خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 23 از 23
    1. Top | #16
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Saboor Zed نمایش پست ها
      من تجربه 2 ماه خوندن واسه کنکورو نداشتم ولی اینو میدونم که برای قبولی در کنکور هیچ قانون خاصی وجود نداره و مهم اینه که شما به سوالاتی که سنجش روز کنکور جلوتون میذاره جواب بدید همین دیگه اینکه واقعا باید چن ماه خوندو چطور خوند بستگی به طرف داره ولی بنظر من اونطور که از رتبه ها هم پرسیدم میشه با دوماه حتی دارو هم قبول شد ولی با روزی 20 تا 22 ساعت راحت میشه زیر 1000 منطقه شد
      20 تا 22 ساعت
      کی تا حالا اینقدر خونده؟
      اونجایی که گفتی راحت میشه زیر 1000 شد پارادوکس داره
      غیر ممکنه کسی بتونه بیشتر از یه هفته با این تایم خوندن دووم بیاره
      تازه اونم اگه از قرصی چیزی استفاده کنه

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadi1994 نمایش پست ها
      س سال میگم شروع میکنم،میگم فردا،یا شنبه ولی هیچوقت شروع نکردم،بدیش اینجاست اصلا هیچ کاری نکردم حتی تفریح و شاد زندگی کردن،تو خونه مثل ی آدم افسرده نشستم هی تو فضای مجازی دست و پا زدم،یعنی بجای کل متنایی که تو کامنتا و نظر ات خوندم اگه کتابای کنکورو میخوندم الان یکی دوبار تموم شده بود کامل،نمیدونم مشکلم چیه چرا اصلا نمیخونم درحالیکه همیشه امیدشو داشتم انگیزشم داشتم ولی هیچ کششی ندارم نسبت به خوندن کتابا خیلی متناقض برام،جالبیش اینجاس هیچ کاریم انجام ندادم ی مصرف کننده کامل و از این جالبتر اینه که جرات اینم نداشتم به کسی بگم الان دو ماه مونده به کنکور همه اطرافیان حتی خونواده فکر میکنن من جزو رتبه های برترم،وانمود کردن از خود خوندن سخت تره خیلیم عذاب آوره چون همیشه داری بخاطر از دست دادن وقت و عمرت خودتو سرزنش میکنی،نمیدونم چند نفر این تجربه رو داشتن ولی انگار داری تو باتلاق دست و پا میزنی و هی بیشتر میری پایین،این همه مدت تو خونه ارامش داشتم بدون مشکل بدون کار بدون دغدغه،کلی هزینه کردم ولی ظاهرا همه چیو باختم زندگیم ،آبروی خودمو خونوادم،کارم،ایندم،انگار همه چی سوخت خاکستر شد،دو ماه مونده تا کنکور و الان بعد سه سال زندگی بدون دغدغه،بعد سه سال آرامش توی خونه تازه مشکلات شروع شده هرچند طبق تجربه گذشته اگه مشکلاتی هم درست نمیشد بازم به احتمال زیاد از این زمان استفاده نمیکردم،ولی باز امیدمو از دست نداده بودم ولی الان دیگه سرگردانم و نمیدونم باید چه غلطی بکنم،نمیدونم چجوری تو روی خانوادم نگاه کنم،نمیدونم چی ب پدرم بگم که همه پس انداز کارگریشو به پام ریخت که من به ی جایی برسم،نمیدونم الان که پدرم تحت فشار چجوری باید کمکش کنم چون خودش اجازه نمیده،میدونی سخت ترین و غیر قابل تحمل ترینش کجاس؟اینجاست که پدرم داره زیر فشار زندگی و کار له میشه و من وقتی میخوام کمکش کنم اجازه نمیده میگه تو فقط دوماه مونده خوشحالمون کن این خودش بزرگترین کمکه ،میگه اینهمه زحمت کشیدی این دوماهم من تحمل میکنم ولی نمیدونه که هیچ قدمی برنداشتم،واقعا نمیدونم چقد میتونم این فکرا رو این خود خوریارو این عذاب رو تحمل کنم نمیدونم چقدر میتونم این زندگی رو ادامه بدم،بزرگترین مشکل من اینه که همه منتظرن رتبه سه رقمی و دورقمی بیارم همیشه گفتم کسی که بتونه سبک زندگیشو با شرایط موجود تطابق بده تو زمانای خیلی خیلی کمم میتونه به هدف برسه ولی الان خودم توش موندم،نمیدونم چجوری ذهنمو آروم کنم و حتی نمیدونم چجوری با شرایط الانم کنار بیام،الان پدرم ب شدت نیاز به کمک داره از طرفیم نمیتونم رک و پوست کنده بگم که اون همه هزینه کردم اون همه وقت تلف کردم بدون نتیجه بوده کمرش میشکنه،واقعا انگار با دستای خودم همه درای رو به روم رو بستم و اتیش خودمو حبس کردم
      درکل هرکی این متنو خوند ازش خواهش میکنم عمرتون و الکی از دست ندید باور کنید زمان به عقب برنمیگرده حسرتاش رو دلتون خیلی خیلی سنگین میشه ،مثل من بی مسئولیت نباشید از تک تک دقایق زندگیتون استفاده کنید،الان وظیفه شما درس خوندنه اگه نمیخونید مثل من بیکار بخاطر ترس خودتونو تو هچل نندازین بجاش مثلا ورزش کنید موسیقی کار کنی چمیدونم کارای هنری انجام بدید هر چیزی درستی که میتونه قدم مثبتی باشه برید سمتش،من منکر این نیستم که شغل اینده مهمه،ولی وقتی دیدید وقتتون داره تلف میشه بدونید دارید هر روز به حسرتای ده سال آیندتون اضافه میکنید پس اگه ده سال دیگه به ارزوی پزشک شدن و مهندس و...شدن نرسیدید حداقل بزار به مثلا خوش اندامی و پرورش اندام و ورزش برسید یا حداقل موسیقی مورد علاقت یا کارای مورد علاقتو بلد شده باشی یا هر چیز دیگه ای،نزارید بعد ده سال بگید خدایا من ی دهه از عمرم گذشت و هیچ قدم مثبتی تو زندگیم نداشتم
      با آرزوی موفقیت برای همگی
      سلام.حالتون خوبه؟ سه ساله میگی امروز فردا و قراره سی سال دیگه هم به این سه سال فکر کنی !
      تا کی آدم غصه ی دیروزشو بخوره.منم خیلی از فرصتامو سوزوندم بیشتر از اونی که فکرشو بکنی.مگه تو مجازی آدما سفره ی دلشونو می تونن کامل بریزن رو دایره ؟ چمیدونی خیلی از ماها چیا نکشیدیم تو زندگی.چقدر خانواده واسمون زحمت کشیدن و ما با قبول نشدنمون جواب زحمتاشونو گذاشتیم کف دستشون! وقتی فکرشو می کنی که چقدررر دل خانوادت شاد میشه وقتی قبولیتو ببینن،میخوای از ته دلت یه کاری کنی که این حس لعنتی سکون مطلق از تو وجودت کنده بشه،ولی هر بار نمی تونی چون این گذشته لعنتی عینه پتک میزنه هر سری تو سرت و ول کن ماجرا نیست،چون تو خودت بهش بها دادی که عقل و احساستو درگیر کنه.خیلیا اینطورین یعنی اکثریت قریب به یقین همینطورن.واسه همینه که اکثرا وقتی شکست میخورن دست می کشن از آرزوهاشون و سراِغ کارای متفرقه می رن و تا ابد داغش رو دلشون میمونه.فقط کافیه تو بزرگسالی وقتی که دیگه هیچ زمانی واسه تحقق آرزوهاشون نمونده و یه جورایی آخرین مهره شون رو جابه جا کردن وقتی یه نفر رو میبینن که داره واسه آرزوهاش تلاش می کنه و داره بهش میرسه،جگرشون آتیش میگیره.میخوای این‌طوری بشی؟؟ میخوای وقتی ۴۰ سالت شد یه جوون ۱۸ ،۱۹ ساله رو دیدی که داره میره یونی پزشکی میخونه از درون آتیش بگیری؟ حالا بر فرض این سه سال که هیچ ۱۰ سالم که نابود کرده باشی و اصلا سوزونده باشی این سالا رو،میخوای باقی عمرتو بگی وای اگه اون چند سال رو خوب کار کرده بودم الان فلان بودم و زندگیم بهمان بود ؟! میخوای باقی عمرت خودت و خانوادتو تو حسرت چیزی بذاری که تا یک قدمیت بوده؟ مثلا این دو ماهو نه به خاطر قبولیت ،فقط به خاطر پدرت و زحمتایی که کشیده،عرقایی که ریخته بخونی آسمون به زمین میاد؟ میخوای تابستون هی خودخوری کنی؟ نهایت اینه که قبول نمیشی دیگه!؟ چه اهمیتی داره مگه ثانیه ها رو خدا قراره ازت بگیره که انقدر می ترسی و جبهه گرفتی در مورد درس خوندن؟ سال دیگه هنوز نظام قدیمه مگه اگه سال دیگه قبول بشی پدرت ناراحت میشه؟ میگه وای کاش پارسال قبول شده بودی؟!! هر گز نمیگه اون فقط قبولی تو واسش مهمه چه امسال چه سال دیگه.امسال این دو ماهو مرام معرفتی واسه بابات فقط بخون.هر وقت خواستی نری سمت کتاب فقط یاد زحتمای خانواده بیفت.اصلا به جای اینکه بنوسی دانشگاه فلان و بچسبونی به اتاقت بنویس پدرم،خانوادم و امیدهاشون.رفت سه سال،بی خیالش شو.باقیشو بچسب.

    3. Top | #18
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadi1994 نمایش پست ها
      س سال میگم شروع میکنم،میگم فردا،یا شنبه ولی هیچوقت شروع نکردم،بدیش اینجاست اصلا هیچ کاری نکردم حتی تفریح و شاد زندگی کردن،تو خونه مثل ی آدم افسرده نشستم هی تو فضای مجازی دست و پا زدم،یعنی بجای کل متنایی که تو کامنتا و نظر ات خوندم اگه کتابای کنکورو میخوندم الان یکی دوبار تموم شده بود کامل،نمیدونم مشکلم چیه چرا اصلا نمیخونم درحالیکه همیشه امیدشو داشتم انگیزشم داشتم ولی هیچ کششی ندارم نسبت به خوندن کتابا خیلی متناقض برام،جالبیش اینجاس هیچ کاریم انجام ندادم ی مصرف کننده کامل و از این جالبتر اینه که جرات اینم نداشتم به کسی بگم الان دو ماه مونده به کنکور همه اطرافیان حتی خونواده فکر میکنن من جزو رتبه های برترم،وانمود کردن از خود خوندن سخت تره خیلیم عذاب آوره چون همیشه داری بخاطر از دست دادن وقت و عمرت خودتو سرزنش میکنی،نمیدونم چند نفر این تجربه رو داشتن ولی انگار داری تو باتلاق دست و پا میزنی و هی بیشتر میری پایین،این همه مدت تو خونه ارامش داشتم بدون مشکل بدون کار بدون دغدغه،کلی هزینه کردم ولی ظاهرا همه چیو باختم زندگیم ،آبروی خودمو خونوادم،کارم،ایندم،انگار همه چی سوخت خاکستر شد،دو ماه مونده تا کنکور و الان بعد سه سال زندگی بدون دغدغه،بعد سه سال آرامش توی خونه تازه مشکلات شروع شده هرچند طبق تجربه گذشته اگه مشکلاتی هم درست نمیشد بازم به احتمال زیاد از این زمان استفاده نمیکردم،ولی باز امیدمو از دست نداده بودم ولی الان دیگه سرگردانم و نمیدونم باید چه غلطی بکنم،نمیدونم چجوری تو روی خانوادم نگاه کنم،نمیدونم چی ب پدرم بگم که همه پس انداز کارگریشو به پام ریخت که من به ی جایی برسم،نمیدونم الان که پدرم تحت فشار چجوری باید کمکش کنم چون خودش اجازه نمیده،میدونی سخت ترین و غیر قابل تحمل ترینش کجاس؟اینجاست که پدرم داره زیر فشار زندگی و کار له میشه و من وقتی میخوام کمکش کنم اجازه نمیده میگه تو فقط دوماه مونده خوشحالمون کن این خودش بزرگترین کمکه ،میگه اینهمه زحمت کشیدی این دوماهم من تحمل میکنم ولی نمیدونه که هیچ قدمی برنداشتم،واقعا نمیدونم چقد میتونم این فکرا رو این خود خوریارو این عذاب رو تحمل کنم نمیدونم چقدر میتونم این زندگی رو ادامه بدم،بزرگترین مشکل من اینه که همه منتظرن رتبه سه رقمی و دورقمی بیارم همیشه گفتم کسی که بتونه سبک زندگیشو با شرایط موجود تطابق بده تو زمانای خیلی خیلی کمم میتونه به هدف برسه ولی الان خودم توش موندم،نمیدونم چجوری ذهنمو آروم کنم و حتی نمیدونم چجوری با شرایط الانم کنار بیام،الان پدرم ب شدت نیاز به کمک داره از طرفیم نمیتونم رک و پوست کنده بگم که اون همه هزینه کردم اون همه وقت تلف کردم بدون نتیجه بوده کمرش میشکنه،واقعا انگار با دستای خودم همه درای رو به روم رو بستم و اتیش خودمو حبس کردم
      درکل هرکی این متنو خوند ازش خواهش میکنم عمرتون و الکی از دست ندید باور کنید زمان به عقب برنمیگرده حسرتاش رو دلتون خیلی خیلی سنگین میشه ،مثل من بی مسئولیت نباشید از تک تک دقایق زندگیتون استفاده کنید،الان وظیفه شما درس خوندنه اگه نمیخونید مثل من بیکار بخاطر ترس خودتونو تو هچل نندازین بجاش مثلا ورزش کنید موسیقی کار کنی چمیدونم کارای هنری انجام بدید هر چیزی درستی که میتونه قدم مثبتی باشه برید سمتش،من منکر این نیستم که شغل اینده مهمه،ولی وقتی دیدید وقتتون داره تلف میشه بدونید دارید هر روز به حسرتای ده سال آیندتون اضافه میکنید پس اگه ده سال دیگه به ارزوی پزشک شدن و مهندس و...شدن نرسیدید حداقل بزار به مثلا خوش اندامی و پرورش اندام و ورزش برسید یا حداقل موسیقی مورد علاقت یا کارای مورد علاقتو بلد شده باشی یا هر چیز دیگه ای،نزارید بعد ده سال بگید خدایا من ی دهه از عمرم گذشت و هیچ قدم مثبتی تو زندگیم نداشتم
      با آرزوی موفقیت برای همگی
      با همين انرژي كه خرج تايپ اين كردي ميشد ٣ دوره كنكور پزشكي اورد

    4. Top | #19
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من اینو الان و در این لحظه با تجربه زیاد و تجربه رتبه های کنکورم به همه دوستان قول میدم از الان خوندن واسه کنکور با روزی 20 تا 21 ساعت خوندن راحت میشه زیر 1000 منطقه شد .... 20 ساعتم چیزی نیست در مقابل هدفی که دارید .... اینم بگم باید در حد خودکشی بخونید اگه واقعا میخواید قبول شید...

    5. Top | #20
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Saboor Zed نمایش پست ها
      من اینو الان و در این لحظه با تجربه زیاد و تجربه رتبه های کنکورم به همه دوستان قول میدم از الان خوندن واسه کنکور با روزی 20 تا 21 ساعت خوندن راحت میشه زیر 1000 منطقه شد .... 20 ساعتم چیزی نیست در مقابل هدفی که دارید .... اینم بگم باید در حد خودکشی بخونید اگه واقعا میخواید قبول شید...
      ایشالا که خودتونو موقع اعلام نتایج میبینیم

    6. Top | #21
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Saboor Zed نمایش پست ها
      من اینو الان و در این لحظه با تجربه زیاد و تجربه رتبه های کنکورم به همه دوستان قول میدم از الان خوندن واسه کنکور با روزی 20 تا 21 ساعت خوندن راحت میشه زیر 1000 منطقه شد .... 20 ساعتم چیزی نیست در مقابل هدفی که دارید .... اینم بگم باید در حد خودکشی بخونید اگه واقعا میخواید قبول شید...
      اولا بیست ساعت دیگه خیلی شخمی تخیلیه
      دوما نهایت تا 17 ساعت بشه خوند کارای دیگه ایم یه انسان باید انجام بده ماشین که نیستن ملت
      خواهشا می خواین نظر بدین یکم سبک سنگین کنین ببینین منطقی هست یا نه
      موفق باشید

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      اشکی که هنگام شکست می‌ریزیم، همان عرقی است که هنگام تلاش نریختیم.


      پای دوست داشتنت ایستاده‌ام...
      مثلِ درختِ کاج
      روبروی پاییز...









    8. Top | #23
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Z_hra نمایش پست ها
      سلام دوست من میفهمم همه حرفاتو میفهمم دردی رو که داری میکشی ولی یه چیزی میگم واقعا دوماه وقت کمی نیستااا اگه بخوای میتونی همه شرایط وتغییربدی اگه بخوای میتونی ولی بایدبخوای ببین من این شرایط و پارسال تجربه کردم همین روزا بود واقعا از خودم متنفر بودم وحس میکردم توی باتلاقی هستم وهرروزداشتم بیشتر غرق میشدم تبدیل شده بودم به یه مرده متحرک تصمیم گرفتم فقط شروع کنم زندگی کردن من قبلا اعتماد به نفسم خیلی بالا بود ولی زیرصفرشده بود وبه این فکرکردم که این اعتماد به نفس ازدست رفته رو با درس میتونم برگردونم شروع کردم بعد چندین ماه حتی یک ساعت هم نمیتونستم پای کتابام بشینم ولی هرچی بیشتر می گذشت حالم بهتر میشد انگیزم بالا میرفت طوری که روزهای اخر شاید ۲۴ ساعتشو درس میخوندم میدونی من بخاطر ازدست دادن یکی ازعزیزانم واقعا حال روحی بدی داشتم درسته رتبم اونی که خواستم نشد ولی اون تلاش کردنا واقعا منو ساختن ولی من بهت قوووول میدم اگه تلاش کنی این دوماهو مطمن بصدددددرصددددمیتونی
      درگیر برنامه واینا حرف مشاورواینا نباش ازیه کتابی که خوشت میاد ازش شروع کن بعد که گرم درس شدی مثلا سه الی چهارروزبراخودت یه برنامه بنویس وطبق اون جلو برو ومطمن باش که صدددددرصدمیتونی
      3ساله درس نخونده بعد چطوری انتظار داری تو 2ماه بشینه بخونه ؟

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن