دوستای کنکوری سلام!
راستش خیلی وقت بود ا کسی صحبت نکرده بودم... دلم خیلی گرفته... واز کنکور نا امید...برا همین تصمیم گرفتم یکم با شما صحبت کنم بلکه حالم بهتر بشه!
من دوازدهم تجربی هستم.... تو شهریور بالاخره هدفم رو پیدا کردم یعنی دانشگاه فرهنگیان مشهد! از اون موقع تا الان به حدی عاشق این رشته شدم که حتی اگر رتبه 1 کنکور رو به من بدن من باز این رشته رو انتخاب میکنم... خلاصه؛ همون موقع کتاای لازم رو خریدم، برنامم ریختم و شروع کردم به درس خوندن... با اینکه همش فکر میکردم عقبم... و دیر شده . اما چون هدفم رو دوست داشتم ادامه دادم.. شب برنامه میریختم روز عمل نمیکردم! یا دست و پا شکسته میخوندم... وضعیت نا به سامان ادامه داشت تا مهر
که مدرسه شروع شد... اوضاع بهتر نشد هیچ، بد تر و بد ترم شد.... از فضای رقابتی بین بچه ها بگیر تا فشارای مدرسه... فشارا و درسایی که اصلا به دردمون نمخورد.نه خودمون نه کنکورمون... از درسای اصلی بگذریم درسایی مثل هویت اجتماعی و سلامت برای ما شاخ و شونه میکشیدن و هر جلسه امتحان و کنفرانس و پرسش! یعنی اصلا نمیرسیدی درسی ب جز درس فردات بخونی... به حدی از این اوضاع خسته شده بودم که دیگه صبرم لبریز شد و مدرسمو توی اذر عوض کردم و کلاسامو غیر حضوری برداشتم! اصلا برام مهم نبود چی میشه فقط میخواستم از فضای مسخره ی مدرسه دور بشم... از طرفی فکر میکردم با داشتن وقت بیشتر میتونم به همه کارام برسم... اما برعکس شد...
با شروع شدن امتحانای ترم استرسم به اوج رسید! دبیرا از جزوه هاشون وسال میاوردن در حالی که من اصلا جزوه نداشتم!!! هر طور بود امتحانارو به امید بهمن و شروع دوباره تموم کردم و معدلم 18 شد... با افتی که کرده بود معدلم نا امیدیم و ناراحتیم بیشتر شد اما بازم ادامه دادم.... البته بازم دست و پا شکسته! نه جرئت با پس کشیدن داشتم ، چون باید برسم به هدفم نه جرئت شروع با قدرت! از طرفی برادرم سال95 پزشکی قول شد و توقع ها از من خیلی بالا رفت... اما من فقط هدف خودم رو میبینم...
خلاصه تو ازمونای سنجش شرکت میکردم و فکر میکردم با مرور زمان بیشتر میخونم و درصدام بیشتر میشه اما هیچ فرقی نکرد! عمومیام در حد 40 غیر از زبان که کمتره واختصاصی درحد 10!! که شیمی یشتر و فیزیک کمتر...با هر بار ازمون حالم بد تر میشد... این وضع دست و پا شکستگی ادامه داشت تا بعد فروردین!!!فکر میکردم ازمون پایه رو خوب بدم اما برعکس! بد تر از همیشه شدم و تخمین رتبم 50 هزار اومد!!!!!!! تو سهمیه... به خودم قول دادم سر ماه اردیبهشت که دیگه این ماه رو حسابی بخونم و تو امتحان نهایی معدلم رو روی همین 18 نگهدارم...از اول اردیبهش شروع کردم ..روزی 13 ایتم رای خودم ریختم که هنوز فقط6 ایتمش رو عملی میکنم! هی حواسم پرت میشه و غرق حواشی میشم....احساس میکنم دارم و غاری زندگی میکنم که فقط خودم و خدام توش هستیم... مدتها با کسی حرف نمیزنم و وقتی از اتاق بیرون میام سیل تیکه ها ب سمتم روونه میشن! :: خب امروز میرفتی مدرسه. چرا نرفتی کتابخونه؟ چرا درس نمیخونی؟؟! برو بابا تو میخوای قبول شی؟؟؟؟ و....
هیی... چی بگم که دیگه خسته شدم از این همه ............................
بچه ها خیلی دوست دارم قبول شم اما تلاشم فایده ندارهنمیدونم چرا نمیشه... هر چی میخونم هیچ پیشرفتی ندارم...هیچی..اوضاع بد ترم میشه....
فکر میکنم دوستان بدونن قبول شدن تو این دانشگاه اونم تو منطقه 1 چقدر سخت شدهاما من پیشرفتم رو فقط در همین رشته میدونم... و فکر میکنم هر رشته ی دیگه ای باشه... نمیتونم کار کنم...
از طرفی اوضاع اقتصادی خانوادم متوسط رو به پایین با شیب زیاده! من امسال خیلی خرج رو دستشون گذاشتم... چیزی حدود 7 میلیون! ولی فکر میکردم میتونم با قبول شدن توی این رشته جبرانش کنم اما الان هرچی میگذره بد تر و بد تر میشه و باخودم میگم کاش این خرجارو حداقل نمیکردم! و......
خلاصه بچه ها خیلی برام دعاکنیدمن به قبولی تو این رشته واقعا نیاز و علاقه دارم... کاش بتونم قبول شم و جبران کنم تمام زحمات اطرافیانم رو...
ممنونم از دوستانی که وقت گذاشتنامید واردم به هدفای قشنگتون برسید.... و امید واردم بعد اعلام نتایج نا امید نباشم و نباشید و قبول شده باشم و قبول شده باشید! قول میدم خدمت بکنم به این سرزمین و بچه هامون
______________________________________
واما سوالم! آیا کسی از رتبه های پارسال که دانشگاه فرهنگیان مشهد شدن خبر داره؟؟؟ لطفا بگید اگر میدونید خیلی دنبالش گشتم تو خیلی از سایتا ولی نیست که نیست![]()