ببین سربازیه، سخته. چهارتایی مثل من شانسی میفتن شهر خودشون، یه عده هم هستن میفتن بدترین جاها. یه پسری بود که 5 ماه آخر خدمتش رو منتقل شد پیش ما، 14 ماه سپاه سلمان لب مرز خدمت میکرد، میگفت ماهی یه بار به پاسگاهمون حمله می کردن. میگفت اینقدر جنازه و دست و پا و مغز ترکیده دیدم که طبابت یه سرماخوردگی یه اسهال واسم نعمته.
همه جور سختی هست، ولی شما ظاهر قضیه رو نگاه نکن، توی روستا بود منطقه محروم بوده زمان خدمتش کمتر بوده مریضاش هم کمتر و ساده تر بودن، وقتش هم آزادتر بوده.. خوبی های خودش رو داشته.