من دو هفته اس که استرسم شروع شده تقریبا دیگه بهش عادت کردم کف دستام عرق میکنه قلبمم تو دهنمه ولی خب مجبوریم بسازیم باهاش خودمم به هر کاری میزنم که این استرس لنتی کم شه که خب موثر هم بوده تا حدودی
تنها چیزی که ارومم میکنه اینه که خودم میدونم تلاشم خدایی نسبت به سال قبل بیشتر بوده دیگه ....حالاتا شرایط چه جوری سر کنکور رقم بخوره خدا داند... .برای همتون مخصوصا بچه هایی که کنکورشون فرداست بهترین نتیجه رو ارزو میکنم : )
دارم به اون فردا ها و شنبه ها و برنامه هایی که قرار بیاد و اجرا بشه فک میکنم
به اون عصر های بعد از آزمون قلمچی که هربار میگفتم از فردا دیگه میخونم
دارم به روز 8 فروردین فک میکنم که عهد بستم تو این سه ماه بکوب بخونم
ولی هیچ کدوم به جایی نرسید ...
خیلی جالب بود یکجوری عنوان تاپیک خودنمایی میکرد: امشب شب کنکوره؛یک لحظه فک کردم تاریخ ب عقب برگشته و الان تو شب عاشورام: دی..شاید خیلی عجیبه: دی ولی اثرات شب کنکوره گویا؛بزرگترین حسم اینه؛باورممم نمیشه که اون سیصد روز وقت شد یک شب!!! و من باهمه وجودم اون حسرت دیر شدن زمانمو امشبم حس کردم! و اینکه میگم کاش بیشتر وقت داشتم!!کاش!ولی صد حیف که گذر زندگی آدمی همیشه همینه؛هیچوقت درس نمیگیره؛ و فراموشکاره!ومیدونم باهرسطحی از تلاش باز برای آدم اینروزا حسرت داره،اونقدی که باید تلاش میکردم نیستم؛ولی خوشحالم که تونستم کاریرو که شروع کردمو تاآخرش برم؛بارسختی و بدبختی که شده،وتنها چیزیکه تو دلم دارم؛امیده و امیده و امید....: ))) امیدوارم همه برید برسید به اونچه که میخاستید...
از تنها چیزی که میترسم ضعف شدیدیه که سر جلسه یقمو میگیره
کیک بدترش میکنه خرما هم که فایده ای نداره
باید یه وعده غذای کامل ببرم سر جلسه
در وصف حال خراب و شرمندگیم اینکه:
مامانم میاد و میگه که ختم قرآنی که واسم گرفته بود تموم شده و دو سه روزی میشه که روز و شب داره دعا میکنه...
بابت همه ی حماقتام شرمنده ام همین
اصلا به این نکات منفی که هیچ وقت اتفاق نمیفته فکر نکنین
فردا هم مث یه آزمون آزمایشی دیگه اس
اصلا به چشم کنکور بهش نگاه نکنید
با کمال آرامش به سوالات جواب بدین
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)