به نظرم اینابه خاطردوری ازخانواده وشرایط خوابگاه هست.
۱-به حرف دلتون گوش بدین اگه علاقه ندارین برین پی علاقه تون
۲-اگه جوخوابگاهه به نظرم زیادجدی نگیرین وسرتونوگرم کنین
۳-بهتون گفتم اگه علاقه ندارین انصراف بدین ولی بی گداربه آب نزنیدهرکی شرایط اینونداره که دوباره کنکوربده احساسی تصمیم نگیریدوترجیحا ازیک روانشناس کمک بگیرید.موفق باشید.
وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶۵﴾
و گفتارشان تو را غمگین نکند
زیرا همه عزت و توانمندی برای خداست
او شنوا و داناست .
حتما از روانشناس کمک بگیرید. خیلی کمکتون می کنه. اون فردی هست که درسش رو خونده و بلده بهتون کمک کنه.
[QUOTE=KingMehdi79;1512180]چند وقتی هست که از وقتی که تابستون شروع شده دیگه حالم از دانشگاه بهم میخوره البته دانشگاه یه شهر نزدیکم به شهرمون که حدود سه ساعته راهشه هی فک میکنم الان تابستون تموم میشه و دوباره باید برگردم خوابگاه و دانشگاه نمیدونم مشکلم چیه نمیدونم به رشتم علاقه ندارم واقعا درست و حسابی نمیدونم مشکلم چیه گاهی اوقات اینقدر میرم تو دفکر که شب خوابم نمیبره هر کی میدونه مشکلم چیه هی میگم انصراف ندارم کلا دانشگاه نرم برم تو کار آزاد یا دوباره کنکور بدم دیا برم جهاد دانشگاهی یه مدرکی جیزی بگیرم نمیدونم بخدا یه کمکی و راهنمایی بکنه ممنون[/QUOTEریطی به رشته و دانشگاه نداره شما ممکن افسردگی داشته باشی به نظرم به جایی ایمکه هرکسی بهواد درمورد ابن مسله حساس بخواد نظر بده شما مشکلتو به خانوادت و روانشتاس درست و حسابی که قضاوتت نکنه درمیون بزار چون خانوادت بهتربن ادما هستن بلاخره 24 ساعته با تو هستن راحت میفهمنت تا منی که اصلا نمیشناسمت درضمن فامیل نه پدر با مادر خواهرو برادر موفق باشید
هدف نداری.قشنگ زبانتو فول کن بعدش دنبال کارای مهاجرت به استرالیا باش.اپلای کن برو حال کن.ماهی 120ساعت کار میکنی بهت 20000 دلار استرالیا میدن کیف میکنی.کاش برمیگشتم عقب این راهو میرفتم.دوتا ازدوستام با پرستاری رفتن حال میکنن.تو این خراب شده اصلا امیدی به اینده نیست.به قول دولت ابادی که چند روز پیش گفته بود حال هیچکس این روزا خوب نیست.
?
سلام این مشکل خیلی ها هستش. تحت هیچ شرایطی درس خوندن رو رها نکن. اگه با رشته مشکل داری و امکان کنکور دوباره داری دوباره شرکت کن وگرنه همین رشته رو ادامه بده، چند سال بعد متوجه میشی انصراف دادن چقدر اشتباه بوده. جو نا امید کننده وجود داره، سر کلاس ها همه میگن درس خوندن وقت تلف کردنه، یا مثلا میگن اگه الان میرفتم دنبال کار وضعم بهتر بود، یا یکی رو مشناسن که این رشته رو خونده و اخرش بدبخت شده... همین بچه ها همه درسشون رو میخونن و مدرکشون رو میگیرن. ولی جو بدی بین بقیه به وجود میارن. درس نخوندن فقط باعث میشه در اینده حسرت داشته باشی. موقعیت اجتماعی و کاریت خیلی تغییر میکنه. روز سخت رو همه دارن ... با شرایط خوابگاه مشکل داری ؟ قبول دارم خیلی سخته. سعی کن وقتت رو در کتابخانه دانشگاه بگذرونی. این چند سال سریع میگذره. موفق و سربلند باشی
ویرایش توسط lily7 : 10 مرداد 1398 در ساعت 01:19
دوستان نظرات خوبی دادن باهاشون موافقم مثلااینکه ممکنه افسردگی داشته باشی یا چیزای دیگه
درکنار این که به مشاور یا روانشناس مراجعه می کنی سخنرانی های دکتر فرهنگ رو دانلود کن ببینشون .(انسان موفق و سمینارهای موفقیت و ...
https://www.aparat.com/v/UOARB
https://www.aparat.com/v/Xl1RG
https://www.aparat.com/v/1iJUI
https://www.aparat.com/v/1APDs
https://www.aparat.com/v/z5OCg
https://www.aparat.com/v/jmlys
https://www.aparat.com/v/71Wxi
https://www.aparat.com/v/uULMp
https://www.aparat.com/v/tfx1Q
https://www.aparat.com/v/BC2QA
https://www.aparat.com/v/feHU5
https://www.aparat.com/v/QLRmb
سلام
من چیزی از شما نمیدونم به خاطر همین نمیتونم راهکار یا پیشنهاد خاصی بدم
اما چون خودمم دوران دانشجویی همین حس رو داشتم خواستم نظرمو بگم
منم دوران دانشجویی تو خوابگاه بودم و دقیقا برای شروع ترم 3 که میخواستم برم دانشگاه ( شهر دیگه) خیلی غصم گرفته بود اون زمان نمیدونستم دلیلش چیه اما هر چی بود بیشتر از این ناراحت بودم که باز باید برگردم به همون خوابگاه و دانشگاه و .... اما احساس زودگذری بود و وقتی چند هفته از شروع کلاسا گذشت اون حس از بین رفت اینم اضافه کنم که ربطی به این که رشتمو دوست نداشتم نداشت و خیلی هم بهم خوش میگذشت هر روز تفریح و گردش با دوستان
به هر حال دلیلش هر چی بود حس زودگذری بود و اینم بدونید که طبیعیه بعضی اوقات پیش میاد که از شرایطی که توش قرار داریم حتی شرایطی که روزی ارزوشو داشتیم دل زده میشیم و انگیزمون رو از دست میدیم اما موقتیه ...
در ضمن حالا اینکه شما این رشته رو از رو علاقه خواستی یا نه نمیدونم اما پیش میاد که گاهی حتی علایقمون هم برامون یکنواخت و کسل کننده میشه ( برای خود من خیلی این حالت پیش اومده و میاد ) اما در این مواقع سعی میکنم مثبت فکر کنم
شما این رو در نظر بگیر که همین رشته ای که داری میخونی روزی خواسته خودت بوده و به خاطرش زحمت کشیدی و در حال حاضر ارزوی یه عده زیادی هم هست پس دست کم نگیرش و شکرگذار باش یه وقتایی ما برای هدفمون میجنگیم و بهش میرسیم و بعدش دست از تلاش برمیداریم و کمی بعدتر بی انگیزه میشیم در حالی که اشتباه میکنیم فکر میکنیم به تهش رسیدیم و دست از تلاش و تغییر برمیداریم در حالی که هنوز به انتها نرسیدیم و باید همچنان ادامه بدیم تا ثمره کامل زحماتمون رو ببینیم ( شما هنوز اول راهی بخوای از الان بی انگیزه بشی همه تلاش و زحماتی که قبلا کشیدی هدر میره و چیزی که خیلی حیف میشه روزای عمرته
یه وقتایی هم زندگی مون اون چیزی که میخواستیم از اب درنمیاد به هر حال بعضی چیزها واقعا از کنترل ما خارجه
اونجاست که مجبوریم بین بد و بدتر انتخاب کنیم و نه خوب و بد و کسانی موفق ترن که که اگر شرایط بد رو به جهنم تشبیه کنیم از دل جهنم یه بهشت کوچیک برای خودشون میسازن
ویرایش توسط pegahmht : 10 مرداد 1398 در ساعت 13:50
خیلی از دوستان همینن. نگرانش نباش.
این 2 ماهو ریکاوری کن. مطمئن باش خیلی چیزا واست عوض میشن!
مشاوره تحصیلی و برنامه ریزی کنکور
در اولین فرصت به سوالتون پاسخ داده خواهد شد.
چیزی نیست که براش نگران باشید؛اثرات تابستون و لش کردن در تابستان هست..تعطیلی کاری با آدم میکنه که نگم برات.اینا همه از بیکاری؛تعطیلات و بی هدفی و کارمفید نکردنه...برو یک سرگرمی خوبی دنبال کن بهتر میشی..منم از خونه و همه چیزحاضرآماده بخام بکنم فک میکنم از کل دنیا بیزارم؛رشته و محل تحصیل و درس که بماند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)