خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23
    نمایش نتایج: از 31 به 43 از 43
    1. Top | #31
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      واقعیتش من خودم خیلی برام سخته که یه نفر تحقیرم کنه فکر میکنم تو این سن برای تعداد زیادی از بچه ها مخصوصا کسایی که میخوان پشتکنکور بمونن چون یه بار درواقع به هدفشون نرسیدن اعتماد به نفسشون به شدتکاهش پیدا میکنه و طبیعیه که از نظر روحی و عاطفی بسیار اسیب پذیر میشن و خیلی رک بگم به نظر من توی سال پشت کنکور اینحرف که ((تحقیرها و توهینای اطرافیان رو تبدیل به انگیزه کن واسه خودت و فلان و بهمان)) خیلی حرف چرتیه (ببخشید البته) به خاطر اینکه توی همچین سنی و اونم بعد از یه همچین تجربه ی تلخی واقعا ادم نیاز شدید و وافر به انرژی مثبت داره و وقتی یکی بهش حرف بدی میزنه به نظر من از یه جایی به بعد به جای اینکه فشار مثبت و انگیزه برای طرف بهوجود بیاد ، به جاش طرف کم کم فشار منفی و استرس میگیره و ارامشش از بین میره و نمیتونه خوب تمرکز کنه (اگه خودش رو هنوز اونقدر باور نداشته باشه و اعتماد به نفسش زیاد نباشه که خیلی رایجه) راه حل من اینه که با خانواده خوب صحبت کنین و قانعشون کنید برای انکه بتونین خوب درس بخونین و تمرکز کنید باید به بقیه بگن شما رشته ایکس رو دارین توی پیام نور یا ازاد شهرتون میخونید دیگه نمیمونید پشت کنکور و نظرتون عوض شده و... و قدم بعدی هم رابطه تون رو تا حد ممکن با فامیل کم کنید و اگه جو خونه هم منفیه سعی کنید کتابخونه برید. اینجوری ارامشتون حفظ میشه
      ویرایش توسط yaldatakhsha : 24 شهریور 1396 در ساعت 20:19

    2. Top | #32
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      می دونی چی جالبه وقتی میگی می خای پشت بمونی می پرسن چی قبول میشدی میگی پرستاری میگن پرستاری که خوب بود باید پرستاری رو میخوندی
      وقتی هم پشت نمیمونی و پرستاری رو میزنی میگن خاک تو سرت پرستار شدی
      "A Smooth Sea Never Made a Skillful Sailor"

    3. Top | #33
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      اوضاع همه پشت کنکوریا همینه ، خیالت تخت

    4. Top | #34
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      رفقا ما یکبار زندگی میکنیم بیاید این یکبار رو برای دل خودمون زندگی کنیم نه حرف مردم.به جایی برسیم که خودمون دوستش داریم نه مردم.به ندای قلبتون گوش کنید وبجایی که خودتون میخواید برسید


    5. Top | #35
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      تازگی یه بخش سریال خانه سبزو دیدم که تا حدودی شبیه همین صحبتا و حرفای دیگرانه. هرچند موضوع بحث سریال فرق داره ولی زنده یاد خسرو شکیبایی خیلی قشنگ و با حرارت میگه: بریز دور که دیگرون چی می گن! دیگرون با محبت و با حرفای به ظاهر قشنگ زندگیمونو سیاه می کنن و ....
      این بخشش از 58:10 ببینید:
      سریال خانه سبز / قسمت 15

      به نظرم شما هم اگر با شناخت دقیق از خودتون و اشکالاتون و توجه به حرفای منطقی و سازنده، ایمان دارید که موفق می شید بریزید دور دیگران چی می گن!

    6. Top | #36
      کاربر نیمه فعال

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      من افسرده شدم روحیم خیلی حساسه
      بیشتر وقتا بغض دارم میخام گریه کنم
      دوستان چه کار کنم میخام بزنم زیر گریه و همیشه گریه کنم


    7. Top | #37
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      تو این سالا ک پشت کنکور بودم ادما شناختم
      کنکور ی نعمت بود برا من ک برا ایندم رو چ ادمایی حساب کنم
      اکثر فامیل مسخره کردن و خوشحال میشدن از شکستام
      حتی خانوادمم پشت سرم حرف میزدن ولی من هدفی داشتم ک محال بود دس کشیدن ازش
      هدفی ک بچه ایندم سختیایی ک من کشیدم حتی ی ثانیم تجربه نکنه
      من ب ی نتیجه رسیدم از کنکور
      اونم اینکه ن خانوادت ن فامیلت برات نمیمونن
      چیزی ک تهش میمونه هدفت و رشتت و در نهایت شغلت
      برا ی انسان هیچی باارزش تر از شغلش نیست

