خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 4 از 4 نخستنخست ... 34
    نمایش نتایج: از 46 به 56 از 56
    1. Top | #46

      نمایش مشخصات

      کودک که بودم؛
      تاب بازی، بهانه ی خنده های بلندم بود؛
      حالا که بزرگ شده ام؛
      چه بیتاب شده ام ...



    2. Top | #47
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      کوک کن ساعتِ خویش

      اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

      دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

      کوک کن ساعتِ خویش !

      که مـؤذّن، شبِ پیـش

      دسته گل داده به آب

      و در آغوش سحر رفته به خواب

      کوک کن ساعتِ خویش !

      شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

      که سحر برخیزد

      شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

      دیر برمی خیزند

      کوک کن ساعتِ خویش !

      که سحرگاه کسی

      بقچه در زیر بغل،

      راهیِ حمّامی نیست

      که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

      کوک کن ساعتِ خویش !

      رفتگر مُرده و این کوچه دگر

      خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

      کوک کن ساعتِ خویش !

      ماکیان ها همه مستِ خوابند

      شهر هم . . .

      خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

      کوک کن ساعتِ خویش !

      که در این شهر، دگر مستی نیست

      که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد

      از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

      کوک کن ساعتِ خویش !

      اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر

      و در این شهر سحرخیزی نیست

      و سحر نزدیک است




      A SONG OF ICE AND FIRE

    3. Top | #48
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
      یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
      .
      ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
      از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
      .
      ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
      یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
      .
      ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
      مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
      .
      ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
      یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
      .
      ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
      یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
      .

    4. Top | #49
      کاربر نیمه فعال

      bazande
      نمایش مشخصات

      آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
      بي وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

      نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمدي
      سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا

      عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست
      من که يک امروز مهمان توام فردا چرا

      نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
      ديگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

      وه که با اين عمرهاي کوته بي اعتبار
      اينهمه غافل شدن از چون مني شيدا چرا

      شور فرهادم بپرسش سر به زير افکنده بود
      اي لب شيرين جواب تلخ سربالا چرا

      اي شب هجران که يک دم در تو چشم من نخفت
      اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

      آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مي کند
      در شگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا

      در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين
      خامشي شرط وفاداري بود غوغا چرا

      شهريارا بي حبيب خود نمي کردي سفر
      اين سفر راه قيامت ميروي تنها چرا

      شهريار

      بگو دل را که گرد غم نگردد
      اَزیرا غم به خوردن کم نگردد
      «مولانا»




    5. Top | #50
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را
      تا زود تر از واقعه گویم گله ها را

      چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
      در من اثر سخت ترین زلزله ها را

      پر نقش تر از نقش دلم بافته ای نیست
      از بس که گره زد به گره حوصله هارا

      ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
      وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

      بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
      یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

      یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
      بگذار که دل حل بکند مسئله ها را

    6. Top | #51
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      گاه گاهی به یادت غزلی می خوانم
      تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست
      خوب رویان همه گر بادل من خوب شوند
      خوبِ من، با همه خوبان, حساب توجداست!

    7. Top | #52
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دنیا زیباست

    8. Top | #53
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو
      و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو
      هــم خــویش را بیگـــانه کن هم خانه را ویرانه کن
      و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو
      رو سینــه را چـون سینه ها هفت آب شو از کینه ها
      و آنگـــه شراب عشــق را پیمانـــه شــــو پیمانــه شـو
      باید کـــه جملــه جــان شــوی تا لایق جانان شوی
      گـــر ســوی مستــان میــروی مستانه شـــو مستانه شو
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    9. Top | #54
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
      راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
      عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
      پس نباید با «اگر» یا «شاید» آن را بد کنیم
      جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
      پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
      می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ نه! شک نکن
      باورم کن تا «نباید» را «فقط باید» کنیم
      زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
      نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم
      آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسدپس
      بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم
      اِی مطرب دل زان نغمهِ خوش
      این مغز مَرا پُر مشغله کن


      ویرایش توسط Ruby : 18 اردیبهشت 1399 در ساعت 12:56

    10. Top | #55
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    11. Top | #56
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      هر لحظه که تسلیمم
      ددکارگه تقدیر
      آرام تر از آخو بی باک ترم از شیر
      هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
      رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    صفحه 4 از 4 نخستنخست ... 34

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن