نوشته اصلی توسط
Shah1n
راستشو بخواید دارم با درد شدید اینا رو مینویسم
میخواستم باهاتون درد دل کنم
سختی های زندگیم خیلی زیاد بوده تا اینجا فکر میکردم اگر با هر سختی که شده دوباره کنکور بدم احتمال داره بتونم از این خراب شده فرار کنم و بتونم یه زندگی حتی کمتر از معمولی بسازم واسه خودم
الانم اومدم واسه کار چون ذخیره پول سه ماهه م داره تموم میشه اما از شانس بدم از نردبون آهنی افتادم و پام از چند جا شکسته قطعا چون دردش زیاده و نمیتونم اصلا تکونش بدم و گفتن شکسته و از بخت بدم بیرون شهرم و تا کارشون تموم نشه یعنی صبح نمیتونن منو ببرن بیمارستان
لگنمم خیلی درد داره و نمیتونم به پشت بخوابم میترسم اونم شکسته باشه
وقتی داشتم میوفتادم قشنگ خراب شدن آلونک آرزوهای کوچیکمو دیدم الانم این پا تا دو هفته دیگه خوب نمیشه
میدونم میتونم کنکور بدم اما خب بازم حداقلش این هفته رو که رفت
حالم بده
این درد پیش دردی که قراره به خاطر خراب کردن کنکورم بکشم هیچی نیست
ببخشید سرتون درد اومد اما میخواستم یه درد دل کرده باشم چون کشی نیست باهاش در میون بزارم
الانم اومدم اینجا تا فردا زمان بگذره برسم بیمارستان