خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3
    1. Top | #1
      کاربر اخراجی

      Na-Omid
      نمایش مشخصات

      چکیده کتاب ها

      مدتیه به فکر اینم که مروری بر یه سری از کتاب هایی که قبلا خوندم داشته باشم...یه یادآوری کوچیک واسه خودم...
      ایجاد این تاپیک یه بهونه اس واسه این که ان شاء الله بشه توی این یه هفته ای که به شروع ترم جدیدم باقی مونده چندتایی از کتابارو مرور کنم...
      ترجیحم اینه که تا حدی خلاف قوانین اینجا عمل کنم و تو پست اول اسم کتابایی که خونده شده رو دسته بندی نکنم...بعدا اگه تعداد کتابا زیاد شد اسم کتابارو تو همین پست اول لینک میکنم...فعلا تو هر پست به معرفی کتاب و شاید(تاجایی که حافظم یاری کنه) برداشت شخصی خودم از هر کتاب پرداخته میشه...
      بسم الله

    2. Top | #2
      کاربر اخراجی

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      l993490_.jpg
      1)مردی در تبعید ابدی
      نادر ابراهیمی

      سیر اصلی داستان تبعید صدرالمتألهین به روستای دور افتاده ی کهک(قم) و چگونگی رخ داد تبعید رو روایت میکنه که اصولا به خاطر دفاع های خیره سرانه ای بوده که ملاصدرا با سن کمی که داشته از عقاید فلسفی و کلامی خودش در برابر زاهدان ریایی درباری دوره ی خودش داشته
      تبعید ملاصدرا به اون روستای دور افتاده موجبات ارسال پیک و چاپارهای بسیار رو به اون روستا فراهم میکنه و در آخر کتاب هم می بینیم که یه نامه با مهر حکومت فارس و دارالحکومه ی شیراز به دست ملا میرسه که در اون نوشته شده که: امت مسلمان خطه ی فارس در آرزوی آنند که گوهر یگانه ی به سفر رفته،به خانه ی خویش باز گردد که خب ملا هم راضی میشه و برمیگرده به شهرش...
      اوج جذابیت داستان به نظرم قسمت هاییه که محمد جوان به بحث فلسفی،منطقی و عقیدتی با اساتید دوران خودش و یا با پدرش که به نقل از خود ملاصدرا یکی از وزرای مومن اقلیم فارس بوده می نشینه و تا حدی به زبان و اندیشه مسلط بوده که بزرگان در برابرش بحث رو به سفسطه می کشوندن...
      راجع به زندگی علمایی مثل ملاصدرا خیلی مدرک تاریخی و معتبری در دسترس نویسنده ها نیست و این کتاب هم خیلی جنبه ی تاریخی نداره فقط در یک بخشش به اختصار راجع به چهار سلطان صفوی معاصر قهرمان داستان گفته (طهماسب اول،اسماعیل دوم،محمد خدابنده و شاه عباس اول)
      پدر ملاصدرا از مقربان دربار صفوى بود و طبعا اونقدر متمول بودند که همه چیز در اختیار محمدصدرا باشه اما پدرش همیشه سعی میکرده از بروز اندیشه های خوفناک در پسر نوجوانش جلوگیری کنه مخصوصا اینکه در دوره ی صفوی شاهان و بزرگان دربار روی مقوله ی دین خیلی حساس و تا حد زیادی متعصب بودند و بازی با همچین مقوله ای در اون دوره به معنای رفتن تو دل خطر بوده...خب دیگه سخن کوتاه کنم :-"
      به شخصه هم اون دوره ای که این کتابو خوندم (حدودا چهار سال پیش) ازش لذت بردم و هم الان که یه مرور کوتاهی به یه سری از بخش هاش داشتم؛نوع نگارش نادر ابراهیمی همیشه جذبم میکنه...حالا فرض کنید نگارنده ی بحث های جذاب ملاصدرا هم باشه...جاذبه دو چندان میشه.
      خلاصه که اگه اهل کتاب هایی با نثر ادبی هستین،اگه مثه من خوندن کلمات قلمبه سلمبه تو نثر کتاب واستون لذت بخشه و اگه دوست دارین یه چیزایی از فلسفه بخونید که خیلیم سنگین و غیرقابل درک نباشه این کتابو به شدت پیشنهاد میکنم

      دوست دارم سر فرصت یه بار دیگه این کتابو کامل و با دقت بخونمش^^
      ویرایش توسط پدر پسر شجاع : 20 بهمن 1397 در ساعت 14:30

    3. Top | #3
      کاربر اخراجی

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      o686010_.jpg
      2)نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
      اوریانا فالاچی
      مترجم: فاطمه ابراهیمی

      خب این جز کتابایی نبود که میخواستم مرور کنم و همین الان تموم شد...
      (بخش هایی از متن خود کتاب با قرمز مشخص شدند)

      بر خلاف اسمش این کتاب نامه نیست،بلکه از گفت و گوها و مکالمه های درونی حکایت می کند که زنی باردار با فرزند درون شکمش دارد.
      محدوده ی زمانی ای که مربوط به وقایع کتاب و شخصیت های آن می شود کم است(حدود سه ماه) اما حجم و زمان آن به اندازه ی طول زندگی انسان ملموس و قابل حس است.
      فالاچی سوالات و مطالبی را عنوان می کند که هر انسانی -بالاخص زن- ممکن است در طول عمرش بارها از خود بپرسد و برای خود بازگو کند؛به دنیا آوردن فرزند، انتخاب زندگی، قوانین زیستن، زن یا مرد بودن، عدالت، عشق و...
      و اما نظر شخصیم درباره ی کتاب:
      در بیشتر سیر داستان احساس میشد با خشم و اغماض درباره ی مسائلی مانند؛ مردان، دوست داشتن، عشق، آزادی و... صحبت شده؛
      در بخشی، کاراکتر اصلی خطاب به جنین درون شکمش میگوید: زندگی با پدرت فقط یک فایده داشت ،که این را به من فهماند که هیچ چیز مثل تمایل یک مرد به یک زن یا یک زن به یک مرد آزادی را تهدید نمی کند.
      در اکثر صفحات داستان این حجم بالای تفکر منطقی مطلق با کاراکتر اصلی (زن) همراه است جز بخش کوچکی از کتاب که به نظر می رسد زن به دلایل مختلف احساسی می شود و اقرار می کند راجع به خیلی چیزها با عصبانیت نظر داده است...
      گیاهان وقتی در کنار همدیگرند بیشتر گل می دهند. پرنده ها دسته ای پرواز می کنند و ماهی ها گروهی شنا می کنند. ما تنهایی چه کار می توانیم انجام دهیم؟تنهایی مانند فضانوردهای مسخره ای خواهیم شد که از مرکز ماه از شدت ترس و عطش بازگشته اند و احساس خفگی می کنند.
      کتاب پر از دیدگاه های منطقی و گاهی ضد و نقیض (که طبیعت همچین سوالتی است) بود که به شخصه فکر می کنم همین قضیه موجب جذابیتش می شد؛ به قول خود نویسنده پیدا کردن یک حقیقت،حقیقت متضادی را پیش می آورد و هر دو حقیقت صحیح هستند.

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن