امشب رد دادم باز :/
خببببببببببببب
منم خواستم احوال پرسی کنم ولی دیدم خیلی پستام دارن شبیه محمدی مهدی میشن گفتم ولش
بد نیستم خداروشکر خودت خوبی؟
فقط دقت کن ما اصلا صبور نیستیم اگه فعلا نوشتن تاپیکش تو اولویتات نیست فایلو بفرست هم ما استفاده کنیم هم شاید چندتا نکته خوب بهش اضاف کردیم مثلا ی نکته جدیدی یاد گرفتم استفاده از اینترنت خیلی انرژی مغزو مصرف میکنه چون با هربار تغییر فعالیت لوب پیشانی انرژی مصرف میکنه اگه مولتی تسکینگ انجام بشه که داغون میشه
ی سوال بی ربطم داشتم، من متولد ۸۳ ام ، اردیبهشت معافیتمو گرفتم الان برا کنکور ۱۴۰۲ لازمه برم اعلام وضعیتی چیزی انجام بدم؟
این سوالو به جز زیرو هم هرکی میدونه جواب بده ممنون میشم
به اینکه تا ۱۷ ام که دانشگاه میرم چجور خودم رو سرگرم کنم
اصلا از بی هدف بیدار شدن خوشم نمیاد
تعطیلات و استراحت هم دیگه بسه برام، دلم بازم اون شوق و تکاپو و تلاش موقع درس خوندن رو میخواد
mucizelere inanırım
به پارسال قبل عید
دوشنبه سوری اسفند بود خدا گفت بزار بهت یه حال بدم
صد گیگ برام اومد
کلی فیلم و انیمه برا عیدم دان کردم
یهو دو روز بعدش خدا گفت بزار صبرتو امتحان کنم ببینم لایقش هستی
هیچی دیگه یه مشکلی پیش اومد مجبور شدم گوشیو ریست فکتوری کنم
هعی
ویرایش توسط HUNDRED : 02 مهر 1401 در ساعت 18:29
https://t.me/mamlekate/69507
با ف.ی.لت.ر.ش.ک.ن
ما چیزی بیشتر از بخشی از تاریخ نیستیم...
ویرایش توسط CHARON IV : 02 مهر 1401 در ساعت 22:39
واقعا یسری تغییرات هرچند کوچیک میتونن تاثیرات خیلی بزرگی داشته باشن...
اتاقم یه فضای بسته بدونه هیچ پنجره و روزنه ای به بیرونه...
دیروز کامپیوترم و میزش رو از توی اتاقم برداشتم
اول کلی تمیزکاری کردم بعدش بردم گذاشتم توی اتاق جلویی که تراس هست پنجره هست
شنیدن صدای زندگی همزمان با انجام کار و مطالعه...
حس کردن گرمای نور آفتاب...
نسیم خنک و آروم شبانه...
حالم رو واقعا خوب کرده
همین تغییر کوچیک باعث شد چندتا از عادت های بدم رو ترک کنم ، شاید بی ربط بنظر بیاد ولی همین تغییر کوچیک باعث شد با چندتا راه جدید آشنا بشم برای بهتر و سالم تر فکر کردن و زندگی کردن...
حس میکنم آرامشم ضربدر ده شده ^^
به بهانه های کوچیک
به کوچکی لرزش پرده ای به واسطه زمزمه های نسیم
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
__در تعجبم از کسایی که دنیاشون اندازه قطعی نت کوچولوئه ...امیدوارم صیانتُ زودتر اجراکنن تا مردم عزیزم بیش ازاین بلاتکلیف نباشن__
.......................................بی تو عذابیست
خنده هایی که بروی صورتم همچون نقابیست
[...]
چ بايثوم کرده
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
ویرایش توسط rz1 : 05 مهر 1401 در ساعت 04:45
دارم روی موضوع خودکشی و معنای زندگی و ... از زاویه دیدهای مختلف مثل فلسفه ، تاریخ ، علم ، نقطه نظرات اشخاص برجسته داخلی یا خارجی ، دنیای روانشناسی و ...
عمیق میشم و یسری مطالعه ها انجام میدم ببینم چخبره...
هوممممم
میتونم یگم خیلی از باورهامون بشدت سطحی و حتی بسیاری شون اشتباه هستن
دنیای عجیبیه ولی خب درعین حال جوریه که وقتی عمیق میشی توش میفهمی عااااا دقیقا همینه چقدر درسته چقدر نزدیک به واقعیته...
از باورهای اشتباه بخوام مثال بزنم
خیلی وقتا افسردگی رو بعنوان تنها عامل اصلی خودکشی میدونیم
ولی بدونید که ، خیلی وقتا افسردگی خودش مثل مانع و سپری دربرابر اقدام به خودکشی عمل میکنه...
هوففف
اینکه این قطع شدن تلگرام و واتساپ خیلی به آرامش و ذهنم کمک کرد :/
یخورده برد توی فکر
باید یسری کارا انجام بدم این آرامش و نظم ذهنیه استمرار پیدا کنه...
یک موضوع خیلی خیلی مهم...
اگه وضعیتی که الان توش هستیم رو x بنامیم
خسته بودن از x ، نالان بودن از x ، ناراضی بودن از x ، اینا نمیتونن دلیل محکمی باشن و تبدیل به عامل اصلی برای ما بشن تا وضعیت رو تغییر بدیم
چون مغز ما روان ما عمل گرایی ما اینجوری کار نمیکنه
بلکه مشخص کردن و هدف قرار دادن یک y حرکت به سمت اون هست که میتونه نقش اساسی رو برای تغییر اون وضعیت ایفا کنه...
شما یه فرد معتادی رو تصور کن
که از وضعی که داری از اعتیادش خسته شده کلافه شده از این وضعیت بشدت ناراضیه
تاحالا احتمالا خیلی از معتادها رو دیدید که این شکلی هستن ولی باوجود همه این ها ، ترک نمیکنن
ولی از یه طرف میتونید معتادهایی رو ببینید که دلیل شون برای تغییر x ، صرفا ناله و ناراضی بودن و خسته بودن از x نیست
بلکه یک y دارن ، مثلا معتاد میخواد ازدواج کنه هدفش تشکیل زندگیه
هدفش جلب اعتماد خانوده اشه ، هدفش بدست آوردن یسری خواسته هاست و هر مدل y دیگه ای...
قطعا شما بین کسانی که تونستن اعتیادشون رو ترک کنن اگه بپرسید و ببینید خیلی خوب توی حرفاشون y ها رو پیدا میکنید
چیزی که برای طرف مشخص شده و هدف قرار داده شده تا بجای اینکه از طریق خسته بودن از شرایطش بخواد تغییرکنه ، بجاش از طریق رسیدن به y و داشتن y توی زندگی هست که تغییر رخ میده
حالا شما بیا این موضوع رو توی زمینه های مختلف برسی کن
دانشجویی که از رشته اش خسته و نالان و بشدت ناراضی هست اما تغییری ایجاد نمیکنه ، معمولا بهش میگن اگه تو انقدر ناراضی هستی پس چرا انصراف نمیدی چرا تغییر ایجاد نمیکنی
یکی از پاسخ های اصلیش همین هست که
چون صرف ناراضی بودن و خسته بودن از شرایط موجود و x ها ، نمیشه تغییر ایجاد کرد بلکه اون دانشجو نیاز به یک y قرص و محکم توی زندگیش داره تا بتونه رسیدن به اون y رو مبنای ایجاد تغییر قرار بده
زن و شوهر هایی رو میبینید که
شدیدا همیشه از رابطه شون ناراضی هستن بشدت خسته هستن ولی همچنان ادامه میدن و تغییری ایجاد نمیشه...
صرف ناراضی بودن و خسته بودن از شرایط موجود سبب تغییر درش نمیشه...
خوب بهش فکر کنید
امیدوارم تونسته باشم خوب منتقل کرده باشم
ویرایش توسط Zero_Horizon : 05 مهر 1401 در ساعت 00:41
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)