خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 8 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 108
    1. Top | #16
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      من از تراز سر در نمیارم با این ترازت پرستاری میاری؟
      من همون سال های اول هم پرستاری قبول میشدم والا خدا نکنه کسی تو موقعیت من گیر بیافته از یه طرف میگم برم پرستاری 10 سال الکی بوده از یه طرف علاقه ندارم
      هیچ راهی ندارم نه قبول میشم نه علاقه دارم به رشته ی دیگری حتی به زور هم بخوام برم دوباره یه مشکلاتی دیگه ای دارم
      از یه طرف برم پرستاری دوباره بازم مسخره کننده ها در مورد من یه حرفایی میزنن
      اگه شاید همون سال های اول رفته بودم اینطور نمیشد

      من میدونم چی میخوام تلاش هم کردم ولی نتونستم

    2. Top | #17
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      منظورم اینه که واسه پزشکی خواندن خارج برو

    3. Top | #18
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      مسخره کننده ها ک همیشه هستن اونارو بیخیال اهمیت نده
      ولی فک میکنی هرکی پرستاری قبول میشه 19 سالشه؟؟ برو دانشکده پرستاری ببین چقد ادمایه سن بالا ترم 1 پرستاری هستن
      بعدشم تو ب پرستاری علاقه نداری چطور ب پزشکی علاقه داری؟؟

    4. Top | #19
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      بهترین کار اینه بری پرستاری بعداز لیسانس بری خارج
      پرستاری رو هم روو هوا میزنن و خارج رفتنشم اسونه
      من پول یه آزمون رفتن ندارم چطور میتونم برم خارج ؟؟ البته دیگه آزمون رفتن هم برای من فایده نداره داشتم هم نمی رفتم / چون مشکل من روی یه سری مباحث خاص هست که هیچ وقت نرسیدم بزنم سر کنکور در حالی که کامل هم بلدم
      کاش میشد برم

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      به نظرم رشته ديگه زدن اصلا درست نيست براي تو چون فكر اين مدت بعدا ولت نميكنه و افسرده تر ميشي
      يه بار درست بخون و تمومش كن ديگه

      ? What is the Most resilient Parasite? A Bacteria? A Virus? An Intestinal worm
      ;An idea
      ... Resilient, Highly contagious
      .Once an idea has taken hold of the brain it’s almost impossible to eradicate
      .An idea that is fully formed, fully understood,That sticks, right in there somewhere

    6. Top | #21
      کاربر انجمن

      Romantic
      نمایش مشخصات
      اقا کنکورم حدی داره .دیگه چقد میخای عمرتو هدر بدی .پزشکی اصن واسه شما دیره دیگه .مگه زندگی فقط به یسری رشته های خاص محدود میشه؟؟بنظرم جلوضررو هر جابگیری منفعته .دید اشتباهتون نسبت به زندگی هم بی تاثیر نیست .اخه شما زندگیتو برپایه حرف مردم داری ادامه میدی ..مردمی که هیچ اهمیتی براشون نداری

    7. Top | #22
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      ینی الان فک میکنی با خودکشی مثلا مادرت میگه اخیشش از شرش خلاص شدیم رف؟؟
      خیلی درد دارم توی سینه ام
      هر کاری میکنم نمی تونم دیگه بهش فکر نکنم
      حتی مادرم که خیلی منو دوست داره بعضی وقتها بهم کلی بد و بیراه میگه
      دیگه به خاطر اینکه با اقوام رو در رو نشم یا در کتابخونه هستم اکثر اوقات یا مهونی میاد من میرم توی یه انباری داریم که کسی منو نبینه که کلی نیش و کنایه بشنوم
      حتی با پدرم هم خیلی کم روبرو میشم هر وقت منو میبینه میدونم به میره تو فکر و به من حالم بد میشه
      درد هایی دیگری از این بزرگ تر هم دارم که حتی نمی تونم بیان کنم بگم شما هم شاید منو مسخره کنی شاید هم گریه ات بگیره نمی گم دیگه
      در همین حد بدون وضعیت خیلی بدتر شده و بدتر هم میشه که به فکر خودکشی هستم راهی نمی بینم آینده ای هم نمی بیینم

    8. Top | #23
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      ولی من میدونم تو داری ب کنکور 98 فک میکنی
      زمان انتخاب رشته داره تموم میشه از من میشنوی پرستاری بزن خلاص. حالا بازم خوددانی ولی اینو بدون با این وضعیته افسردگی ک خودت میگی داری ساله بعد ب مراتب کارت بسیار سختتره

    9. Top | #24
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Eternal نمایش پست ها
      خیلی درد دارم توی سینه ام
      هر کاری میکنم نمی تونم دیگه بهش فکر نکنم
      حتی مادرم که خیلی منو دوست داره بعضی وقتها بهم کلی بد و بیراه میگه
      دیگه به خاطر اینکه با اقوام رو در رو نشم یا در کتابخونه هستم اکثر اوقات یا مهونی میاد من میرم توی یه انباری داریم که کسی منو نبینه که کلی نیش و کنایه بشنوم
      حتی با پدرم هم خیلی کم روبرو میشم هر وقت منو میبینه میدونم به میره تو فکر و به من حالم بد میشه
      درد هایی دیگری از این بزرگ تر هم دارم که حتی نمی تونم بیان کنم بگم شما هم شاید منو مسخره کنی شاید هم گریه ات بگیره نمی گم دیگه
      در همین حد بدون وضعیت خیلی بدتر شده و بدتر هم میشه که به فکر خودکشی هستم راهی نمی بینم آینده ای هم نمی بیینم
      برو پيش روانپزشك . ويزيتش اونقدري نيست كه نتوني بدي
      همه ي شرايطتو كه بهش بگي كمكت ميكنه

      ? What is the Most resilient Parasite? A Bacteria? A Virus? An Intestinal worm
      ;An idea
      ... Resilient, Highly contagious
      .Once an idea has taken hold of the brain it’s almost impossible to eradicate
      .An idea that is fully formed, fully understood,That sticks, right in there somewhere

    10. Top | #25
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      ولی من میدونم تو داری ب کنکور 98 فک میکنی
      زمان انتخاب رشته داره تموم میشه از من میشنوی پرستاری بزن خلاص. حالا بازم خوددانی ولی اینو بدون با این وضعیته افسردگی ک خودت میگی داری ساله بعد ب مراتب کارت بسیار سختتره
      البته هیچ کاری نشد نداره ها ولی خودت باید تصمیم بگیری تهش

    11. Top | #26
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      ولی من میدونم تو داری ب کنکور 98 فک میکنی
      زمان انتخاب رشته داره تموم میشه از من میشنوی پرستاری بزن خلاص. حالا بازم خوددانی ولی اینو بدون با این وضعیته افسردگی ک خودت میگی داری ساله بعد ب مراتب کارت بسیار سختتره
      میدونی چیه من آخر و عاقبت مجبورم بیام توی شهر خودمون پرستار بشم به خانوده هم وابسته هستم علاقه هم که هیچ ندارم به این رشته
      ولی خوب شاید بهتر بود سال ها اول میزدم پرستاری
      الان هم کلاس هایی که منو مسخره میکنن اکثرا پرستار هستن یا هوشبری یا رادیولوژی و فوریت خوندن من دوباره قبول هم بشم نیش و کنایه های همیشکی اینها رو باید تحمل کنم
      چندتاشون همیشه میگن دیدی ما کار بهتر کردیم دیدی اشتباه کردی دیدی طمع کردی این رو نمی تونم تحمل کنم این کنایه های اینها رو وگرنه میزدم با این که علاقه نداشتم میرفتم

    12. Top | #27
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Eternal نمایش پست ها
      میدونی چیه من آخر و عاقبت مجبورم بیام توی شهر خودمون پرستار بشم به خانوده هم وابسته هستم علاقه هم که هیچ ندارم به این رشته
      ولی خوب شاید بهتر بود سال ها اول میزدم پرستاری
      الان هم کلاس هایی که منو مسخره میکنن اکثرا پرستار هستن یا هوشبری یا رادیولوژی و فوریت خوندن من دوباره قبول هم بشم نیش و کنایه های همیشکی اینها رو باید تحمل کنم
      چندتاشون همیشه میگن دیدی ما کار بهتر کردیم دیدی اشتباه کردی دیدی طمع کردی این رو نمی تونم تحمل کنم این کنایه های اینها رو وگرنه میزدم با این که علاقه نداشتم میرفتم
      من بازم میگم حرفایه مردمو ول کن خودتو اذیت نکن ب خاطر مردم

      خودت او بالا گفتی کاش که سالهای قبل پرستاری رو میزدم نزار اوضاع جوری بشه ک سال بعد همین موقع بگی کاش سال قبل پرستاری رو میزدم.....

    13. Top | #28
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dayi نمایش پست ها
      من بازم میگم حرفایه مردمو ول کن خودتو اذیت نکن ب خاطر مردم

      خودت او بالا گفتی کاش که سالهای قبل پرستاری رو میزدم نزار اوضاع جوری بشه ک سال بعد همین موقع بگی کاش سال قبل پرستاری رو میزدم.....
      کاش میشد
      اینها یه جوری دوست دارن منو ناراحت کنن شکست من یکی آرزوهاشون بود که شکست هم خوردم و تسلیم هم شدم
      شاید هم راست میگی کاش میتونستیم بریم یه شهر دیگه اونجا زندگی کنیم اونجا پرستاری میخوندم با اینها روبرو نشم این
      من اینها رو از دور میبینم حالم بد میشه میدونم اینها حرف بزنن اعصاب منو خورد میکنن دوباره افسرده میشم حالم بد میشه
      کاش میشد برم یه شهر دیگه زندگی کنیم مادر و پدرمو و بر میداشتم بدون خواهر و بردار میرفیتم ولی نمیشه بریم
      دوباره خواهر و بردار و داماد و عروس اینها هم برای من توی خانواده همین حالت دارن
      با همه شون دعوام شده اونها هم شکست منو یکی از آرزوهاشون بوده و هست همیشه سعی میکنم کمتر با اینها برخورد کنم و حرف بزنم
      فقط پدرم و مادرم رعایت می کنن اونها هم چیزی بگن گاهی نارحت نمیشم
      ویرایش توسط Eternal : 19 مرداد 1397 در ساعت 18:24

    14. Top | #29
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Eternal نمایش پست ها
      کاش میشد
      اینها یه جوری دوست دارن منو ناراحت کنن شکست من یکی آز آرزوهاشون بود که شکست هم خوردم و تسلیم هم شدم
      شاید هم راست میگی کاش میتونستیم بریم یه شهر دیگه اونجا زندگی کنیم اونجا پرستاری میخوندم با اینها روبرو نشم این
      من اینها رو از دور میبینم حالم بد میشه میدونم اینها حرف بزنن عصاب منو خورد میکنن دوباره افسرده میشم حالم بد میشه
      کاش میشد برم یه شهر دیگه زندگی کنیم مادر و پدرمو و بر میداشتم بدون خواهر و بردار میرفیتم ولی نمیشه بریم
      دوباره خواهر و بردار و داماد و عروس اینها هم برای من توی خانواده همین حالت دارن
      به همه شون دعوام شده اونها هم شکست منو یکی از آرزوهاشون بوده و هست همیشه سعی میکنم کمتر با اینها برخورد کنم و حرف بزنم
      فقط پدرم و مادرم رعایت می کنن اونها هم چیزی بگن گاهی نارحت نمیشم
      برادر برو پیشه ی روانپزشک اون ارومت میکنه این جورجاها هرکس نظره شخصیشو میگه
      فقط مراقب زمان انتخاب رشته باش.

    15. Top | #30
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      میفهمم

    صفحه 2 از 8 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن