سلام.من امسال دومین کنکورم بود.پارسال به دلیل مدرسه وکلاس های زیاد نتونستم بخونم وقبول نشدم وتصمیم گرفتم که برای کنکور96بخونم.امسال هم واقعا خوندم ورتبم نسبت به پارسال خیییلی بهترشد ولی به دلیل نداشتن برنامه مناسب نتونستم رتبه دلخواهم روبدست بیارم.وچون هدفم پزشکی هست پس تصمیم گرفتم برای سال97 هم کنکوربدم.ویه زامون خوب هم ثبت نام کردم که بابرنامش پیش برم وکلاس فیزیک ثبت نام کردم چون توفیریک مشکل اساسی دارم.اینم بگم که من واقعااراده بالایی دارم وحتی اگرصدبارهم شکست بخورم بازم تلاشمومیکنم.ایناروگفتم که یه درکی ازمن داشته باشید.وحالا مشکلم رومیگم:ازوقتی که گفتم پشت کنکورمیمونم خانواده واطرافیانم همش درحال ناامیدکردن من ومتلک انداختن به من هستن.همش به من میگن که سنت میره بالا ودانشگاه رفتن برات سخت میشه وبه خاطرسنت تودانشگاه مسخرت میکنن و....!درحالی که من همش19سالمه!!!!!یه نفرکه واقعاداره اذیتم میکنه وعرصه روبرمن تنگ کرده مامانمه!!!!!!!!!!اصلا فکرشم نمیکردم مامانم یه روزپشتموخالی کنههمش درحال مسخره کردن من ومتلک انداختن به منه.همش داره منو بابقیه مقایسه میکنه.همش میگه ببین دوستات همه دانشگاه رفتن.درحالی که دوستام وهمکلاسیام همشون رشته های بدردنخورودانشگاه های پیام نوروغیرانتفاعی و...رفتن که اصلا آینده ای هم ندارن!!!!!!!!مامانم اصلا منطقی نیست وچون دانشگاه نرفته میخوادعقده هاشوسرمن خالی کنه.همش میگه برودانشگاه آزادویه رشته بخون ویه مدرکی بگیرکه من جلوبقیه بگم دخترم دانشگاه میره.اصلاهم منطقی نیست وهرچی میگم که این رشته هاآینده ندارن توکتش نمیره!!!!!!!ولی من جلوهمه مقاومت میکنم ولی ازدرون خردشدم1یعنی من حق ندارم رشته ای که خودم دوست دارم روبخونم؟؟؟؟؟؟؟حق ندارم واسه خودم کسی بشم؟؟؟؟؟؟؟؟من چه جوری بابقیه رفتارکنم که دست ازسرم بردارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ببخشید که طولانی شد.لطفا کمکم کنید