خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3 از 7 نخستنخست ... 234 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 31 به 45 از 101
    1. Top | #31
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      آن زمان که آفتاب روز
      آرامش صبح را در هم میشکند
      در مه صبحگاهی بال بگشا
      دست جهان را در دستهایت بفشار
      و گل لبخند بر لبان بنشان
      چه با شکوه است زنده بودن...

    2. Top | #32
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،
      تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایینداشتیم،
      خوب زندگی میکردیم.تمامی احساساتمان،
      غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم
      انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.
      از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
      از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا...
      شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم....
      «فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری.
      پس امروز را زندگی کن.
      تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...

    3. Top | #33
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دیشب به خودم گفتم:
      شعور یک گیاه در وسط زمستان،
      از تابستان گذشته نمی‌آید،
      از بهاری می‌آید که فرا می‌رسد.
      گیاه به روزهایى که رفته،
      نمی‌اندیشد،
      به روزهایى می‌اندیشد
      که می‌آید
      اگر گیاهان یقین دارند
      که بهار خواهد آمد
      چرا ما انسان‌ها باور نداریم
      که روزی خواهیم توانست
      به هر آن چه می‌خواهیم
      دست یابیم؟

    4. Top | #34
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      هرکسی بدگفت ازما
      ما نمی‌رنجیم از او !
      چند روزی روی ‌خاکیم و
      دل‌آزاری بس ‌است.


    5. Top | #35
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      آدم درخت‌هايی را می‌بيند كه بلندند
      راستند
      انبوه‌اند
      شاخه‌های كشيده
      و بلند دارند
      و برگ‌های فراوان!
      درخت‌هايی را می‌بيند
      كه كم رشدند
      ‌گره‌دار
      و كج و كوله‌اند
      ‌ظاهرشان توی ذوق می‌زند..
      مگر جنگل
      برای خاطر اين جور درخت‌ها
      زندگی را به خودش حرام می‌كند؟!


    6. Top | #36
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خدای عزیزم
      به من کمک کن
      اگر قرار است
      چیزی را به فراموشی
      بسپارم، آن بدی های
      آدم های بد
      زندگی ام باشد.


    7. Top | #37
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      شیخ «حسن جوری» می‌گوید
      در سالی که گذارم به «جندی‌شاپور»افتاد
      سخنی از «محمد مهتاب» شنیدم
      که تا گور بر من تازیانه می‌زند.
      دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته
      نخ می‌ریسد و ترانه‌ زمزمه می‌کند
      بدو گفتم ای مرد خدا
      مرا عاشقی بیاموز
      تا خدا را عاشقانه عبادت كنم..
      مهتاب گفت: نخست بگو آيا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچه‌ی خانه‌ات تو را از غصه‌های بی‌شمار فارغ كرده است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز زیر نم‌نم باران، آواز خوانده‌ای؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز به آسمان نگریسته‌ای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز خنده‌ی کودکی نازنین، تو را به خلسه‌ی شوق برده است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بی‌خود کرده است که اگر نشسته‌ای برخیزی و اگر ایستاده‌ای بنشینی؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا كوشش مورچه‌ای، اشک شوق از دیده‌ی تو سرازير كرده است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف می‌کنی، چشم دوخته‌ای؟
      گفتم: نه
      گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شده‌ای؟
      گفتم: نه
      گفت: از من دور شو که سنگ را عاشقی می‌توان آموخت
      تو را نه.


    8. Top | #38
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      به‌ندرت به جای زخم‌ها فکر می‌کنی
      اما هر وقت به یادشان می‌افتی
      می‌دانی که علامت‌های زندگی‌اند... نامه‌هایی از الفبایی نهان‌اند که داستان هویتت را باز می‌گویند!
      زیرا هر جای زخم یادبود زخمی‌ست
      که التیام یافته
      و هر زخم بر اثر برخوردی نامنتظر
      با جهان ایجاد شده
      یعنی یک تصادف
      یا چیزی که لازم نبوده اتفاق بیفتد... امروز صبح که به آینه نگاه می‌کنی
      پی می‌بری سراسر زندگی چیزی به‌جز تصادف نیست...
      و تنها یک واقعیت محرز است
      این‌که دیر یا زود
      به پایان خواهد رسید...


    9. Top | #39
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      امروز روز قشنگی میشه
      اگر هنر اینو داشته باشیم
      که قشنگ زندگی کنیم
      زیبا ببینم
      ونفس بکشم
      وجز زیبایی نبینیم
      چون،اعتقاد به خدا
      زندگی را زیبا میکند...
      تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...

    10. Top | #40
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات

      گاهی وقت ها که آدم به گذشته نگاه می کند ،

      می بیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر می آمد ،
      جزو شادترین روزهای زندگی اش بوده است ! : )




    11. Top | #41
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      در آینده زمانی می آید که وقتی به دفتر خاطراتت نگاه می کنی
      جمعه هایی را میبینی که چقدر ساده می توانستند زیبا باشند،
      و تو چقدر با سخت گرفتن دلگیرشان کردی،
      جمعه هایی که می توانستی با یک تماس ساده
      احوال آدم های خاک خورده دفترچه تلفنت را بپرسی
      یا با یک شاخه گل
      چشم های منتظر عزیزی را تبدیل کنی به دلنشین ترین انحنای جهان،
      و طعم آن لبخند
      مثل بوی بهار نارنج
      به جانت بنشیند...
      جمعه هایی که حتی با یک استکان چای دورهمی،
      با یک مهربانی یا یک بخشش،
      دیگر رنگ کسالت آخر هفته را نمی دادند،
      و تو هیچ کدام از این کارها را برای زیباتر شدنشان
      انجام ندادی...


    12. Top | #42
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      اول از ته دل خندیدیم بعدها با دهان و کم‌کم این لب بود
      که گاهی خنده بر آن می‌نشست
      حالا مدت‌هاست همه چیز به سر رسیده و از چشم‌ها
      فرو می‌ریزد.


    13. Top | #43
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ...میدانم كه باختیم
      اما بیا
      و مانند تيم فوتبال بازنده
      كه چيزی برای از دست دادن ندارد
      و با جان دل حمله مي‌كند ،
      كمي بی پروا باشيم
      و حمله كنيم به زندگي
      و به اندازه جوانيمان
      زندگي كنيم.
      بلند شو رفیق
      که چیزی
      به تمام شدن روزهای بی بازگشت
      جوانیمان نمانده.


    14. Top | #44
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      گاهی باید نبخشید کسی را که بار ها او را بخشیدی
      و نفهمیدتا این بار در آرزوی بخشش تو باشد!
      گاهی نباید صبر کرد باید رها کرد و رفت تا بدانند که
      اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای! گاهی بر سر کارهایی
      که برای دیگران انجام میدهی باید منت گذاشت تا
      آنرا کم اهمیت ندانند! گاهی باید بد بود برای کسی
      که فرق خوب بودنت را نمی داند...
      تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...

    15. Top | #45
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      قاعده ۸ از چهل قاعده شمس تبریزی
      هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می‌کند. حتی اگر هم‌اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ‌های بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواسته‌ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته‌اش محقق نشده، شکر گوید.

    صفحه 3 از 7 نخستنخست ... 234 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن