خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: چقدر وقت میخواستین برای جبران گذشتتون

    رأی دهندگان
    12. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
    • همین یه هفته

      1 8.33%
    • یکسال

      3 25.00%
    • خب خوبیش اینه این تاپیک دروغه و جای جبران هرکدومتون 40سال بیشتر وقت دارین

      2 16.67%
    • گزینه 4 هم الکی گزاشتم چهار گزینه ای شه

      6 50.00%
    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23
    نمایش نتایج: از 31 به 41 از 41
    1. Top | #31
      کاربر باسابقه

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط erfan5100.ek نمایش پست ها
      <از دوباره >نشون داد داد کرمونی هست به نظرم با اصالت جیرفتی نه؟
      از دوباره -نشون میده قبلا هم بودی وفیکی
      نه تا حالا پایم رو هم تو جیرفت نگزاشتم واصا لتا خود کرمونی ام نه جای دیگه
      برای انکس
      که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
      اگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .
      اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
      من برای این هدف می خواهم پزشک شوم

    2. Top | #32
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ترور

      I've been lost for so long
      I forgot i could be found
      I've been holding my breath
      For the Axe to come down

    3. Top | #33
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط samareh نمایش پست ها
      برا پسر خاله ی کوچیکم یه کادو میخریدم و سعی میکردم اون کتکایی ک بهش زدمو، داد و بیدادایی ک سرش کردمو از دلش دربیارم
      یه وصیت نامه مینوشتم و تو اون وصیت نامه از بابا و مامانم عذرخواهی میکردم که کلی سرشون داد زدم و دعواشون کردم و بی احترامی کردم
      بعدشم کلی قرآن میخوندم و صلوات میفرستادم و ثوابشو میدادم به اونا که پشت سرشون غیبت کردم، مسخرشون کردم، احیانا تهمت زدم یا قضاوت اشتباه کردم
      یه سر با هواپیما میرفتم مشهد زیارت و برمیگشتم
      با احساسات یه نفر بازی کردم یه زمانی، ازش حلالیت میخواستم. هرچند قبلا هم خواستما
      و دیگه همینا فعلا
      نقل قول نوشته اصلی توسط samareh نمایش پست ها
      الان ک بیشتر فک میکنم، مخم سوت میکشه
      من دوران ابتدایی خیلی بچه هارو کتک میزدم، اذیتشون میکردم
      یه بنده خدایی رو سپرده بودن دست من ک مثلا باهاش کار کنم که درسش بهتر شه، با خط کش سیاه و کبودش کردم یه بار
      یه دختره رم بعد مدرسه تو کوچه زدمش البته دو سه بار فقط
      یه دختره رم که حداقل هفته ای دو سه بار میزدمش. خیلی کثیف بود و ژولیده بود همیشه حموم نمیرف، دست ب موهاش میزدیم در میومد. منم موهاشو میکشیدم. خاعک دو عالم تو سرم الان برا همینه دیگه دارم کچل میشم، کلی قرص و روغن و ژل و اینام استفاده میکنم باز موهام میریزه
      راهنماییم ک بودم تقلب بچه هارو لو میدادم
      بد ها خوب ها ک مینوشتم میرفتم تحویل ناظم میدادم اونم پدر اون بدهارو درمیاورد
      یه بار به یکی گفتم دوسش دارم اما بخاطر منافعم وللش کردم. بدون اینکه به ضربه ای ک میخوره فک کنم
      من از کدوم باید حلالیت بخام؟
      چرا انقد نفهم بودم من؟
      یه هفته که سهله عمر نوح میخاد من این غلطای 21 سالمو جبران کنم
      شما کلا این بحث یه هفته رو فراموشش کن
      از همین حالا شروع کنی وقت کم میاری با این سوء پیشینه ای که داری

    4. Top | #34
      همکار سابق انجمن
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      قبل از ی هفته خودمو میکشتم ک غافل گیر شم

    5. Top | #35
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات

      عوض همه این 2 سالی که گریه نکردم رو گریه میکردم
      از مامانم و داداشم و خاله ام که مثل خواهرمه معذرت خواهی میکردم که تنهاشون میزارم مخصوصا داداشم
      بهش زنگ میزدم و میگفتم خیلی طول کشید تا فراموشت کنم.یه هفته بیشتر فرصت ندارم.ولی بدون هیچ وقت نمیبخشمت و بدون اینکه بخوام بگم بیا ببینمت با این حرفم پا میشه میاد حلالیت بگیره (یه تیر دو نشون) ولی نمیبخشم
      به یکی میسپارم نوشته هامو جمع کنه یه جا چاپ کنه
      کتاب مادام کاملیا و تس دوبرویل رو میخوندم
      همین دیگه
      کاش میشد یه هفته ای دکتر شد ولی نمیشه وگرنه مینوشتم
      *یقیــن چه خوب اندوه را می‌راند...*علی(ع)

