خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 89
    نمایش نتایج: از 121 به 124 از 124
    1. Top | #121
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      الان فقط افشین مقتدا و رستگار رحمانی آپ کنید
      هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست...

    2. Top | #122
      کاربر انجمن

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      آقای دکتر خصوصی رو چت کن بی زحمت ممنون
      قطره قطره جمع گردد وانگهی تبخیر شود

    3. Top | #123
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      چقد به موقع دیدم اینو

      امیدوارم الان هرجا که هستید حالتون خوب باشه و موفق باشید
      ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ...

    4. Top | #124
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ariyusin نمایش پست ها
      شکست شکست شکست پیروزی...
      یادم میاد زمانی که پیش دانشگاهی بودم و اولین سالی بود که قرار بود با کنکور رو به رو بشم با اینکه همیشه جزو شاگرد های ممتاز و نفرات اول کلاس بودم و معدل تقریبا خوبی هم داشتم خیلی سردرگم عمل میکردم.هیچ وقت نتونستم برنامه مشخصی برای خودم بریزم درواقع اصلا دید و تجربه ای نسبت به کنکور نداشتم.برنامه مدرسه از یک طرف و برنامه آزمون ها هم از طرف دیگه حسابی کلافم کرده بود.متاسفانه نمیتونستم به هیچ مشاوری اعتماد کنم و از هر برنامه ای فقط یکی دو هفته رو انجام میدادم و برنامه رو رها میکردم.حدودا بهمن ماه بود که همراه با موج بسیار مرسومی که بین بچه های سال چهارم راه میوفته کنکور رو گذاشتم برای "کنکور سال بعد"و به کلی درس رو کنار گذاشتم.سال بعدی که فکر میکردم قراره معجزه بشه.منی که معدل سال سومم ۱۹ بود معدل سال چهارمم از ۱۱ بیشتر نشد.رتبه کنکورم ۶۰ هزار شد.تابستون سال بعد ریگه همه چیز فرق کرده بود.ایتقدر در گوشم خونده بودند که تو حالا یک فارغ التحصیل هستی و "وقت زیاد"ی داری که پر شده بودم از اعتماد به نفس کاذب.حالا دیگه درس نمیخوندم و فقط به خودم میگفتم "حالا وقت هست".روز هارو به سرخوشی میگذروندم تا اینکه از خواب زمستونیم بیدار شدم،اما متاسفانه خیلی دیر.با حجم عظیمی از درس های نخونده رو به رو بودم.حتی نمیتونید تصور کنید چه استرسی سراسر زندگیم رو فرا گرفته بود.وحشت محض بود‌.به جرات میتونم بگم اون مدت بدترین و کذایی ترین روز های عمرم بود.سالی که قرار بود سال موفقیتم باشه کابوس شد.حالا دیگه میخواستم درس بخونم اما دیگه استرس نمیذاشت.جمله ی "مگه میشه این همه مبحث رو بخونم؟" یک سره توی ذهنم تکرار میشد.حتی کارم از استرس به بیمارستان کشیده شد.اون سال نحس هم تموم شد و رتبه کنکورم ۴۰ هزار شد!از همه بیشتر ناراحتی خانوادم زجرم میداد.دیگه تصمیم گرفته بودم یک سال مثل آدم زحمت بکشم و قبول بشم.همه همکلاسی هام دیگه دانشگاه رفته بودند و دیگه هیچکس حمایتم نمیکرد.همه میگفتن مگه چند سال جوون هستی ول کن کنکورو برو دانشگاه آزاد.اما نمیتونستم‌.نمیتونستم قبول کنم نتیجه ی ۱۲ سال درس خوندنم منتهی بشه به یه رشته ی بدون کنکور دانشگاه آزاد.یادمه از همون روز کنکور شروع کردم به خوندن برای کنکور سال بعد.حالا یه مشکل جدید داشتم."آیا اصلا من میتونم قبول بشم؟"سوالی که ار روز از خودم میپرسیدم.ته دلم از کنکور میترسیدم.درس میخوندم خیلی هم درس مبخوندم اما پیشرفتی نداشتم.این دو سال حتی یکبار هم زیست رو تموم نکرده بودم درس هایی مثل عربی هم کاملا فراموشم شده بود.حسابی روحیمو باخته بودم و فکر میکردم قبول شدن تو رشته های تاپ فقط کار"آدم های خاص با امکانات خاصِ"!همون سال بود که متوجه شدم یکی از دوستانم که اتفاقا در دوران راهنمایی همیشه درسش از من پایینتر بود با رتبه دو رقمی دانشگاه شریف قبول شده.اولش سرخورده شدم اما بعدش حسابی باهاش صحبت کردم،فهمیدم تنها دلیل موفقیتش"خودباوری و تلاش زیاد"ش بوده.تغییر کردم.سعی کردم این دید و خودباوری رو در خودم القا کنم.کم کم باورش کرده بودم که "منم میتونم".حالا با امید روز و شب درس میخوندم حتی وقت سر خاروندن هم نداشتم.رتبه کنکورم ۴۸۰۰ شد.راضی بودم چون فکر میکردم بهتر از این نمیشد.اما قانع نبودم من دیگه نصف بیشتر راه رو رفته بودم باید موفقیتم رو تکمیل میکردم.دیگه همه تجربه هارو داشتم‌.تجربه ای که میتونستم از مشاورینم بگیرم خودم بدست اورده بودم اما بابتش ۳ سال عمرمو داده بودم.پس باید به سرانجام میرسید.با وجود مشکلاتی که برام پیش اومد همه تلاشم رو کردم و در نهایت به چیزی که میخواستم رسیدم:دندانپزشکی همدان
      دوستان کنکوری این داستان کنکور من بود.فقط خواستم بدونید"کنکور سال بعد"یا"وقت زیاد"یا"حالا وقت هست"یا"مگه میشه این همه مبحث رو بخونم؟"یا"اصلا من میتونم قبول بشم؟"یا"آدم های خاص با امکانات خاص"فقط تفکرات پوچ دوران کنکوره که نباید منحرفتون کنه.سعی کنید توی مسیر کنکور از کسی که این راه هارو رفته کمک. بگیرید و بدونید که با"خود باوری و تلاش زیاد"میشه موفق شد و هر روز با خودتون تکرار کنید:
      "منم میتونم"

      : ))) واقعا متشکرم باورت نمیشه چقدر بهش نیاز داشتم
      از ۹ اسفند و تا همیشه نیستم
      دیگه انجمن نمیام
      اگه هرکدومتون رو ناراحت کردم عمیقا معذرت میخوام و امیدوارم حلالم کنید
      متشکرم از همگی خیلی ها وقتی اوج تنهایی بودم کمکم کردید همیشه لطف داشتید براتون کلی انرژی مثبت میفرستم ان شا الله اینقدر رتبه هاتون خوب شه و بترکونید که اسمتون رو داخل اخبار روی سایت ها و ... بشنوم و خوشحال شم
      همگی موفق باشید و لطفا ادامه بدید: )
      خدانگهدار
      ویرایش توسط Iamthatmanyou : 17 بهمن 1402 در ساعت 10:18

    صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 89

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن