانیتها و پرخاشگریها
- موقعیتی که میبایست مصمم و قاطع جواب داد یا اظهار نظر کرد
- مکالمهٔ تلفنی در حضور دیگران
- خوردن یا آشامیدن در حضور دیگران
جنبههای رفتاری
اضطراب اجتماعی ترسی ماندگار از یک یا چند موقعیت است که فرد در آنها در معرض نگاه موشکافانه دیگران قرار میگیرد و ترس از اینکه به گونهای عمل یا رفتار کند که اشتباه و در نتیجه تحقیرآمیز یا خجالتآور باشد. این مسئله فراتر از خجالتی بودن عادی است به گونهای که در موارد بسیاری به اجتناب از موقعیتهای قابل توجه اجتماعی و شغلی منجر شود. موقعیتهای اضطراب زا میتواند تقریباً شامل هرگونه روابط اجتماعی خصوصاً شرکت در گروههای کوچک، مهمانی، صحبت با افراد غریبه، هتل و امثال آن شود. علائم جسمی و فیزیکی میتواند شامل خالی شدن ذهن، تپش قلب، سرخ شدن، سوزش معده و دل آشوب شود.
هراسها معمولاً با فرار(escape behavior) یا رفتارهای اجتنابی(avoidance behavior) کنترل میشوند. به عنوان مثال یک دانش آموز ممکن است در زمان صحبت کردن در جلوی جمع، کلاس را ترک کند (فرار) یا از ارائه گزارش شفاهی خودداری کند (اجتناب) چرا که قبلاً در موقع صحبت در جلوی جمع دچار اضطراب شدید یا حملات اضطرابی شدهاست. برخی از رفتارهای اجتنابی کوچک زمانی دیده میشود که فرد از برخورد چشمی(eye contact) با دیگران اجتناب میکند مثلاً فرد محلی را برای نشستن انتخاب میکند که ارتباط رودرروی چشمی با دیگران نداشته باشد.در موارد شدیدتر فرد از مواجهه با هر موقعیت اجتماعی که باعث بروز اضطراب شود پرهیز میکند. اینگونه رفتارهای اجتنابی در فرد مبتلا باعث افت شدید در کیفیت زندگی فرد میشود و باعث بدتر شدن و پیشرفت این اختلال میگردد لذا مبتلایان باید از رفتارهای اجتنابی بهطور جدی پرهیز کنند.
جنبههای فیزیولوژیکی
واکنشهای فیزیولوژیکی همانند دیگر اختلالهای اضطرابی در اضطراب اجتماعی هم دیده میشود. در زمان مواجهه با موقعیتهای اضطراب زا کودکان مبتلا ممکن است علائمی مثل کجخلقی، گریه، چسبیدن به والدین یا سکوت از خود نشان دهند . در بزرگسالان چشمان اشکی(teary eyes)، تعریق زیاد، دل آشوب، لرزش و تپش قلب دیده میشود که در نتیجه پاسخ فیزیولوژیکی استرس (fight or flight response) بوجود میآید. سرخ شدن هم معمولاً در این افراد دیده میشود.این واکنشهای قابل مشاهده باعث افزایش اضطراب شخص میشود.
تحقیقات اخیر نشان میدهد که قسمتی از مغز که آمیگدالا(amygdala) نامیده میشود و بخشی از سیستم لیمبیک(limbic system) میباشد در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در زمان رویارویی با چهرههای خشمگین یا موقعیتهای ترسناک بیش از حد طبیعی فعال است. این تحقیقات نشان میدهد که شدت این واکنش با شدت اضطراب اجتماعی رابطه مستقیم دارد.
دوست عزیز همچنین پیشنهاد میکنم کتاب های روانشناسی بخونید مثل : خودت باش دختر _ از حال بد به حال خوب _ راز و...
ویرایش توسط asma80 : 04 دی 1398 در ساعت 18:13
دوست عزیز من به شما تو پی وی هم پیام داده بودم نمیدونم خوندین یا نه . شخصیت شما ضعیف نیست شما فقط تو یه بحرانی افتادی که نمیدونم دلیلش چیه هر چی و هر کی میتونه توی این بحران دخیل باشه مخصوصا خودتون . شما فقط نمیدونی که با این بحران چجوری رفتار کنید شخصیت شما مشکلی نداره این نوع رفتارتونه که باعث عذاب شما میشه . البته بازم تو پست قبلیتون گفته بودم که یه بخش زیادش هم به علت درونگرا بودن شما هست که تا حدش خودش بسیار هم خوبه بهتون گفتم که درونگراها خیلی چیزای خوبی دارن مخصوصا درک بسیار زیاد اطراف و اطرافیان . درونگرا ها دوست دارن انرژیشون رو خودشون از خودشون بگیرن و بیشتر با خودشون خلوت کنن . درونگرا ها دوستای خیلی کمی دارن و این به دلیل درک بالاشونه که چون میتونن اکثرا افکار اطرافیان رو بخونن اتفاق میفته . خب دوست عزیز تا اینجا مشکلی نیست ولی چیزی که هست اینه که درونگرا ها با اینکه کمتر وارد اجتماع میشن اما از اجتماع ترس و واهمه ندارن یا مشکلی در اعتماد به نفس ندارن فقط بیشتر از دیگران با خودشون حال میکنن . پس این مشکل اعتماد به نفس و واهمه از جمعیت چیزی بیشتر از درونگرا بودنه که بالا توضیح دادم . باز خودتون میتونید تو گوگل درباره افراد درونگرا و همچنین اختلال اضطراب اجتماعی سرچ کنید .
بازم تاکید میکنم سعی کنید خودتونو کشف کنید اون وقته که عاشق خودتون میشید و به خدا اکثر مشکلات روحی از همین دوست نداشتن خود هست .
سلام .
والا چیزی که به ذهنم می رسه بهتون بگم اینه که شما از نظر من مشکل حادی ندارید یه چیز طبیعی هستش فقط یکم حساس شدید به دیگران و رفتارهای خودتون و دچار روزمرگی و دلمردگی شدید .
شما توی ذهنتون یه دنیای خیالی ساختید که دلتون می خواد توش باشید و از اون خارج نشید .به نظرم بهترین کار برای شما اینه برای اینکه دوباره وارد دنیای واقعی بشید و بتونید ارتباط بگیرید با جهان واقعی داشتن تعداد زیادی دوست هستش .
احتمال می دم شما دوستان کمی دارید . اگر ارتباطات اجتماعیتون رو زیاد کنید می تونید به راحتی این مشکلاتتون رو حل کنید
پس اول تعدادی دوست پیدا کنید (همه حداقل توی دبیرستان یا محله یه چند نفری رو داریم که باهاشون رابطه دوستانه داشتیم می تونید اونا رو پیدا کنید باهاشون ارتباط برقرار کنید)
دومین کار برای خروج از روزمرگی که به ذهن من بیاد اینه که وارد مباحث مورد علاقتون بشید(حدالامکان موضوع اجتماعی باشه) هر مبحثی رو که دوست دارید و پیگیرش باشیدمثلا چون شما خانم هستید شاید به مد و لباس و بازیگران و مدل ها علاقه داشته باشید خب می تونید پیگیر اونا باشید .یا اگه به موضوعات سیاسی علاقه دارید وارد مباحث سیاسی بشید و همه اینا برای اینه که علاقه مند بشید به اجتماع و دیگران.
سومین کار فیلم دیدنه ! بعله فیلم دیدن! شما باید فیلم ببینید فقط ترجیحا فیلم های ترسناک و اجتماعی غم ناک نبینید ژانر درام و رمانتیک و اکشن ، فوق العادست برای آشنایی با واقعیت های جهان بیرون(البته نه هر فیلمی!)
اگر هم دانشگاه نمی روید حتما برید حالا هر رشته ای شما اگه خوب درس بخونید تهش اینه که یه کرسی تدریس حق التدریسی هر چند با درامد کم گیرتون میاد و توی دانشگاه خیلی کارا می شه کرد .
همینا به ذهنم رسید.
ولی مهم ترین مورد اینه که خودتون رو بیمار ندونید شما کاملا کاملا سالم و طبیعی هستید فقط کمی حساس شدید همین!
ویرایش توسط amir-javadi : 05 دی 1398 در ساعت 12:30
هر کی تو دهنش یک برنامه هایی داره ، یه هدفی داره
اول یه کاغذ بذار جلوت ، بنویس برنامه هاتو ، چند تا تفریحی توپ هم بنویس تو کاغذ
حالا بسم ا... سعی کن هر روز چند تاشو انجام بدی ، خودتو موظف کن و بیکار نباشید
کمی به خودتون برسید ، برو جشن برو تفریح برو سفر
ساز بلد هستی ، ساز بزن
سعی کن با آرزو زندگی نکنی ، آرزو باید باهات زندگی کنه...
فقط به زنده بودن اکتفا نکن ، زندگی باید کرد...
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)