اگه میخوای هیچ اشتباهی نکنی
و بی نقص و کامل باشی
همین الان باید بری خودت رو از یه پل هوایی بندازی پایین تا بمیری.
البته این کار اشتباهه ولی میشه آخرین اشتباه زندگیت و بعدش دیگه بی نقص هستی
m
اگه میخوای هیچ اشتباهی نکنی
و بی نقص و کامل باشی
همین الان باید بری خودت رو از یه پل هوایی بندازی پایین تا بمیری.
البته این کار اشتباهه ولی میشه آخرین اشتباه زندگیت و بعدش دیگه بی نقص هستی
m
مردم اغلب گرسنۀ حقیقت هستند، ولی به ندرت طعم آن را دوست دارند وقتی برایشان سِرو می شود.دیالوگ های سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
ی لغزش فقط وقتی تبدیل ب اشتباه میشه ک ب جای اصلاح انکارش کنی
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
لعنتی من یه نابغه ام ولی کسی بغیر خودم ازش خبر نداره.
"چارلز بوکوفسکی"
?Hello
?Is there anybody in there
Just nod if you can hear me
?Is there anyone home
من زنده موندم به خاطر اینکه آتش درون من روشن تر از آتش دور من سوخت.من به درون اون دره سیاه پرتاب شدم، ولی شعله همچنان به مشتعل بودن ادامه داد.
ونوم:ادی میدونی،منم توی سیاره ی خودم دقیقاعین خودت یه بازنده ام ولی مامیتونیم باهمدیگه بیشترازیه بازنده باشیم
نگران منی به توقرصه دلم
یه دیالوگ از فیلم لینکلن که سخت درخور این حال و روز های آمریکاست:
((تو اگه از سیاه ها متنفری در واقع از خدا متنفری که اونا رو اینطوری آفریده))
از مردمی که میدانی هیچ اند وهیچ ارزش خواستن از آن هاست هیچ نخواه که هیچ به دست نیاوری.این کار تو را هیچ تر از قبل میکند.
خودم
پ.ن اینقدر از این و اون خواستم که این حرف رو به سینم داغ کردم
میگویند دنیا متعلق به کسانیست که زود از خواب برمیخیزند.دروغ است!!دنیا متعلق به کسانیست که از بیدار شدن خود خشنودند...مونیکا_ویتی
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
هوگو : بعد از مرگ پدرم زیاد این بالا میومدم، با خودم تصور میکردم این دنیا یه دستگاه خیلی بزرگه .. ماشین ها هیچ وقت با قطعات اضافی تحویل داده نمیشن، میدونی که دقیقن با همون تعداد قطعاتی که نیاز دارن ساخته میشن. پس با خودم فکر کردم که تمام جهان یه ماشین خیلی بزرگه، نمیتونم براش مثل یه قطعه اضافی باشم باید دلیلی وجود داشته باشه که من اینجا هستم و این یعنی وجود تو هم در اینجا باید دلیل خاصی داشته باشه ...
Hugo| هوگو 2011| مارتین اسکورسیزی
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
ویرایش توسط be_quick : 01 تیر 1399 در ساعت 16:31
کاش زندگی مانند جعبه موسیقی بود، صداها آهنگ بود؛ حرفها ترانه.
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
نمیگم دنیا بی رحمه، ولی قطعا حس شوخ طبعی زننده ای داره...
#پسنجرز
یِکی هَست اون بالا کِ خالِصانه باهاته
یک فرضیهی مسخره که تلاش داره تمام "پیچیدگی" زندگی بشری رو به یه دلیل ساده (جفتیابی) تقلیل بده و با همون تمام فهم بشری رو توصیف کنه : )))
مغلطهها: ۱) از نتیجه به مقدمهها و شواهد میرسه و اونها رو با عینک نتیجهی دلخواه میبینه. (برخلاف روال معمول که باید از مقدمات به نتیجه رسید!) ۲) سادهسازی بیش از حد ۳) نادیده گرفتن ابعاد دیگهی زندگی ۴) ناتوانی در توجیه فعالیتهای A***ual ها (مثال نقض) و الی الاخر ... .
هرگز فراموش نکن که «چهکسی» هستی؛ چون"دنیا" فراموش نمیکنه. /
«رندی» دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام، نه دنیا و نه دین
نه حق، نه حقیقت، نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان که را بود زهره این
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)