نوشته اصلی توسط
ar.asadzadeh
کاش سوره ای هم داشتیم به نام "پدر" تا بخوانیمش:
قسم به چشمان پدر
که همیشه نگران خانواده است
قسم به بغض پدر
بغضی که نمی ترکد تا همسر و فرزندانش آشفته نشوند
قسم به دستان ترک خورده پدر
تَرَکهایی که مقدس است و بوی نان می دهد
قسم به سکوت پدر
پدرها عادت ندارند دردهایشان را فریاد بزنند
قسم به خطوط پیشانی پدر
خطوطی که ردپای گذر عمر است، گذر لحظه های جوانی عمر پدر است
قسم به اشکهای تنهایی پدر
پدرها صبورند، دردشان را بی صدا گریه می کنند
قسم به سپیدی موی پدر
که هر تارش روزشمار قامت کشیدن فرزندان است
قسم به وجود نازنین پدر
که ستون خانه است و تکیه گاه مطمئن روزهای سخت
قسم به مردانگی پدر
که تحمل می کند... تمام سختی ها را، ناملایمت ها را، درک نشدن ها را، زخمهای عمیق روزگار را، رنج ها را، همه را تحمل می کند
قسم به عواطف مردانه پدر
که گاهی تمام آن احساسات بی نظیر مردانه را قورت می دهد تا ثابت کند مرد است
قسم به لبخند پدر
لبخندهایی از جنس آرامش که سختی های جاده زندگی را هموار می کند
قسم به قداست نام پدر که هیچ بهشتی زیر پایش نیست
و...
قسم به چشمان نَم خورده آنهایی که به جای روی پدر، سنگ مزارش را می بوسند