سلام .
الان که در گیر و دار اعلام نتایج و انتخاب رشته هستیم ، بعضی ها به دنبال میانگین درصد مورد نیاز برای دانشگاه و رشته مورد نظر پزشکی هستند و بعضی دنبال نزدیک ترین رشته ها به علوم پزشکی هستند . چون؛ همانطور که همه ما مطلع هستیم " پزشکی" جزو پر طرفدار ترینِ رشته هاست .
در این انجمن ، تاپیک های مختلف درباره ی این علم نوشته شده که خیلی از آن ها دارای آپ های روزانه هستند .
اما این همه ی ماجرا نیست . با وجود این که رشته پزشکی رشته خوبیست و جایگاه اجتمائی عالی و امکانات خوبی هم برای دانش آموخته های خود دارد و از نظر بعد معنوی هم ایده آل است ، آیا برای همه افراد مناسب است ؟
در این تاپیک ، یک داستان واقعی از زندگی و مصاحبه یک پزشک ، با عنوان پدر جراحی قلب ایران قرار داده شده . مطالعه کنید و در نهایت به سوال سرخ رنگ پاسخ دهید. ( مطالب خلاصه شده اند)
شروع و اولین تلنگر : مقطع متوسطه را در مدرسه نظام گذراندم که آن موقع به خاطر اینکه پسران رضاشاه در آنجا درس میخواندند، از بهترین معلمها برخوردار بود. معلمها، چون من شاگرد اول بودم و دوره شش ساله را پنج ساله خواندم و طبیعیام هم خیلیخوب بود، گفتند تو باید یک پزشک خوب بشوی...
و این شد انگیزه انتخاب پزشکی؟ بله. این عشق، در دوران متوسطه اوج گرفت. مهمترین انگیزه من، عشق به پزشکی و یادگیری آن بود. آن موقع تهران فقط یک دانشگاه داشت. منظورم همین دانشگاه تهران فعلی است. من دو سال از پزشکی را ایران بودم و از سال سوم به استانبول رفتم و در آنجا طب را تمام کردم. سپس دوره تخصص جراحی را در استانبول و پاریس به مدت شش سال طی کردم. درسام که تمام شد، در سال ۱۳۳۱ به ایران عزیزم آمدم.
حالا چرا جراحی را انتخاب کردید؟ چون من از بچگی عاشق کارهای خاص بودم. دوخت و دوزهای مختلف و ظریف. شاید برای شما جالب باشد، بچه که بودم توپ بزرگ و پاره شده فوتبال را یک قران میخریدم، آن را در آب میخیساندم. از محل درزها به اندازه ۲ تا ۳ سانتیمتر میبریدم و دوباره میدوختماش و یک تومان میفروختماش. توپ نوی فوتبال آن موقع ۲ تومان بود، بنابراین گاهی با فروش آن توپ به پول توجیبی خودم کمک میکردم.
فرزندانتان سراغ پزشکی نرفتند؟ من خیلی آنها را تشویق کردم. اما گفتند: «ما میخواهیم زندگی کنیم، نه اینکه مثل شما فقط با کتاب و مطالعه و بیمار و غیره زندگی کنیم.» با این وجود دو تا از دخترانام پزشکاند. یکی چشمپزشک است در استانبول و دیگری دندانپزشک است در کالیفرنیا.
آن اولین بیماری که در ایران جراحی قلب روی او انجام شد به خاطر دارید؟ بله. یک خانم ۲۰ ساله بود که به تنگی مادرزادی دریچه شریان ریوی مبتلا بود. اسمش نصرت یزدانی بود. ایشان را در بیمارستان دادگستری عمل کردم. نحوه عمل اینطور بود که آن موقع در دنیا جراحی قلب هنوز در مراحل ابتدایی بود و ماشین قلب و ریه مصنوعی در ایران نداشتیم. پس آمدیم با توجه به اینکه میدانستیم بدن اگر درجه حرارتاش به ۲۸ درجه برسد، میتوانیم زمان تحمل سلولهای قشر مغز را بدون اکسیژن و خون از ۳ دقیقه در دمای عادی به ۷ دقیقه برسانیم، برای انجام جراحی، قلب را برای مدتی از تپش متوقف کردیم. ابتدا مریض را بیهوش کردیم، یک وان حاوی آب یخ مهیا کردیم. مریض را در آن گذاشتیم، درجه حرارتاش که به ۳۰ درجه رسید، او را خارج کرده و خشک کردیم و روی تخت گذاشتیم...
چرا ۳۰ درجه؟ چون در این حال متابولیسم خیلی کم میشود و بعد از خروج بیمار از وان حرارت ۲ تا ۳ درجه هم پایین میآید. اگر تا ۲۸ درجه سردش میکردیم، ممکن بود قلب دچار فیبریلاسیون شود. سپس سریعا قفسه سینه را شکافتیم. به قلب رسیدیم. رگهای آورنده خون و خارجکننده خون را با نوارهای مخصوص و پنسهای خاص بهطور موقت بستیم. شریان ریوی را در بالای محل ورود به قلب باز کردم و شریان ریوی و قلب را از سرم فیزیولوژی پر کردم. بعد نوارها و پنسها را آزاد کردم، خون دوباره به قلب آمد و قلب به تپش افتاد.این کار نهایتا ۴ تا ۵ دقیقه طول کشید و ما تا ۷ دقیقه وقت داشتیم. البته جراحی با این متد را برای ۲ نوع عمل بیشتر نمیشد انجام داد. من برای راهاندازی ماشین قلب و ریه مصنوعی به پاریس رفتم. شاید ۸ بار با هزینه خودم رفتم و آمدم تا نقصها را برطرف کنم و همه امکانات را بیاورم.
* مطالب فوق برگرفته از مصاحبه دکتر جواد هیئت است.
پی نوشت : علاوه بر این که همگی میتونن در این باره نظر خودشون رو ارسال کنند ، دانشجو های پزشکی حاضر در انجمن هم میتونن از تجربه هاشون بگن ( برای پرهیز از نظرات از افراد ناشناخته که توی تاپیک های دیگه دیده شده )