    6. Top | #36
      کاربر اخراجی

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ali.asghar نمایش پست ها

      از دوباره -نشون میده قبلا هم بودی وفیکی
      نه تا حالا پایم رو هم تو جیرفت نگزاشتم واصا لتا خود کرمونی ام نه جای دیگه
      والا نمیدونم از رو چیز استدلال کردی ولی بازم دمت گرم که اینقد مطمئنی به خودت و حرفات
      اونم گفتم جیرفتی یه چندتا دوست جیرفتی داشتم میگفتن< از دوباره >
      ویرایش توسط Colonius : 08 دی 1398 در ساعت 22:32

    7. Top | #37
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      گورها ساخته میشوند حال آنکه ما توبه نکرده ایم....کاش پیش از آنکه گورمان کنده شود توبه کنیم.

    8. Top | #38
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      «همه‌ی ما در ناخودآگاه نسبت به نامیرایی خودمان متقاعد شده‌ایم» فروید

    9. Top | #39
      کاربر باسابقه

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط erfan5100.ek نمایش پست ها
      والا نمیدونم از رو چیز استدلال کردی ولی بازم دمت گرم که اینقد مطمئنی به خودت و حرفات
      اونم گفتم جیرفتی یه چندتا دوست جیرفتی داشتم میگفتن< از دوباره >
      چون دیدم تا حالا با هات برخورد نداشتم ولی از متن های گزشته ام صحبت می کنی این احتمال رو دادم که هنوز پای حرفم هستم

      از دوباره فکر نکنم بشه بهش تکه کلام گفت
      اینو برایت می نویسم تکه کلام های معروف
      تیکه کلام های مختلف کرمونی ها
      جیرفت: ناموسا؟

      سیرجان:نه!!/یکی از غلیظ ترین لحجه ها رو دارند همش هم میگن ما لحجه نداریم

      کرمون :ها


      خودم تا حالا بیشتر از 300 بار ضایع شدم با این ها واها گفتنم


      را - کسی شماره اعزائیل رو نداره یک هفته ام گذشت ولی نیومد سنگ هامون روبا هم وا بکنیم
      برای انکس
      که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
      اگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .
      اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
      من برای این هدف می خواهم پزشک شوم
      ویرایش توسط ali.asghar : 09 دی 1398 در ساعت 09:01

    10. Top | #40
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      یک هفته ی باقی مونده رو واقعا زندگی میکردم
      سعی میکردم به آدما بیشتر کمک کنم چ خانواده چ غریبه ..بدون هیچ چشم داشتی ب جبران کردن بقیه... هر ۷روز رو با شادی زندگی میکردم و هرروز از ته دل میخندیدم و بقیه رو هم میخندودنم :/
      درخت میکاشتم:/ هرروز بیشتر با خدا حرف میزدم ...مهم نیس برم جهنم یا بهشت
      مهم اینه بالاخره دوباره برمیگشتم پیش خدا و این خودش حس آرامش میده
      آدمایی رو که اذیت کرده بودم بوسشون میکردم معذرت میخواستم
      آرزوهایی ک نتونستم بهشون برسم رو تو یه کاغذ می‌نوشتم و کنار درختم دفن میکردم...
      از مجازی و تی وی و ...دور می شدم ...و بیشتر با دنیای واقعی بودم ..دنیایی ک خیلی قشنگ و رنگارنگ بود اما زود گذر...
      و بالاخره اخر روز هفتم راحت می‌خوابیدم بدون دغدغه اینکه الان یکی بلندم کنه بگه پاشو درس داری

    11. Top | #41
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      میدونم که میگن زیاد نباید پیرهن مشکی و یا تیره بپوشید تو روحیه و اینا تاثیر میذاره (خودم زیاد قبول ندارم اکثرنم تیره پوشم)ولی ...
      من پدرم وقتی پیرهن مشکی میپوشه خیلی بهش میاد...
      من تنها کاری که میکردم تو این هفته که فرصت داشتم فقط بهش میگفتم بابا میشه پیرهن مشکیتو بپوشی میخوام یه دل سیر نگات کنم و مینشستم تمام این یه هفته رو چشمام رو از بابام پر میکردم
      هیچ وقت دیر نیست

      فقط بعضی وقت ها دیگه ارزشش رو نداره..!

    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن