مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..
ویرایش توسط Masoume : 28 تیر 1396 در ساعت 23:23
وقتی کسی در کنارت هست
خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش، نشستنش
به چشم هایش خیره شو
دست هایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها
انقدر سریع میروند ،
که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند !
٩٦/٠٤/٢٨
ویرایش توسط Behnam10 : 28 تیر 1396 در ساعت 20:52
گفتم دوستت دارم
.
و همه چیز فرو ریخت
.
چون جان دادن دسته گنجشکها
.
در بی قراری درخت زیر دستان صاعقه
.
👤یحیی صفی آریان
اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند
وقت میگذاری برایم، وقت میگذارم برایت
نگرانم میشوی نگرانت میشوم
دلتنگت میشوم دلتنگم میشوی
وقتی درصحبت هایم،به عنوانِ دوست
یاد میشوی مطمئن میشوم
که حقیقی هستی
دوست حقیقی من در دنیای مجازی
دوستت دارم...
هرچند کنارهم نباشیم
هرچند صدای هم را نشنیده باشیم
من برایت سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشی ...
28/تیر/96
مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..
هووووووف !
اینو هر قوت دیدین یاد من بیفتین ! یکی از پرکاربرد ترین کلماتی ک من ب کار میبرم ! هوووووف ! هووووف!
در ضمن یک پند میدم ب عنوان یادگاری!
بچه ها هر چیزیو ک میخواین واسش بجنگین ! علاقه ب تنهایی کفاف نمیکنه!
برای خواسته هاتون بجنگین و اجازه ندین کسی شمارو از آرزوهاتون دور کنه !
دو بیت شعرم تقدیم ب همه :
در کوی خرابات کسی میر نشد از خوردن آدمی زمین سیر نشد
گفتی که به پیری برسم توبه کنم بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد
سعی کنید آدم خوبی باشید قطعا موفق میشین
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
یه متن می نویسم .....................
گاهی باید جرئت کرد ......
گاهی همتت باید از خودت بزرگتر باشد ........
گاهی نباید برف و یخبندان را بهانه کرد ........
گاهی باید با کفش های محکم حرکت کرد .......
مهم نیست که دنیا بزرگ است و تو کوچک و ضعیف .....
گاهی برای قوی شدن باید همت کرد و از نو شروع کرد ....................
شاید بهتر باشد گاهی چشم ها را بست و تلاش کرد ....... به نشدن ها ........ به نا امیدی ها .......و ............،
همیشه هم با چشمان بسته تلاش کردن بد نیس ...........
پس چشمانت را ببند و یه بار دیگه آرزو کن .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .........
یادگاری من به انجمن این متن حسین پناهیه
می دانییک وقت هایی بایدروی یک تکه کاغذ بنویسیتـعطیــل استو بچسبانی پشت شیشه ی افـکارتباید به خودت استراحت بدهیدراز بکشیدست هایت را زیر سرت بگذاریبه آسمان خیره شویو بی خیال ســوت بزنیدر دلـت بخنــدی به تمام افـکاری کهپشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اندآن وقت با خودت بگویـیبگذار منتـظـر بمانند !!!
خوشا دیدار ما در خواب ...
بعضی از سطرها را ننوشته می شود خواند
مانند آدم هایی که ندیده میتوان فهمید
درک کرد
و با آن ها بود
و با آن ها لذت برد
مثل تو
مثل همه آن هایی که ندیدم
و یک روز از بین این همه فاصله آمدند
و محرم دلم شدند
آمدند
و شدند
دوست...
دوست هایی که شاید سطر ننوشته ای باشند
برای خواندن
و سطر ننوشته دلم را میخوانند
30\04\96
ویرایش توسط _Bahar_ : 30 تیر 1396 در ساعت 16:38
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...
دوست من
هر وقت خواستی پارچهای بخری
آنرا در دست مچاله كن و بعد رهايش كن ، اگر چروك برنداشت، جنس خوبی دارد.
آدمها، نیز همينطورند!!! ،
آدمهايی كه بر اثر فشارها،
و مشكلات، اخلاق، و رفتارشان عوض میشود و چروك بر میدارند!!
اينها جنس خوبی ندارند،
و برای رفاقت، معاشرت، مشارکت، ازدواج و اعطای مسئولیت به ایشان،
به هیچ وجه گزینهٔ مناسبی نخواهند بود.
من كه از باز ترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم
حرفي از جنس زمان نشنيدم.
هيچ چشمي،عاشقانه به زمين خيره نبود.
كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد.
هيچكس زاغچه اي را سر يك مزرعه جدي نگرفت.
من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد
وقتي از پنجره ميبينم حوري
دختر بالغ همسايه
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند
ویرایش توسط salam55 : 19 مرداد 1396 در ساعت 19:17
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)