دمت گرم
عالی بودی
دارم آخرین روزای 18 سالگیم رو سپری میکنم و حدودا یک هفته بیشتر از 18 سالگیم نمونده
ولی کاش بیشتر تلاش میکردم کمتر خیالبافی الکی میکردم بیشتر با مامانم حرف میزدم بیشتر به بقیه کمک میکردم و کمتر استرس میکشیدم
و خدایی که در این نزدیکی
میزند لبخندی
به تمام گره هایی که تصور دارم
همگی کور شدند...!
فکر کنم اصلا روم نشه با خودِ 18 سالم حرف بزنم...
!Saved by Grace, through Faith, in the gift of God
[QUOTE=Parla11;1564114]فکر کنم اصلا روم نشه با خودِ 18 سالم حرف بزنم...[/QUOTدختره اصلا یادی ازم نکن باشه
تو هیچوقت از دانشگاه قبول نمیشی اگه ماهی تونست پرواز کنه توهم میتونی از پزشکی در بیای زیادی بهت پروبال دادیم بزار رک بگم خودتم میدونی منم میدونم تو عرضه قبول شدن نداری
میگفتم همینجوری بمون
نمیدونم چرا همه از گذشته شون گله دارن
اگه اشتباه های گذشته نبود تجربه امروزم نبود
درکل از 14سالگی تا همین یه سال پیش زندگیم یه جهنم واقعی بود پس از الانم راضیم نمیخوام برگردم به اون جهنم سعی میکنم از الان به بعدمو درست کنم از کارایی که نکردم ناراحتم خیلیم ناراحتم به اندازه ای که ولش کن نمیتونم زمانو برگردونم زندگیمو عوض کنم از الانم میخوام یکی که دوست دارم باشم:troll (23):
تو هیچوقت از دانشگاه قبول نمیشی اگه ماهی تونست پرواز کنه توهم میتونی از پزشکی در بیای زیادی بهت پروبال دادیم بزار رک بگم خودتم میدونی منم میدونم تو عرضه قبول شدن نداری
میگم رضا تورو خدا برو سمت علاقت به حرف بقیه هم گوش نده...تو مسئول برآورده کردن آرزوی خانوادت نیستی...تو مسئول ساختن زندگی خودتی...پس برو سمت علاقت تا بتونی با لذت زندگی کنی و بری جلو...حیف هیچکس نبود اینارو اون زمان بهم بگه...حیف
میگفتم آروم باش
انقدر استرس نداشته باش
یه خرده به خودت اعتماد داشته باش
یه کم خوشحالی کن برای موفقیتت
انقدر همیشه نگران نباش !
من اگه میتونستم این کارو کنم که واقعا ای کاش اینطوری میشد ای کاش خیلی نیاز داشتم بهش .من چیزی نمیگفتم بهش تقریبا تابستان 18 سالگی یه زیر زمین یا انباری گیر میاوردم مینداختمش اون تو یه ماه مثل خر با کمربند میزدمش و تا یک ماه میبستمش تخت و فقط نون خشک واب میدادم بهش تا متوجه بشه احمق اخه چرا با ایندت بازی میکنی
تو مشکلات غرق نشو
قوی باش
یه آدم وابسته نباش
یه سال با تمام وجود بخون با وجود هر اتفاق نحسی که تو زندگیت میوفته بخون اشک بریز و بخون تا تو سن ۲۰سالگی شرمنده ی خودت نباشی همین.(دیگران اصلن مهم نیستن چون یادشون میره خودتی که یه زخم بزرگ توی قلبت و حسرت عمر از دست رفته ات میمونه.)
خود را به زندگی سپرده ام.
فقط شروع به تلاش کرده ام.
همین.
میگفتم که زندگیو انقده سخت نگیر
اشتباهاتو هی هر روز تکرارش نکن
به معدل مدرسه فکر نکن و فقد واسه کنکور بخون
واسه خوب شدن حالت وابسته به چیزی یا کسی نباش
ابر قهرمان زندگی خودت باش
بذار هرکی هرجور دوس داره راجبت فکر کنه
مهم خودتی، و بیشتر به خودت اهمیت بده
و بیشتر خودتو دوست داشته باش!
ریسک کن، زندگی رو ریسک میچرخه
.Well, here I am
?What are your other two wishes
اگه منظور از ۱۸ساله کسیه که برای اولین بار کنکور داره:
مبگم با فلانی مشاوره نگیر-_-
یه کلاس هنری مث طراحی یا ساز ثبت نام کن
ورزش کردنو به روتین روزانت اضافه کن
به پوستت بیشت برس (امسال دهنم صاف شد تا جای جوشای اون موقع رو درمان کنم)
کنکور تجربی شرکت نکن و دنبال علاقت برو آخرش که کنکورو گند بزنی خانواده میگن میخواستی علاقتو دنبال کنی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)