برای من دانشگاه مهمتره.اشتغال موضوع پیچیده ای هست و به خیلی چیزا ربط داره به جز بعضی مهندسی ها و پزشکی و پیراپزشکی افرادی که به کار غیر از رشته خودشون مشغولن خیلی خیلی زیاده. و منم اصولا به کار آزاد علاقه دارم نه پشت میزنشینی.وقتی فاکتور اشتغال از انتخاب رشته حذف می شه خیلی چیزای دیگه خودشونو نشون می دن که کسایی که فقط کار داشتن رشته شون واسشون مهمه به این موضوع فکر نمی کنن.
من چون هم محیط سطح پایین و همنشینی با افراد کوته فکر و هم محیط خوب و همنشینی باافراد با فرهنگ و باشخصیت رو هردو رو توی مدرسه تجربه کردم یقینا دانشگاه واسم مهمتره!از فارغ التحصیلای دانشگاها چیزای زیادی دستگیر آدم می شه...یکی از یه دانشگاهی اومده که دانشگاهه هم "اسمش"ابهت داره و خوبه ولی کلا تو حاشیه س.یکی دیگه از دولتی شهرستان اومده ولی اینقدر کاربلده و حرفه ش رو یاد گرفته آدم حیرت می کنه.من به خاطر این چیزا و خیلی چیزای دیگه دانشگاه واسم مهمتره.من دنبال پول و شغل و...نیستم.و می دونم خیلی تخیلیه که بخوام بگم چون فلان رشته رو می خونم قراره کار عالی گیرم بیاد!من می خوام چهارسال دانشگاه رو تو محیط خوب با استادای باسواد و بچه های تلاشگر بگذرونم و البته نمره های خوب...اینکه اون نمره ها توی چه رشته ای باشن زیاد واسم مهم نیست!چون به هیچ رشته ای علاقه خاصی ندارم و همه برام در یه حدن.البته یه سری رشته ها هستن که ازشون بدم میاد داستان اونا که جداس.و بعد از چهارسال با اعصاب آروم که ناشی از سروکله نزدن با آدمای کم سواد و خنگ و حرص خوردنه،تصمیم می گیرم که برنامه م برای ادامه زندگی چیه.
همه جا خوب و بد داره ولی باور کنید بعضی جاها خوب پیدا نمی شه!اختلاف آدمای دانشگاها و اختلاف سطح فرهنگی دانشگاها خیلی فاحشه.من ابدا دوست ندارم برم یه دانشگاهی که جو سیاسی بر جو درسی غلبه داره و هرروز بحثای بیخود و بی حاصل که همه رو کلافه می کنه و نتیجه ای هم نداره.وچهارسال رو با این وضع بگذرونم!می خوام برم یه دانشگاه با جو آروم و خوب یه رشته ای که اصلا همه می گن بیخوده رو بخونم...ولی چندتا استاد متخصص ببینم،چندتا دانشجوی تلاشگر ببینم،چند نفر که یکسره مشغول انرژی منفی دادن نیستن ببینم.
اینکه چهارسال معاشر چه کسانی باشم خیلی واسم مهمه.چون آدمای بی سواد و بی شخصیت تحملشون برای یک دقیقه هم غیرممکنه.و به همین دلیل دانشگاه خیلی از رشته واسم مهمتره.