B.sc: Civil Engineering - Tabriz University
M.sc: Marine Structures Engineering - Tehran University
ویرایش توسط mohammad_tezar : 12 آذر 1397 در ساعت 23:13
برای من روز اومدن نتایج توی حیاط کارگر داشتیم
خانواده طبقه پایین خواب بودن من بالا
بعد راهرو به حیاط مشرفه و قشنگ دید داره (من محجبم!)
اومد نتیجه ازونیکه فکرشو میکردم بهتر بود و همینکه خب من پشت کنکور بودم برای همین بیشتر جوگیر شدم همینجور سر باز لباس خونه تابستونی با دو رفتم پایین که خب خوابیده بودن......با داد مامانم صدا کردم یه لگد اساسی هم حواله ی پای بابام کردم که پاشه (اونقسمت هم با پنجره باز به بیرون مشرف بود و من اصلا یادم نبود اینا)
خلاصه کلی خوشحال شدم بعد که اومدم برم بالا تازه دیدمفهمیدم کیم و کجامبدبخ کارگرا حتما سکته کردن ازونهمه سروصدا و وضعم
تازه شام خورده بودیم منم هی رفرش میزدم یهویی بالا اومد گفتم جمع بشید که اومد جلوی اونا نتایج و زدم و مادرم که شروع به گریه کرد و خوشحال بود و پدرمم از سر شوق رفت یه سیگار کشید
ولی هی استرس اینو داشتم خدایا نکنه گزینه هارو جابه جا زده باشم که خدارو شکر درست اونی که خاستم شد ...
بنده پارسا قادری رتبه 842 کنکور سراسری تجربی 97 هستم و
در حال حاضر دانشجوی پزشکی دانشگاه ارومیه ام ...
برای اطلاع از شرایط مشاوره به خصوصی پیام بدین ...
از اون شب متنفرم
از کلاس اول با عشق و علاقه درس خوندم تا سوم دبیرستان ولی سال آخر گند زدم به معنای واقعی .
رفتم که بخوابم یهو به سرم زد برم سایت سنجش ببینم چه خبره !
چشمتون روز بد نبینه
تا اعداد رو وارد کردم و کارنامه باز شد برام یه عمر گذشت
دستم رو گذاشتم رو رتبه و تراز ویواش برداشتم
اول فکر کردم رتبه کنکورم اونیه که اون گوشه است
بعد دیدم نه خیر ، اون عدد زیبایی که دیدم ترازم بوده
و با یه رتبه n رقمی مواجه شدم
15دقیقه به صفحه تبلت خیره بودم
بعدش با اشک رفتم به مامانم اینا گفتم گند زدم
خلاصه بدترین سال عمرم امسال بود از عید و خرداد و کنکور بگیر تا جوابای کنکور و ...
وقتی نتیجه اومد ساعت 2 نصف شب بود همه بیدار بودن هی زنگ میزدن چی شد و فلان رتبه رو که دیدیم همه شوکه شدیم همه انتظارشون زیر 300 بود برام با ناراحتی رفتم اتاقم...خوابم نبرد فک میکردم اشتباه شده ولی.........شب بدی بود خدا نصیب کسی نکنه ولی شهریور که جواب انتخاب رشته اومد دیدیم داروسازی سراسری بهترین روز عمرم بود همه فک میکردن پردیس قبول میشم ولی خدا خیلی مهربونه
خدایا شکرت
اونموقع که این پیامو ارسال کردم درک درستی از کنکور نداشتم ، با استرسش آشنا نبودم ...
این موقع که ریپلی کردم ، صبحم با استرس گذشت ، اولش دوست نداشتم رتبه های برترو ببینم ، ولی بعد وارد سایت سنجش شدم و دیدم ... براشون خوشحال شدم چون آدم فضایی نبودن ... آدمایی بودن عین خودمون با همون شرایط و همون زمان و موفق شدن.
الان بالاخره دست از ریفلش کردن سایت سنجش برداشتم .... چون گفتن نتایج تا شب نمیاد . هنوز امید دارم و از ته دلم به خودم افتخار میکنم که هرکاری که لازم بود رو کردم .... به امید خدا
احمق آن کسی ست که برای باور خود ، دنبال دلیل است ...
و احمق تر کسی ست که عمر اش را صرف باور دیگران کند!
اون روز من به خانواده نگفتم نتایج چند ساعت زودتر میاد و وقتی هم موقعش شد ۱۲ شب بود و اصلا نمیشد تو سایت رفت و باز نگفتم چیزی به کسی و خدا نجاتم داد و خوابم برد...۴صبح بلند شدم و زود با یه دکمه رفت تو کارنامه مم از استرس زودی زدم پایین ص تا فقط رتبه رو ببینم و بد بود بعد زیرگروه دو یا سومم بهتر بود _۱۸۰_گفتم باشه میرم دارو....
داشتم میرفتم مامانم رو بیدار کنم که بهش بگم تازه فهمیدم کنکور زبانمه!!!!
دیدم تجربی زیر گروه اولم خوبه....البته از اطرافیان هیچ کی از رتبه ام راضی نبود....اما من بودم چون فقط من و خدا میدونستیم سر جلسه کنکور چطوری بود!!!!! حالا خوبه سر رشته خوشحال شدن این آدمای پرتوقع...همه فامیلمون ریاضی فیزیکن نمیفهمند شرایط یه تجربی رو تو این زمونه....
+
یادمه خواهر بزرگم رفت کافی نت رتبه اش رو ببینه ، شمال بودیم و ماه رمضان...راضی نبود از نتیجه اش یه جا دم ترمینال نشستیم حواسمون نبود به عنوان آب قند براش آبمیوه گرفتیم...بعد پلیس اومد گرفتمون و از مامانم تعهد و امضا گرفت برا روزه خواری....ما خودمون خیلی مقیدیم اما تو اون شرایط دیگه.....
مامانم سابقه داره الان
نفس ها برای چند ثانیه در نفس ها حبس/قلب ها چند لحظه ایستاده/ضربان قلب با سرعت نور برابری کرده/دست و پاها شل شده/چشم ها بینایی عقاب پیدا کرده/گوش ها همه کر/چشم ها همه گریان و چه بد روزی است
Lɪғᴇ ɪs ʟɪᴋᴇ Mᴀᴛʜ .. ɪғ ɪᴛ ɢᴏᴇs ᴛᴏ ᴇᴀsʏ .. sᴏᴍᴇᴛʜɪɴɢ ɪs ᴡʀᴏɴɢ <₃
من واسش حرف آخر بودم اما اون آلاء دوست داشت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)