سلام انجمنی های عزیز..منو که حتما میشناسید گفتم یک مدت میرم و برمیگردم نتیجه رو بگم که چی شد..خب، نشد. تا الان که تصمیمی برای دوباره کنکور دادن ندارم..راستش رو بخواین خیلی سخته برام. از نظر روحی کم آوردم و خیلی فاصله بین من و درس و دنیای خارج از خونه افتاده. توان رو در رو شدن با دنیای واقعی رو ندارم و همیشه با تلویزیون و نت خودم رو سرگرم میکنم. همه ی تلاشم رو میکنم که یادم بره باید دانشگاه برم. باید پامو از این خونه بذارم بیرون. وقتی یهو یادم میاد 23 سالمه و تنهایی از در خونه نمیتونم برم بیرون، وحشت میکنم که من چجوری قراره یک ماه دیگه برم دانشگاه؟ من حتی نمیدونم چجوری ثبت نام میکنن دانشگاه. اصلا حرف زدن و ارتباط با مردم رو بلد نیستم. به خدا وحشت کردم یهو تو دلم خالی میشه. مثل جهنم میمونه برام. عمیقاً غمگین و افسرده ام که از قافله ی دوستام عقب افتادم. دلم برای دوران دبیرستانم و شهرمون تنگ شده. الان چندین ساله اومدیم یک شهر دیگه. به خدا وقتی فیلم میبینم گاهی یک نشونه کافیه که منو یاد دوران شیرین مدرسه بندازه و غم همه وجودمو میگیره. انقدر حسرت زمان از دست رفته رو میخورم..روزای دبیرستان که میتونستم درس بخونم..یا حداقل کاش اصلاً پشت نمیموندم میرفتم دامپزشکی..احساس عذاب وجدان و طرد شدگی عجیبی دارم..بغض بزرگی دارم که عین خوره افتاده به جونم. چیکار کنم بچه ها؟ رفتم روانشناس فقط گوش کرد هیچ فایده ای نکرد..ببخشید که تو این بخش گذاشتم نمیدونستم حرفم مالِ کدوم بخش حساب میشه.