من یک تناقض بزرگ در حرف هایی از این دست میبینم....خیلی بزرگ
این حرفایی ک میخوام بزنم حرفه دلمه و منظور خاصی ازشون ندارم،خیلی هم حرفم خطاب به شما نیست صرفا این جمله ی شمارو دیدم حس کردم باید یه حرفایی رو بزنم.
چیزهایی وجود دارن تحت عنوان "ارزش"ها.یعنی چیزهایی ک شما هرچه بیشتر ازشون داشته باشید شاید حداقل روی کاغذ جزو آدم خوبا هستید.مثلا میگن صداقت چیزه خوبیه.پس هرکی صادق تره آدم بهتریه در ظاهر.و چیزهایی مثله عدالت،احترام به دیگران،احترام به والدین،حرف شنوی از والدین و بزرگتر ها،و...
این ارزش ها از بچگی توسط جامعه در فرد نهادینه میشن.وقتی شخص بزرگ میشه دیگه اینکه صداقت چیزه خوبیه براش بدیهی هست.اما ممکنه بنا به دلایلی صادق نباشه.هیچ کس تو دنیا فکر نمیکنه دروغ گفتن چیزه خوبیه،حداقل در حرف...یعنی به طور کلی بخاطر تلقین های جامعه،ارزش هایی برای ما تعریف شدن ک اولا برای ما الان بدیهی محسوب میشن ثانیا بدون اونها زندگی برامون پوچ میشه.
از جمله ی این ارزش ها احترام به والدین و بزرگترها و حرف شنوی از والدین هست.این جزو ارزش هاست.یا لااقل بود.
گوش کردن به حرف والدین و اینکه اونها صلاح مارو میخوان و اینکه اونها از ما تجربه ی بیشتری دارن و...چیزهایی هستن ک ما بهشون باور داریم.
ولی حرفی ک خیلی میشنویم حرف شماست ک میگه برید دنبال علاقتون و کاری به حرف دیگران نداشته باشید.ولی این وسط یکی نمیاد بگه که خانواده هم جزو دیگران محسوب میشن؟!یعنی به حرف اونها گوش نکنیم؟؟!!
پ.ن.:این حجم از خزعبلات بی سابقست قبول دارم اما هم الان حدودا 2و نیم نصف شبه هم این متن رو بعد از دیدنه یه فیلمی نوشتم ک راجع یه یارویی بود ک تهش دیوونه شد
و فک کنم فیلمه یجورایی رو من تاثیر گذاشته...