    8. Top | #38
      کاربر نیمه فعال

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Aryaei نمایش پست ها
      تو این سالا ک پشت کنکور بودم ادما شناختم
      کنکور ی نعمت بود برا من ک برا ایندم رو چ ادمایی حساب کنم
      اکثر فامیل مسخره کردن و خوشحال میشدن از شکستام
      حتی خانوادمم پشت سرم حرف میزدن ولی من هدفی داشتم ک محال بود دس کشیدن ازش
      هدفی ک بچه ایندم سختیایی ک من کشیدم حتی ی ثانیم تجربه نکنه
      من ب ی نتیجه رسیدم از کنکور
      اونم اینکه ن خانوادت ن فامیلت برات نمیمونن
      چیزی ک تهش میمونه هدفت و رشتت و در نهایت شغلت
      برا ی انسان هیچی باارزش تر از شغلش نیست
      دوست عزیز میشه هدفتون رو بگید چی بوده؟ آیا امسال به هدفتون رسیدید؟ البته اگه دوست دارین پاسخ بدید

    9. Top | #39
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط dars نمایش پست ها
      دوست عزیز میشه هدفتون رو بگید چی بوده؟ آیا امسال به هدفتون رسیدید؟ البته اگه دوست دارین پاسخ بدید
      هدفم پزشکی ایران بود ولی اصفهان اوردم

    10. Top | #40
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      بعضی وقتا به دستات نگاه کن
      شاید لازمه تو دهن یکی خرد بشه
      اصلا می‌دانی چیست ؟!

      من خدا را در بین فرمول های فیزیک یافتم !
      من خدا را در بین مسائل شیمی یافتم ! در بین مفاهیم ژنتیک !
      خبری از خدا نبود در کتاب دینی هایم !
      خدا را بیاب . . .
      نه در بین نماز های شبت ...
      بلکه در بین شب بیداری هایت برای علم اموزی ...

    11. Top | #41
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      اهمیت نده و درگیر نشو
      اصلا نمیخواد به این فکر کنی که جواب تیکه هاشونو چی بدی ذهنت رو درگیر نکن بیخیال باش
      من الان همونایی که تیکه مینداختن برای مشاوره ی بچه هاشون بهم زنگ میزنن خیلی حس خوبیه چون جواب حرفاشون رو گرفتن

    12. Top | #42
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط masome-alavi نمایش پست ها
      شما چیکار میکنین که خونوادتون بهتون اعتماد کنن که نذارن فامیلاتون توزندگیتون تصمیمی بگیرنمن میخوام امسالو بشینم خونوادمم چیزی نمیگن ولی اطرافیانم هرجوردلشون میخواد قضاوتم میکنن وخونوادمم چیزی بهشون نمیگن اینجوری پیش برم روحیه برام نمیمونه واسه درس خوندن
      برخورد شدید توام با خشونت و داد و فریاد.
      شوخی که نیست کنکوره
      اصلا به بقیه چه ربطی داره که تو چیکار می خوای بکنی.اصل خانواده هستن که موافق هستن.
      اگه دو دفعه محکم بهشون بتوپی بار سوم جرئت نمیکنن چیزی بگن..
      اصلا چه اهمیتی داره که ما تاییدیه همه اطرافیانمون رو بگیریم؟؟
      فعلا ازشدن میخوایم تو کارمون فضولی نکنن...وقتی که نتیجه گرفتیم اونوقت خودشون تاییدمون می کنن و به قولی رو سرشون حلوا حلوامون می کنن

    13. Top | #43
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      داستان آن پدر و پسر که می‌خواستند الاغ‌شان را بفروشند خاطرتان هست؟ پدر و پسر عازم شهر دیگری بودند و افسار الاغ را در دست داشتند. یک نفر رسید گفت این دو چقدر دیوانه‌اند که هیچ‌کدامشان سوار خر نمی‌شوند. پدر، پسر را روی الاغ نشاند. دومی رسید و گفت چه پسر بی ادبی که در حضور پدر پیرش روی الاغ نشسته است. پسر پایین پرید و پدر نشست. سومی آمد و گفت عجب پدر ظالمی، بچه بیچاره را پیاده می‌آورد و خودش سواره است. جفتی سوار الاغ شدند تا حرف مردم بخوابد. شخص دیگری آمد و گفت نگاه‌ کن، عجب بی‌رحم‌هایی هستند. حیوان زبان بسته را از پا در آوردند. آخرش پدر و پسر الاغ را به یک تیر چوبی بستند و هر کدام‌شان یک سر چوب را گرفت و راه افتادند که مردم باز هم دنبال‌شان افتادند و گفتند این خُل و چِل‌ها را ببین چکار می‌کنند! نهایت الاغ از دستشان می‌افتد داخل رودخانه و غرق می‌شود و علی می‌ماند و حوضش. پای حرف این و آن نشستن عاقبتش همین است.

      فکر می‌کنید بدترین اتفاقی که ممکن است بر اثر حرف مردم به سرتان بیاید چیست؟ اگر یک بادکنک کنار گوش‌تان بترکد خطرش بیشتر از حرف مردم است. از حرف مردم رسماً هیچ بلایی به سرتان نازل نخواهد شد.

      موفق باشید.
      ویرایش توسط Qaradagh : 03 مهر 1396 در ساعت 00:56

    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن