خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      آرایه های ادبی

      آرايه ادبي

      1) تشبيه :

      همانند كردن دو چيز است به هم در خصو صيتي مشترك : ((دانش در رو شنگري همانند چراغ است )) تشبيه حداكثر از چهار عنصر (ركن يا پايه) تشكيل مي شود :

      1) مشبه : ركني است كه ما مي خواهيم آن را تشبيه نماييم !دا نش

      2) مشبه به : ركني است كه مشبه را به آن تشبيه مي كنيم !چراغ

      3) و جه شبه : صفت و ويژگي مشترك ميان مشبه و مشبه به !رو شنگري

      4) ادات تشبيه : واژه هايي كه مفهوم مشابهت را مي رسانند و ارتباط تشبيه را بر قرار مي سازند :از قبيل : چون ، چو ، هم چو ، هم چون ، مانند ، همانند ،مثل ، به سان ،به كردار ، بر مثال و...

      تشبيه بليغ : تشبيهي است كه ادات و وجه شبه آن حذف شود . و خود بر دو نوع است :

      1) اسنادي :كه در آن ((مشبه به )) به ((مشبه )) اِسناد داده مي شود. مانند : دانش،چراغ است .

      2) اضافي : كه آن را ((اضافه تشبيهي )) مي خوانند ودر آن يكي از طرفين تشبيه (با كسره ) به ديگري اضافه

      مي شود . مانند : چراغِ دانش {معمولا ابتدا مشبه به مي آيد و بعد مشبه به }

      تشبيه را از جهت ديگري نيز تقسيم بندي كرده اند :

      1) تشبيه مفرد : تشبيهي است كه مشبه به آن يك چيز است و صفت يا صفاتي كه وجه شبه اند،از همان يك چيز استنباط مي شوند ،مانند: (( قد او همچون در خت سرو بلند است ))

      2) تشبيه مركّب : تشبيهي است كه در آن وجه شبه از دو يا چند چيز كه با هم آميخته اند،گرفته مي شود.در اين تشبيه هييتي به هييت ديگر مانند مي شود، يعني طرفين تشبيه دو چيز يا بيشتر است :

      Dمثال :

      (( آن قطره ي باران كه برافتد به گل سرخ چون اشك عروسي است بر افتاده به رخسار ))

      مشبّه : قطره ي باران افتاده بر گل سرخ

      مشبه به: اشك عروس افتاده بر صورتش

      وجه شبه : قرار گرفتن افتادن چيزي شفاف در زمينه ي سرخ رنگ/ ادات : چون

      Dمثالي ديگر:

      (( آن شاخه هاي تاريخ اندر ميان ابر چون پاره هاي اختر اندر ميان دود ))

      مشبه : مصراع اول

      مشبه به : مصراع دوم

      وجه شبه :قرار گرفتن چيز هايي سرخ در ميان چيز هايي تيره / ادات تشبيه : چون



      1) اِ سنادي :كه در آن ((مشبه به))به ((مشبه )) اِسناد داده مي شود . مانند : دانش ، چراغ است .

      2) اضافي : كه آن را(( اضا فه تشبيهي )) مي خوانند ودر آن يكي از طرفين تشبيه (يا كسره) به ديگري اضافه ميشود . مانند : چراغِ دانش {معمولا ابتدا مشبه به مي آيد و بعد مشبه }

      2) استعاره :

      تشبيهي است كه يكي از طرفين تشبيه (مشبّه يا مشبه به ) حذف شده باشد و بر دو نوع است :

      1) استعاره ي مصّرحه :

      در اين استعاره از كل تشبيه ، مشبّه به ذكر مي شود و مشبه حذف مي گردد . در حقيقت مشبه به جانشين مشبه ميشود :مانند !((محمد همانند كوه وارد كلاس شد ))!تشبيه / كوه وارد كلاس شد !كوه استعاره مصّرحه از محمد / از چشم او مرواريد اشك باريد !تشبيه (اضافه تشبيهي )/ از چشم او مرواريد باريد !مر واريد : استعاره مصّرحه از (اشك)

      2)استعاره مكنيّه:

      در اين نوع استعاره (مشبه ) ذكر مي شود و (مشبه به ) حذف مي گردد اما ويژگي يا صفت يا عضوي از مشبّه به محذوف آورده مي شود . اين ويژگي مي تواند وجه شبه نيز باشد . Dمثال : به صحرا رفتم ، ديدم كه در آنجا عشق مي بارد !عشق فابل بارش نيست ، عشق مانند باران مي بارد . مشّبه : (عشق ) ذكر شده ولي مشبه به ( باران ) نيا مده و در عر ض ويژگي با رز آن (باريدن ) ذكر شده است .



      Dمثالي ديگر : ( سر نوشت همچون پرنده اي بر سر ما به پرواز در آمد )

      تشبيه : سر نوشت به پرواز درآمد

      استعاره مكنيّه : سر نوشت( مشبه )ذكر شده ولي پرنده مشبّه به نيامده است و به جاي آن ويژگي پرنده يعني پرواز كردن ذكر شده است.

      تشخيص : استعاره مكنيه اي كه مشبه به محذوف آن انسان باشد . به عبارت ديگر هر گاه به يك غير انسان ، حالات ، رفتار ، شخصيّت و ويژگي انساني ببخشيم به آن تشخيص (آدم نمايي ، انسان انكاري ، شخصيت بخشي ) مي گوييم .

      Dمثال : ((ابر ها مي گريند )) / ((جاده نفس نفس مي زند ))

      نكته : هر غير انساني كه مورد خطاب واقع شود ، در واقع يك نوع (تشخيص ) و (استعاره مكنيّه ) مي باشد .! مثال :

      ((اي نسيم سحر آرا مگه يار كجاست؟ ))

      استثنا : استعاره مصر حه اي كه به جاي انسان به كار مي رود ، اگر مورد خطاب نيز واقع گردد ، تشخيص نمي باشد :

      ((اي بت من به خانه باز گرد )) !((بت )) استعاره مصرحه از معشوق مي باشدو تشخيص نيست .

      اضافه ي استعاري : نوعي استعاره مكنيّه است كه در آن (به ترتيب ) « ويژگي مشبه به » و خود «مشبه» (باكسره)

      به يكديگر اضافه مي شوند . مانند : پر واز سر نوشت (( سر نوشت به پرندهاي تشبيه شده كه مي تواند پرواز كند و مشبه به

      (پرنده) حذف شده و ويژگي آن همراه مشبه به به صورت تر كيب ا ضافي آمده است ))

      نكته : در اضافه ي استعاري ، اگر مشبه به محذوف ، انسان باشد «تشخيص» نيز به حساب مي آيد .

      تما م اضافه هاي استعاري ، استعاره ي مكنيه مي باشند.

      3) مجاز:

      هر گاه كلمه اي در معناي غير حقيقي به كار رود و ارتباط آن با معناي حقيقي خود، رابطه شباهت و تشبيه نباشد ، به آن مجاز گفته مي شود.

      Dمثال : ((تمام فنجان را سر كشيد ))!فنجان به جاي چاي به كار رفته است .

      ((ايران از عربستان بازي را برد و قهرمان مسابقات شد )) !(ايران) و (عربستان) مجاز هستند و هر دو به جاي ((تيم ورزشي )) اين دو كشور به كار رفته اند.

      علا قه هاي مجاز: پيوند و تناسبي است كه ميان معناي حقيقي و معناي غير حقيقي ( مجازي ) وجود دارد .

      رايج ترين ((علاقه ها )) عبارتند از : 1) جزئيه : جزئي از يك چيز به جاي تمام آن به كار مي رود .

      2) كليّه : تمام يك چيز به جاي جزئي از آ ن مي آيد.

      3) محليّه : محل چيزي به جاي خود آن چيز مي آيد.

      4) سببيّه: سبب چيزي جانشين خود آن چيز مي شود.

      5) لا زميّه: چيزي به دليل همراهي هميشگي با چيزي به جاي آن به كار مي رود .

      6) آليّه : ابزاري جانشين كاري مي شود كه با آن ابزار انجام مي شود.



      4)كنايه :

      آن است كه گوينده يا نويسنده جمله يا عبارتي را به كار مي برد ، كه دو معني دارد ، يكي معناي لفظي و ظاهري كه مورد

      نظر نيست وديگر معني باطني كه منظور اصلي است . در كنايه مفهوم ظاهري جمله كنايه و اشاره اي است به معني واقعي آن

      Dمثال : در خانه ي فلاني به روي همه باز است !كنايه از (مهمان نوازي و بخشنده بودن )

      آب از دست او نمي چكد !كنايه از (خسيس بودن )

      پرنده پر نمي زند ! كنايه از (ساكت و خلوت بودن )

      5) سجع :

      آوردن كلمات هماهنگ است در آخر جمله هاي نثر : سجع در نثر همانند قافيه است در شعر.

      Dمثال : ((نام او راحت روح است وپيغام او مفتاح فتوح است ))

      براي سجع مي توانيم اين سه شرط را قائل شويم : 1) واژه ها هماهنگ باشد

      2) آخر جمله ها بيايند 3اين جمله ها جملات نثر باشند نه شعر



      سجع خود بر سه نوع است : 1) سجع مطرّف : اشتراك كلمات در واج هاي پاياني (بدون هم وزن بودن ) ! مثل :

      ((غايت و نهايت )) ، ((نگيرد و نپذيرد ))

      2) سجع متوازن : اشتراك كلمات در وزن ( بدون اشتراك در واج هاي پاياني ) !مثل :

      ((با طل و ضايع)) يا (( باد و كار ))

      3) سجع متوازي : اشتراك كلمات هم در واج هاي پاياني و هم در وزن !مثل :

      ((كمال و جمال )) يا (( بوستان و دوستان ))



      نكته : سجع بيشتر در نثر به كار مي رود ، اما در شعر نيز نمونه هايي از آن را مي توان يافت :

      Dمثال : (( هنگام تنگ دستي ،در عيش كوش و مستي كاين كيمياي هستي ، قارون كند گدا را ))

      (( باز آو بر چشمم نشين ، اي دلستان نازنين كاشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود ))

      ((اول به بانگ ناي و ني ، آرد به دل پيغام وي وانگه به يك پيمانه مي ، با من وفا داري كند))

      .نثر و شعري كه سجع در آن به كار رود ، مسجّع نام دارد .

      .اگر سجع ها در يك جمله در كنار هم به كار روند ، تضمينُ المّز دَوج ناميده مي شود .

      مثال : ((به گو ش هوش نيوش از من و به عشرت كوش كه اين سخن ، سحر از هاتفم به گوش آمد ))

      6) واج آرايي :

      تكرار يك واج (صامت يا مصوت ) در كلمات يك مصراع يا بيت و يا يك عبارت است ، به گونه ي كه كلام را آهنگين كند و بر تا ثير سخن بيفزايد ، نام ديگر واج آرايي ((نغمه حروف)) است . !مثال : خيال خال تو با خود به خاك خواهم برد !تكرار صامت (خ)

      7 ) موازنه :

      آن است كه تقريبا تمام كلمات دو مصراع (در شعر ) يا دو جمله (در نثر ) يك به يك ، دو به دو ، سه به سه ، و... با يكديگر فقط هم وزن باشند . (يعني سجع متوازن تشكيل دهند )

      Dمثال : چرخ ارچه رفيع خاك پايت

      $ $ $ $ $

      عقل ارچه بزرگ طفل راهت

      8) ترصيع :

      آن است كه تقريبا تمام كلمات دو مصراع ( در شعر ) يا دو جمله ( در نثر) يك به يك ، دو به دو ، سه به سه ، و... با يكديگر هماهنگ و هم وزن باشند يعني علاوه بر هم وزن بودن حرف آخر آنها نيز يكسان باشد (سجع متوازي تشكيل دهند )

      D مثال : ما برون را ننگريم و قال را

      $ $ $ $ $ $ $

      ما درون را بنگريم و حال را

      9) جناس :

      آور دن دو يا چند كلمه است كه از لحاظ لفظي و ظاهري شبيه و يا نزديك به هم باشند ولي تفاوت معنايي داشته باشند .

      جناس به دو نوع كلي تقسيم مي گردد : الف ) جناس تام : دو واژه از هر جهت تماما شبيه به هم و يكسان باشند و فقط در معنا متفاوت .

      Dمثال : بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر / ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت

      «گور » (مصراع اول) !گور خر / « گور » (مصراع دوم ) !قبر

      ب )جناس ناقص : دو واژه هر گاه غير از معني ، تفاوتي ديگر داشته باشند جناس ناقص گفته مي شود .اين تفاوت ، حدودي دارد كه بر اساس آن جناس ناقص نيز به سه نوع تقسيم مي گردد :

      1) جناس ناقص اختلافي : هر گاه دو واژه فقط در يك حرف اختلاف داشته باشند .!مثل : (شكايت و حكايت ) ، (اصل و وصل) ، ( دور و نور )

      2) جناس ناقص افزايشي : هر گاه يكي از دو واژه فقط يك حرف بيشتر از ديگري داشته باشد !مثل : (آرام و رام ) ، (قامت و قيامت ) ، (بيا و بيار )

      3) جناس ناقص حركتي : هر گاه دو واژه غير از معنا فقط در حركت (مصّوت هاي كوتاه ) مختلف باشند .!مثل : (مَلِك و مَلَك ) ، (گُل و گٍل)

      10) اشتقاق :

      هم ريشگي دو يا چند كلمه را اشتقاق مي گويند ؛

      Dمثال : (عاشق و معشوق ) ، ( طلعت و طلوع و طالع) ، (انيس و مو نس )

      11) تكرار :

      تكرار يك يا چند كلمه در يك بيت به گونه اي كه بتواند ، بر مو سيقي زشعر بيفزايد و تاثير سخن را بيشتر سازد ، تكرار زماني پديد مي آيد كه كلمه اي دو بار يا بيشتر تكرار شود .

      Dمثال : (گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من / از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم ) واژه هاي (خاك ) و( بيشتر) !تكرار

      (خيال روي كسي در سر است هر كس را / مرا خيال كسي كز خيال بيرون است ) واژه هاي (خيال ) و (كس)!تكرار

      12) تصدير :

      اگر واژه اي در آغاز و پايان بيتي تكرار شود آن را( تصدير ) مي نامند . بنابراين تصدير نيز نوعي تكرار است ؛

      Dمثال : ((آدمي در عالم خاكي نمي آيد به دست عالمي ديگر بيايد ساخت وز نو آدمي ))

      .(تصدير ) را به جهت شباهت لفظي با (تر صيع ) اشتباه نكنيد .

      13) مراعات نظير :

      نام ديگر آن تناسب است و آن ، آوردن دو يا چند كلمه است در كلام كه در يك راستا با همديگر ارتباط و تناسب معنايي داشته باشند . Dمثال : ((مزرع سبز فلك و ديديم و داس مِه نو يادم از كشته ي خويش آمد و هنگام درو ))

      واژه هاي ((مزرع ،داس ، كشته و درو )) و (فلك و مه (ماه) ) ! مراعات نظير

      14) تلميح :

      اشاره كردن به بخشي از آيه ،حديث، داستان و وقايع تاريخي ،ديني ،مذهبي و ...در ضمن شعر يا نوشته است .

