به مناسبت آپ شدن این تاپیک موزیک نگو نه نمیشه اندی را با هم در ادامه میشنویم!
http://sv.guitar-music.ir/archive/A/...20Nemisheh.mp3
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
آقا امروز توی مجلس مالیات از ناشرا هم تصویب شد و احتمالا قیمت کتاب به طور برگ ریزونی بالا بره.حالا به اینم فک کنید شاید ساعت خوندنتون بالاتر رفت
...
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
قبلا درموردش گفته بودم
اون سال میانگین ترازم یه چیزی بین 5700 تا 5900 بود
حجم مطالعه ام بالا بود و از خواب و خوراک زده بودم چون توی پایه حسابی ضعف داشتم.... دهم یازدهم تعطیل بودم.... عمومی هام نقطه ضعف وحشتناکی برام محسوب میشدن... ادبیات رو منفی هم میزدم و عربی فوقش 40 میشد
با وجود اینکه مدرسه میرفتم حداقل میانگین 10 ساعت رو جدا از کارای مدرسه و برای کنکور میخوندم ... توی راه مدرسه زنگ تفریح ها نصف شب خلاصه هرجورشد زورم رو زدم
عوامل زیادی بودن که اگه بخوام شرح بدم خودش یه تاپیک جدا میطلبه
یسری هاش رو که داخل تاپیک تجربیاتم نوشته بودم رو برات نقل قول میکنم :
.....بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد......
1_عدم پیش بینی نتیجه کنکور براساس تراز آزمون های آزمایشی =توی یکی دوتا از آخرین آزمونام قبل از کنکور99 حدود هزار تا دوهزارتا افت تراز داشتم اما براساس تجربه ای که از سال قبلش داشتم سعی کردم توی یک هفته ی آخر کنکور خودم رو جمع وجور کنم
2_توجه بیشتر به مهارت های آزمون = توی کنکور98 به خاطر بی توجهی به این مورد شکست خوردم....برای کنکور 99 از همون اول ترتیب پاسخگویی دفترچه رو برای خودم طبق توانایی هام چیدم و یه سری تصمیمات برای تمرین بیشتره مهارت های آزمون دادن گرفتم مثلن آخر هرهفته ازخودم آزمون شبیه سازی شده میگرفتم.....اگه برای کنکور99 این مهارت هارو تمرین نکرده بودم با مشکلی که امسال سرجلسه برام پیش اومد خیلی راحت رتبه ام تا 2هزارتا بدتر میشد
3_ازدست ندادن استمرار مطالعه در دوران های ناامیدی = سال اول ودوم کنکورم توی بهمن واسفند و اردیبهشت وخرداد بدجوری به پوچی میرسیدم....افکار منفی باعث شد توی سال اول استمرار ونظم مطالعه ام بهم بریزه...ولی برای سال پشت کنکور با وجود این افکار و ناامیدی ها سعی کردم اشتباه رو دوباره تکرار نکنم و استمرار مطالعه رو حفظ کنم
4_توجه بیش ازحد به دیگران = سال اول خیلی به ترازهای بالاتر از خودم توجه میکردم....انگار بین خودم واونا یه سد غیرقابل شکست رو میدیدم به خاطر همین روی عملکرد خودم تمرکز نداشتم و توی آزمونای آزمایشی همش بین ترازهای 5800 و 6300 درجا میزدم....اما توی سال پشت کنکوریم روی عملکردخودم تمرکز داشتم و سعی کردم با شناخت بیشتر خودم پیشرفت کنم و تونستم ترازم رو به 7600 هم برسونم
5_اهمال کاری در تست زدن = برای کنکور98 تعداد تستام کم بود و همش به خاطر اینکه از غلط زدن تست ها توی خونه ناامید میشدم همش سعی میکردم به جای تست زدن برم سراغ مطالعه.....برای کنکور99 درکنار مطالعه به تعدادتست ها هم توجه بیشتری کردم....تست هایی که غلط میزدم رو رها نمیکردم و روی رفع اشکال خیلی بیشتر حساس شدم
6_ازبین بردن توهم بی علاقه گی = فک میکردم از دروسی مثل شیمی و ریاضی متنفرم به خاطرهمین موقع خوندشون به ذهنم تلقین میشد که هیچی از این درسا نمیفهمم...سال اول میانگین درصدام توی هردوتای این درسا به زور به 30 میرسید.....سال پشت کنکور رو با خوندن همین درسایی که ازشون متنفر بودم استارت زدم....این پیش فرض متنفربودن رو کنار گذاشتم و سعی کردم مفاهیم پایه و اولیه رو درست متوجه بشم....کم کم که داشتم توی این دروس پیشرفت میکردم متوجه شدم واقعن به هردوتاش علاقه دارم....بعداز یه مدت حتی ریاضی رو از زیست هم بیشتر دوست داشتم و از شیمی هم خیلی لذت میبردم.....با کنار رفتن همین تلقین ها و افکار تونستم میانگین درصد ریاضیم رو به 80 برسونم....توی کنکور 99 هم درصدای ریاضی شیمی نجاتم دادن
7_مشخص کردن کیفیت مطالعه برای آزمون های دوهفته یکبار = درسال اول توجه ام فقط روی این بود که امروز روهم بالای 7 ساعت درس بخونم....این که قراره امروز کدوم مباحث و بخش ها رو بخونم یا تست بزنم از قبل برام مشخص نبود .....اما برای کنکور99 توی بازه ی 2 هفته تا آزمون بعدی برای هرروز مشخص میکردم برای هردرس باید چه کاری انجام بشه ....قراره کدوم مبحث خونده بشه یا مروربشه.....کدوم درس رو باید توی کدوم روز به کجا برسونم
8_تبدیل مطالعه ازروی اجبار به مطالعه از روی علاقه = قبلن موقع درس خوندن حس میکردم توی قفس گیرکردم و همش دنبال راه فرار میگشتم....سال آخر تصمیم گرفتم این تلقین هارو کم کنم و از مطالعه و پیشرفت گام به گام لذت ببرم...هرچه قدر به خودمون تلقین کنیم که از کنکور و درس خوندن متنفریم همون قدرهم ذهنمون از درس فراری میشه و نمیتونیم روی کارمون تمرکز داشته باشیم
9_کم خوابی اشتباه...خواب کافی = همونطور که توی بخش سرگذشت قسمت سال دوازدهم خوندید یکی از تغییراتی که برای کنکور99 ایجاد کردم کیفیت و مدت خوابم بود...اگه خواب کافی نباشه مطالعه بازدهی مناسبی نخواهد داشت
10_تحلیل آزمون دقیق تر = برای تحلیل آزمون لازم نیست غلط هاتون رو حفظ کنید...باید از آزمون هایی که میدید یه شناختی از خودتون پیدا کنید...توی کدوم مباحث ضعف دارید اونا رو مشخص کنید و به حال خودشون رها نکنیدشون بلکه برای رفع کردنشون برنامه بریزید...مثلن اگه طبق آزمونایی که میدید توی تست های قرابت مشکل دارید سعی کنید هرشب 10 تا تست قرابت بزنید ...از تحلیل آزمون برای چیدن استراتژی هاتون استفاده کنید
11_قطع یا کم کردن ارتباط با افرادی که فرکانس منفی میفرستن
12_ورزش کردن و داشتن یه برنامه ورزشی مستمر وسبک
13_جدی گرفتن چندماه آخر کنکور و دوران جمع بندی ...کنترل ناامیدی و عدم کم کاری در این دوران
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)