پوزش که من نقل میگیرم؛
درس ناخوانده با بی سواد، زمین تا آسمون تفاوت دارن؛
(توی علم منطق، میگن رابطه ی بین این دو مفهوم(سواد_درس خوندن)، عموم و خصوص من وجه هست؛
یعنی ممکنه فردی باشه که درس خونده باشه ولی بی سواد باشه،
ممکنه فردی درس نخونده باشه و با سواد باشه،
و در نهایت ممکنه فردی درس خونده باشه و با سواد هم باشه).
پیامبر مکرم(ص) هم درس ناخوانده اند( به این صورت که پیش انسان دیگری درس بیاموزند) ولی بی سواد نیستن بلکه ته (به قول داش زاپاتا) باسواد ها هستن. (برای دیدن بعضی از سخنانشون، به کتاب نهج الفصاحه مراجعه کنید.)
درود
ویرایش توسط jhasani : 13 آبان 1397 در ساعت 17:32
عجیب ترین و سخت کوش ترینش یه بانویی بودن با دو فرزند و شوهری معتاد که اعتیاد شوهرش کم کم دامن خودشو هم گرفته بود، تو خونشون ثانیه بدون دعوا نبود...ولی یه جا این بانو ب خودش اومد، اول خودش ترک کرد بعد شروع کرد به کار کردن و دادن خرج زندگی بعد شوهرشو ترک داد بعد رفت درس خوند و شوهرشم به درس خوندن تشویق کرد الانم دو تا بچه هاش با دل و جون میخونن برای رشته های تاپ
خداییش زنان تأثیر گذارن... چه مثبت چه منفی
سخن بزرگانمن خودم ضد غرورم!)) حاجی بیا و به ادبیات این مرزوبوم رحمی نمای!
این تفکر که قلمچی و مسئولین و کلا همه میخوان تو موفق نشی و تو خیلی قهرمانانه فقط ب اتکا به خداوند منان میخوای همه رو صاف کنی؛سریعا بنداز ت سطل آشغال اتاقت!
هیچکی انقد بیکار نیس به من و تو فک کنه و بگه یه جوری این صاف کنم!
سخت کوش ترین فردی ک دیدم مادرمه، چون این زندگی نکبت بار رو با اون همه بدبختی ول نکرد بره و بچهای خوبی رو تربیت کرد با وجود تموم سختیا،که با همه نداریا ساخت.
عجیب ترین شخص هم بابام بود که لیاقت همچین زنی رو نداشت و گذاشت رف بعد سی سال!
یعنی انقد میخونم ک بتونم دنیارو به پات بریزم مامان!
با اختلاف تمام مادرم الگوی من در زدگی هستش و نفسم به نفسش وابسته است یه روز که خوابیده بود رفتم نشستم نگاش کردم و اونموقع بود که فهمیدم چقدر از نبودنش میترسم
در مورد کنکور هم چیز عجیب غریبی نیست واقعا اینقدر که گنده ش کردید ولی خاله ام با بچه ش بعد از حدود 15 سال دوری از درس تونستن حقوق دانشگاه تبریز قبول بشه توی 13 ماه
یه خانومی در همسایگی ما بود که دوتا بچه داشت و شوهرشم سالها معتاد بود هرچقد برده بود کمپ اصلا دست برنداشته بود این خانوم وضعیت زندگیشون اسف بار بود تا اینکه ایشون شروع کردن به کار کردن... بعد از مدتی با وام و این چیزا یه ماشین خریدن سرویس مدارس میبردن
این خانوم تا کلاس پنجم بیشتر درس نخونده بود که حین کار کردن درسشم ادامه داد(دقت کنید از پنجم) این خانوم روانشناسی قبول شدن از شوهرشون جدا شدن و الان هم مشاور هستن (مشاور کنکور نیستن) و البته یه نوشت افزار هم جدیدا زدن و تو کارشون بسیار موفقن... بچه هاشونم بعد از جدا شدنشون پیشش زندگی میکنن!
واقعا همچین اراده ای برام عجیب بود
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)