      Dمثال : ((جانم ملول گشت و فرعون و ظلم او آن نور روي موسي عمرانم آرزوست ))

      تلميح و اشاره دارد داستان مبارزه ي حضرت موسي (ع) با فرعون

      Dمثالي ديگر : ((نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحيّرم چه نامم شه مْلك لا فتي را ))

      تلميح / اشاره به (لا فتي الا علي لا سيف الاذوالفقار)

      15) تضمين : هرگاه شاعر يا نويسنده ضمن سروده يا نوشته ي خود از مصراع يا بيت يا شعري از شاعران ديگر يا عبارتي از نويسنده هاي بر جسته يا از آيات و احاديث (به طور كامل و عينا به صورت عربي) استفاده كند تا به سخن خود اعتبار ديگري ببخشد به آن (تضمين ) مي گويند .

      16) تضاد : آوردن دو كلمه كه معناي مخالف و ضد هم داشته باشند ؛ مانند (روز و شب ) يا ( سفيد و سياه )

      17)تناقض( پارادوكس يا متناقض نما ):

      آوردن دو واژه يا دو مفهوم در يك كلام است به نحوي كه وجود يكي از آنها ،ر وجود ديگري را نقض و نفي مي كند ، به عبارت ديگر آوردن دو واژه و دو معني است كه با يكديگر جمع نمي شوند وبا هم تناقض داشته باشند ؛

      Dمثال : «جيب هايم پر از خالي است » !جمع شدن پر و خالي با هم ديگر غير ممكن است و يكي ديگري را نقض مي نمايد .

      Dمثالي ديگر : « هر گز وجود حاضر غايب شنيده اي / من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است » در مصراع اول (غايب ) صفت( حاضر ) واقع شده است و اين از نظر منطقي ممكن نيست ؛ انساني كه حاضر است نمي تواند غايب باشد و آوردن اين دو صفت با يكديگر يك تصوير تنا قض آميز تشكيل داده است .

      18) حس آميزي : آميختن و تركيب دو يا چند حس مختلف را در كلام حس اميزي مي گويند ؛

      Dمثال : (ببين چه مي گويم ) : (ببين :حس بينايي / مي گويم : حس شنوايي )/ (خبر تلخي بود ) : (خبر : حس شنوايي / تلخ : حس چشايي ) / (از صداي سخن عشق نديدم خوش تر ) : ( صدا : شنوايي / نديدم :بينايي ) / (آهنگ لطيف ) : (آهنگ :شنوايي /

      لطيف : لامسه )

      19) ايهام :

      هر گاه كلمه اي كه داراي حد اقل دو معني است به گونه اي در شعر يا نثر به كار رود كه هر دو معنا از آن قابل برداشت و در كلام حضور داشته باشد ، به آن آرايه ي ايهام گفته مي شود .

      Dمثال : ((دي مي شد و گفتم صنما عهد به جاي آر/ گفتا غلطي خوا جه در اين عهد وفا نيست )) واژه ي عهد در مصراع دوم داراي دو معني است ؛ 1)پيمان 2) روزگار : كه هر دو معناي آن در بيت قابل در يافت است.

      20) ايهام تناسب :

      در ايهام تناسب «مثل ايهام» يك واژه داراي دو معني است با اين تفاوت كه فقط يك معني آن در كلام حضور دارد و قابل برداشت است و معني ديگر آن (كه در كلام حضور ندارد ) با كلمه يا كلماتي ديگر، ارتباط و تناسب دارد .

      Dمثال : « ما هم اين هفته برون رفت و به چشم سالي است / حال هجران تو چه داني كه چه مشكل حالي است »

      واژه ي «ماه » دو معني دارد ؛ 1) ماه آسمان 2) ماه سي روز« يك دوازدهم سال»

      ماه به معناي اول آن ،يعني ماه تابان آسمان (استعاره از معشوق ) به كار رفته است !(معشوق من كه مانند ماه آسمان زيباست ،

      مدت يك هفته است كه به سفر رفته و در نظر من اين يك هفته ،يك سال طول كشيده است ) اما به معناي دوم (30 روز از سال )

      به كار نرفته است و در اين معناي اخير با كلمات «هفته » و «سال» تناسب و ارتباط معنايي دارد (ايهام تناسب )مي باشد.







      21) لف ّونشر :

      آوردن دو يا چند كلمه است در ابتدا وسپس آوردن دو يا چند كلمه ديگر در بخش بعدي كه هر كدام از آنها به يكي از كلمات بخش اوّل بر گردد؛

      Dمثال : «روز سو و شون وشبش ناهار وشام مي دهند»

      روز : لفّ 1/ شب : لفّ2/ ناهار: نشر1/ شام : نشر2

      Dمثالي ديگر : « گر دهدت روزگار دست و زبان زينهار/ هر چه بداني مگوي ، هر چه تواني مكن »

      دست : لفّ 1/ زبان : لفّ2/ مگوي : نشر 2/ مكن : نشر 1

      اگر نشر ها به ترتيب توزيع لفّ ها باشد «مرتّب ناميده » مي شود (مانند مثال اول ) و اگر به ترتيب نباشد «مشوّش » نام دارد . (مانند مثال دوّم )

      22) اغراق {مبالغه} :

      توصيف كسي يا پديده اي به طوري كه تحقق يافتن آن محال يا بيش از حد معمول و تصوّر باشد .

      Dمثال : «كه كفت برو دست رستم ببند ؟ نبنده مرا دست چرخ بلند »

      « شود كوه آهن چو درياي آب اگر بشنود نام افراسياب »

      23) حسن تعليل:

      وقتي شاعر يا نويسنده ، دليل غير واقعي اما شاعرانه و دل پذير براي مو ضوعي بيان مي كند ، (حسن تعليل ) مي گويند . (حْسن = زيبايي/ تعليل =علت آوردن )

      Dمثال : «خميده پشت از آن گشتند پيران جهان ديده كه اندر خاك مي جويند ايّام جواني را »

      شاعر علت خميده شدن پشت پيران را آن ميداند كه جواني آن هار در ميان خاك ها افتاده و گم شده است و آن ها از بس كه براي پيدا كردن جواني ، خم شده اند كمرشان خميده گشته است ؛ در حالي كه علت واقعي خميدگي پشت پيران چيز ديگري است .

      24) عكس {قلب} :

      هر گاه شاعر يا نويسنده با جابه جا كردن واژه ها ف تركيبات يا جملات ، شكلي تازه و زيبا به سخن ببخشد ، به آرايه« عكس»

      (يا قلب )مي گويند.

      Dمثال : «گربه اهلي ترين وحشي و وحشي ترين اهلي است »

      25) اسلوب معادله:

      آرايه اي است كه شاعر در آن ، مصراع دوم را به عنوان مثال و مصداقي معادل و برابر براي مصراع اول مي آورد به گونه اي كه بتوان جاي دو مصراع را با يكديگر عوض نمود يا واژه ي «همانطور كه » يا علامت مساوي بين آن دو قرار داد . ارتباط معنايي دو مصراع بر پايه ي« تشبيه » استوار است : Dمثال : «دود اگر بالا نشيند كسر شاأن شعله نيست/ جاي چشم ابرو نگيرد ،گر چه او بالا تر است» شاعر مصراع دوم را مثال و مصداقي معادل براي موضوع مطرح شده در مصراع اوّل آورده است ؛ مي توان واژه ي

      «همانطور كه» يا علامت مساوي بين آن دو گذارد و جاي آن دو را با هم عوض نمود . جايگاه بالاي دود بيانگر برتري واقعي دود از شعله نمي باشد ، همانطور كه جايگاه بالاي ابرو ، مبيّن برتري ابرو به چشم نيست . !دود : ابرو / شعله : چشم

      Dمثالي ديگر : « عيب پاكان زود بر مردم هويدا مي شود ر موي اندر شير خالص زود پيدا ميشود »

      26) نماد :

      هر گاه كلمه اي ، جز معني اصلي نشانه و مظهر معاني ديگري قرار بگيرد ، به آن (نماد ) گفته مي شود ؛ مثلا : طلوع خورشيد !نماد تولد/ غروب خور شيد !نماد مرگ / كوه !نماد استواري و استحكام / لاله !نماد شهيد / قارون !نماد ثروت اندوزي / ايّوب !نماد صبر و شكيبايي / و...

      در بيت زير :

      « اي سرو پاي بسته به آزادگي مناز آزاده من كه از همه عالم بريده ام »

      سرو : نماد آزادگي

      « قابيليان بر قامت شب مي تنيدند هابيليان بوي قيامت مي شنيدند »

      قابيل : نماد (انسان هاي ظالم وستمگر ) هابيل : نماد ( انسان هاي مظلوم و ستم ديده )

      27) تمليل { ضرب المثل} :

      هرگاه جمله ، عبارت ، مصراع يا بيتي قابليّت اين را داشته باشد كه بتوان آن را به عنوان ضرب المثل به كار برد به آن «تمثيل» يا

      « ضرب المثل» مي گويند .

      Dمثال : (هر كه بامش بيش بر فش بيشتر )

      « آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است با دوستان مروّت ، با دشمنان مدارا »

      « بياموزمت كيمياي سعادت زهم صحبت بد جدايي جدايي»

      نکات ديگر

      1) صفت فاعلي مركب مرخّم:

      صفت فاعلي çبن مضارع+ نده ((گوينده،شنونده ،رونده،جوينده و...)) هرگاه چنين صفت هاي فاعلي با واژه اي ديگر تركيب شوند، واژه ي ساخته شده ((صفت فاعلي مركب )) خواهد بود : ((دروغ گوينده، حرف شنونده،راه رونده،جنگ جوينده و...)) در اين صورت معمولا تكواژ((نده))از آخر اين واژه ها مي افتد و حذف مي شود كه به آن ((صفت فاعلي مركب مرخّم))مي گوييم: ((دروغ گو،حرف شنو،رهرو(راهرو)،جنگجو و...)) D((مرخّم يعني : دم بريده))

      2) تركيب وصفي مقلوب:

      هر گاه در يك تركيب وصفي(موصوف وصفت) جاي موصوف و صفت با همديگر عوض شود، به طوري كه كسره به

      ساكن تبديل گردد، به آن تركيب وصفي مقلوب(يعني واژگون شده) مي گويند.((غمي بود رستم بيازيد چنگ گرفت آن بر و يال جنگي پلنگ))

      Dمثال((جنگي پلنگ))?پلنگِ جنگي(تركيب وصفي مقلوب) >مثالي ديگر: ((يكي بي زيان مرد آهنگرم ))

      يك مرد آهنگرِبي زيان هستم(تركيب وصفي مقلوب)

      3) تركيب اضافي مقلوب:

      هر گاه در يك تركيب اضافي (مضاف و مضاف ا ليه) جاي مضاف و مضاف ا ليه با همديگر عوض مي شود ، به طوري كه كسره ي بين آن ها به ساكن تبديل شود،به آن تركيب اضافي مقلوب مي گويند ،

      Dمثال: (خدايا جهان پادشاهي تو راست ) ! تركيب اضافي مقلوب! (خدايا پادشاهيِ جهان از توست)

      4) انواع ((را)):

      الف)

      ((را )) ي حرف اضافه : گاهي در متون گذشته از ((را )) به جاي حرف اضافه ((در معاني (از ) (با) (برا ي) (به) (بر) و...)) استفاده مي شده است . در اين صورت واژه ي قبل از (را ) نقش متمم دارد .

      Dمثال : حكيمي را پرسيدند!( از ) حكيمي پرسيدند . حكيمي را گفتند !(به )حكيمي گفتند .

      حكيمي را آب آوردند !(براي ) حكيمي آب آوردند.

      ب )

      (را) ي فكّ اضافه : (را) يي است كه( بيشتر در متون گذشته) بين مضاف و مضاف اليه مي آ مده است و آن دو را از يكديگر فك ّ((جدا)) مي نمود ه است .مضاف بعد از را قرار مي گرفته و مضاف اليه قبل از ((را )). چون (مضاف) و

      ( مضاف اليه ) (تركيب اضافي ) را از هم ديگر تفكيك و جدا مي نموده است و به آن (فكّ) اضافه ميگويند.

      Dمثال : ((مادر را دل بسوخت )) !دل مادر بسوخت

      مضاف اليه فك اضافه مضاف تر كيب اضافي







      (( كلاس را در باز است)) ! در كلاس باز است

      مضاف اليه فك اضافه مضاف تر كيب اضافي



      (( رهّام را جام باده ست جفت )) ! جام باده ، جفت رهام است

      مضاف اليه فك اضافه مضاف مضاف مضاف اليه

      تر كيب اضافي







      ج) ((را )) ي ما لكيت :



      (را) يي است كه همواره با فعل (بود ) ، (است) و مشتقّات آنها مي آيد و معناي اين افعال را تبديل مي كند به

      شكلي از مصدر ((داشتن)) :

      (( غير از تو مرا ياري نيست ))! (( غير از تو ، من ياري ندارم))

      ((كافري را غلامي صاحب گوهر بود))! (( كافري غلامي صاحب گوهر داشت ))

      5)حذف به قرينه ي لفظي :

      اگر حذف به دلبل تكرار و براي پرهيز از آن صورت گيرد ،ان را ((حذف به قرينه ي لفظي)) گويند: مانند (( در هر

      نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شكري واجب)) !((حذف فعل (است) به قرينه ي لفظي))

      6)حذف به قرينه ي معنوي:

      اگر خواننده يا شنونده از سياق سخن و از روي معنا به بخش حذف شده پي ببرد حذف به ((قرينه ي معنوي )) است

      Dمثال: ((هر كه بامش بيش برفش بيشتر )) ! (حذف فعل(( است ))يا ((مي باشد)) به قرينه ي معنوي)

      ((به جان شما من اين كار را انجام خواهم داد ))! (حذف فعل ((سوگند مي خورم )) به قرينه ي معنوي)

      موقوف المعاني:

      هر گاه معناي يك بيت ،نا قص و براي تكميل معناي آن به بيت يا بيت هاي بعدي نياز باشد ،به آن دو يا چند بيت

      ((مو قوف المعاني)) مي گويند:

      Dمثال :

      ((گر تو خواهي به وصالم برسي بايد اين لحظه بي خوف و درنگ

      روي و سينه ي تنگش بدري دل برون آري از آن سينه ي تنگ ))

      همانطور كه ملا حظه مي فرماييد معناي بيت اول كامل نيست و براي تكميل معنا نياز به بيت بعدي دارد.

      استفهام انكاري :

      سوالي است كه نياز به پاسخ ندارد و هدف شاعر يا نويسنده از طرح پرسش ، تاكيد بيشتر مي باشد :

      Dمثال: چه كسي به پدر و مادر خود احترام نمي گذارد ؟ !يعني همگان به پدر و مادر خود احترام مي گذارند

      به جز از علي كه آرد پسري ابو العجايب ؟ !غير از علي هچ كس پسري ابو العجايب نمي آورد.


    2. Top | #2
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات
      تاپیک تکراری هستش

      چرا همه تاپیک ارایه میزنن

      3 مین تاپیک واسه ارایه!!

      بسته شد

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن