خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 21 از 21
    1. Top | #16
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohamad_R نمایش پست ها
      ببینید بنده یکم که نه خیلی ساکت و به قولی گوشه نشینم . حرفام رو میریزم به خودم حتی خواسته خانواده من از من فقط اینه " با ما حرف بزن" اما اصلا نمیتونم دوما بنده خاصیت کمالگرایی هم دارم و سوما حالا نمیدونم چه خوب چه بد مثل خ .ر کتاب میخونم حالا علاوه بر ساعات درسی کتاب زندگینامه یا رمان میخونم (روزانه حوا هوش 1 تا 2 ساعت حتما میخونم) راحت تر بگم اونقدر کتاب نبرد من رو خوندم که فکر کنم حفظ باشم . بگذریم .
      ماجرای من هم مثل شما یه چند سالی خفیف و نامحسوس بود . یعنی اون زمان شروع شد که بابام به عمل قلب رفت و یه کسی اومد و به من گفت که اگر 10 تا راه داشته باشیم 7 تاش باباتو میکشه و فقط بابات از 3 تا شانس برا زنده موندن داره و در حینی بود که من چهارم ابتدایی میخوندم . و سر بحث ( خدا به اون فرد انصاف بده) و برای اولین بار من حتی پلک رو هم نزاشتم شما فکر کنین که یه بچه چهارم ابتدایی یک شب کلا نخوابه .


      حالا بگذریم با یاری اقا امام رضا که مخلص و نوکر بی منتش ام بابام صحیح و سالم از بیمارستان ترخیص شد و عمل دریچه ش موفقیت آمیز بود .
      ولی این دوران حاد من از امسال شروع شد . و باز هم بنا به دلایلی:
      - دیدن فشار زندگی که کمر پدرم رو خم کرده
      - و دوباره رهسپار شدن فردی که کل دار و ندارم رو پای اون میریزم (مادرم)به بیمارستان و ایجاد شوک عصبی بنده
      - و یک مورد دیگر که کبریت برا راه حل مشکلاتم (خودکشی) زد .


      و پس از یک دوران بی خوابی ( یک هفته) تصمیم به عمل شوم خودکشی گرفتم و حالا نمیدونم خدا رو شکر یا نه موفق نشدم . دلایلم هم فقط رهایی بود . خسته شده بودم . فسمت هیشکی نشه حتی من توانایی گریه کردن هم از دست داده بودم . یک هفته نخوابیده بودم . و اون حین اصلا استدالال و منطق نداشتم . ( خصوصیت نوع حاد بیماری اینه زمانایی حتی نمیفهمی که داری چیکار میکنی عین اینکه نشستی پشت چشمهات و یه فیلم به صورت اول شخص داری تماشا میکنی و هیچ اختیاری نداری)



      و این رو هم بگم به هیچ عنوان در مورد خدا آفرینش و این جور چیزا فکر و دنبال استدلال نباشین که حتما حتما عقلتون رو از دست میدید . و این هم یکی از دلایل بی منطقی بودن من بود .



      البته در این دوران از کلیه تفکرات و نظراتم نوشتم و قراره به زودی اولین کتابم رو بدم بیرون . (بی ریا) حالا از موهبت الهی ما هم دست به قلم بودن مونه ( رتبه یک استان) حالا نمیخوام از خودم الکی شاخ بسازم


      موفق باشید و معذرت در باره مطلب بلند یا خدشه دار کردن روح شما .


      در این موارد حتما به راونپزشک مراجعه کنین و ازخوندن قرآن غافل نشین خیلی تاثیر داره
      وای گلم چ قد مشکلات داشتی
      من سر دانشگاه و یه چیز دیگ ( مشکل نبود ) افسردگی گرفتم
      جای شما بودم شاید حال منم مثل شما میشد نمیدونم
      ولی فک کنم من در کل ضعیفه یه خوردع از نظر روحی
      چون بدون مشکل بحرانی خاصی افسردگی گرفتم

    2. Top | #17
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      فک کنم یکی از اساسی ترین دلیل افسردگی برگرده به رابطه پدر و مادر با فرزند.

      نمیدونم بهش میگن افسردگی یا ن ولی من از وقتی توی دنیای خودم زندانی شدم ک فهمیدم من باید جور پدرم رو بکشم و خانوادم از هم پاشید و از خیلی خواسته هام زدم تا خانوادم سرپا باشن. : )

    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      افسردگی داشتن جدا سخته ، اینکه هی بخوای حالت رو خوب کنی ولی بازم افکار منفی بهت هجوم بیارن واقعا غیرقابل تحمله،درمانش هم پروسه ی نسبتا طولانی داره و اینکه اگه اطرافیانت درکی از این مسئله نداشته باشن همه چیز بدتر میشه، امیدوارم هیچکس دچارش نشه.
      ویرایش توسط ifmvi : 04 بهمن 1397 در ساعت 13:18

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      من که خدا رو صد مرتبه شکر یکی از بهترین پدر و مادرای دنیارو دارم که خیلی خیلی دلم به دلشون بنده .
      درست میفرمایید یکی از دلایل افسردگی همینه که یکی از افراد که خیلی مدته وابستش شدی ترک یا دچار یک اتفاقی بشه .

      دوره زمانیش هم اینطوره که اول یه حمله دپرس مانند میاد بعد یه مدت کوتاه فکر میکنی که درست شدی اما در اصل آرامش قبل طوفانه و بعد این مدت گذرا حسابی داغون میشی .

      درکت میکنم .

    5. Top | #20
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام.سپاس بیکران

    6. Top | #21
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      تشکر
      یک لحظه می تواند یک روز را تغییر دهد، یک روز می تواند یک زندگی را تغییر دهد و یک زندگی می تواند دنیا را تغییر دهد.

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن