آلان دارم به بدبختی هام و کلی گرفتاری های ریزو داشتم فکرمیکنم درسام کنکورم خانوادم که انقدر فشار و حرف و سرزنشم می کنن که نگو یخ حرفایی به می زنن که شما به قریبم هم نمی زنید چی بگم ...
آلان دارم به بدبختی هام و کلی گرفتاری های ریزو داشتم فکرمیکنم درسام کنکورم خانوادم که انقدر فشار و حرف و سرزنشم می کنن که نگو یخ حرفایی به می زنن که شما به قریبم هم نمی زنید چی بگم ...
آره دیگه دشواری
شما هم اگه تو این وضعیت بودید و زیر کلی فشارو حرف سرزنش این کلیپ رو نمی گذاشتیم
شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها
کلا نفهمیدم چه ربطی داشت صحبت هاتون ، یعنی الان مثلا من مرفه بی دردم و شما کوه درد؟ نه داداش همه مشکل دارن همه توی سختی و روزای تاریک و روشن خودشونن ولی اغلب اونایی که کمتر از سختی ها و دردهاشون میگن همونا تلخی های بیشتری تحمل کردن....
این کلیپ هم بنظرم اگه واقعا خوب بهش نگاه کنیم و بهش فکر کنیم بشدت تلخه...
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
الا بذکر الله تطمئن القلوب
***
کاش مستی داشت هر حرامی چون شراب
آن زمان معلوم میشد در جهان هوشیار کیست
الا بذکر الله تطمئن القلوب
***
کاش مستی داشت هر حرامی چون شراب
آن زمان معلوم میشد در جهان هوشیار کیست
اینکه خدا کمکمون کنه تا بتونیم مشکلاتمونو حل کنیم و محتاج بندهٔ خدا نباشیم.
و ناگهان هر آنچه که شوقش را داشتی برایت پوچ و بی معنی میشود
هر وقت کاربرای جدید و تازه عضو شده میبینم مدام یاد این شعره میفتم:
یک خانه پر ز مستان ، مستانِ نو رسیدند
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 6 مهمان)