خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات

      ضرب المثل های شیرین و حکایاتشون

      «خر لگدش زده، پای ک.ر.ه خ.ر را میشکند!»

      این مثل حکایتی دارد، می گویند مردی چند خر داشت. یک روز که خسته شده بود و زیر درختی استراحت می کرد،همه خرهای و از دور و برش پراکنده شدند و فرار کردند. تنها یکی از کره خرها که پایش به درخت بسته شده بود، باقی ماند.
      مرد خرها را دنبال کرد اما آنها را پیدا نکرد. عصبانی شد و برگشت و با چوب افتاد به جان کره الاغی که به درخت بسته بود.
      یکی به او گفت:بابا خرهای دیگر فرار کرده اند، چرا این کره الاغ بیچاره را کتک میزنی؟
      گفت: اگر پای این هم به درخت بسته نشده بود، مثل آنها فرار میکرد.


      کاربرد: هنگامی که کسی از شخص قوی تر ظلم دیده، ولی جرئت مقابله و رو در رو شدن با او را ندارد برای انتقام، با کسی که گناهی نکرده با خشم و عصبانیت رفتار کند، از این مثل استفاده می شود.
      مشابه:
      زورش به خر نمی رسد، پالانش را چسبیده...!


      دوستان هر کی ضرب المثلی رو با حکایت میدونه(چه جدید چه قدیمی) بنویسه!

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      تاپیک بسیار عالی و دوس داشتنی

      با توجه به اینکه استارتر با خر شروع کردن منم با خر ادامه میدم



      "اسبا دعوا کردن خر وسط له شده"

      وای چقد خوبه این
      : )))

      داستان:
      چنتا اسب بودن داشتن دعوا میکردن ی خری داشته
      از اون وسط رد میشده بعد اسب تو اسب میشه خره اون وسط گیر میکنه
      کتک میخوره
      : )))



      We are our choices
      -J.P.Sartre-

    3. Top | #3
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات


      خب یه ضرب المثل دیگه که به خر ربطی نداشته باشه:

      «آنچه با هزار (یا حسین) جمع کرده ام، تو با یک (یا علی) می بری؟»

      این مثل داستانی دارد، می گویند دزدی شبانه پاورچین پاورچین به خانه روضه خوانی رفت. صاحبخانه در خواب شیرین بود و دزد با خیالی آسوده تمام اسباب و اثاثیه را در پارچه بزرگی گذاشت.چهار گوشه پارچه را به هم گره زد و وقتی خواست آن را از روی زمین بلند کند و بر شانه بگذارد، با صدایی بلند گفت:«یا علی»! در همین موقع روضه خوان با شنیدن صدای یا علی از خواب بیدار شد، مچ دست دزد را گرفت و گفت: صبر کن ببینم! آنچه را من با هزار «یا حسین» جمع کرده ام، می خواهی با یک «یا علی» ببری؟

      کاربرد:

      این ضرب المثل به طنز و کنایه هنگامی استفاده می شود که کسی به سادگی و راحتی قصد نابود کردن و یا به دست آوردن نتیجه سال ها زحمت و تلاش دیگری را داشته باشد.

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      آب زیر کاه-ریشه ضرب المثل های فارسی
      آب زیر کاه در باره ی کسی به کار می رود که در لباس دوستی و خیر خواهی برای دستیابی به اهداف خود، پایه مکر و عذر و حیله بنا می کند و دیگران را فریب می دهد و به آنان خیانت می کند.
      درگذشته برخی از قبایل که به علت ضعف و ناتوانی جز از طریق مکر و حیله یارای مبارزه و مقابله با دشمن را در مسیر حرکت دشمن که از میان مزارع و کشتزارها می گذشت باتلاق هایی پر از آب حفر میکردند و روی آن را طبیعی با کاه و علف می پوشانند تا دشمن هنگام عبور از این مناطق درآن ها افتاده و غرق شود. بدین ترتیب پیشتازان سپاه دشمن و سوارکاران آن هادر این باتلاق های سرپوشیده فرو می رفتند و با کند شدن پیشروی آنان این فرصت برای مدافعان آن منطقه فراهم می آمد تا سپاه خود را آماده و تجهیز نمایند.

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      از بیخ عرب شدن-ریشه ضرب المثل های فارسی

      از بیخ عرب شدن در مواردی به کار می رود که با وجود مدارک فراوان با کمال بی پروایی دست از انکار واضحات بر نمی دارد .
      بعد از حمله عربها به ایران خط در ایران عربی گردید و زبان عربی در بسیاری نقاط جای زبان پهلوی و شاخه های گوناگون آن را گرفت. با این حال نتوانست زبان و فرهنگ ملی وقومی ایرانیان را ریشه کن کند .
      در دوره ی حکومتهای طاهریان ، صفاریان و سامانیان در خراسان، این سلسله های ایرانی، زبان و خط عربی را در امور دیوانی و حکومتی جایگزین خط و زبان فارسی کردند و بسیاری از بزرگان ادب خراسان نیز زبان عربی را آموختند و به کار بردند.

      اما اهالی خراسان که به فرهنگ و ادب پارسی علاقه و دل بستگی فراوان داشتند درباره ی هرایرانی که عربی می نوشت و با به عربی سخن می گفت به کنایه می گفتند که «از بیخ عرب شده است » ، یعنی عرق و حمیت ایرانی و ایرانی نژاد بودن خود راکه مثل روز، روشن و آشکار است انکار می کند و یکسره عرب شده است.



    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      از کوره در رفتن- ریشه ضرب المثل های فارسی

      در باره ی کسانی که به طور غیر طبیعی و سریع خشمگین شده و با حالتی غیر عادی رفتار می کنند .وقتی کوره های آهنگری برای جدا کردن آهن از سنگ آهن و یا گداختن آهن روشن می شود، لازم است که درجه ی حرارت کم کم بالا برود تا آهن سرد به تدریج گرم و گداخته و مذاب شود، زیرا آهنی که ناگهان در حرارت شدید قرار بگیرد سخت گداخته شده و سپس با صداهای مهیبی منفجر و به بیرون کوره پرتاب می شود، یعنی " از کوره در می رود ".
      از این رو برای توصیف رفتار افرادی که ناگهانی و به سختی خشمگین شده و از کوره ی اعتدال خارج شده با از کوره در رفتن آهن ِ ناگهان گداخته شده تشابه دارد، از این اصطلاح آهنگری استفاده می شود .


    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      امممم تاپیک با نمکیه ... ادامه بدید لطفا

      من ضرب المثل که یاد ندارم ولی فلسفه این شلوارهای زخمی جین ک جوونا میپوشن رو میگم بهتون

      میگن زمان جنگ جهانی ، سرباز های امریکایی واسه روشن کردن سیگاراشون از سنگ چخماق استفاده میکردن و برای راحتی دیگه خم نمیشدن سنگ رو به زمین یا جایی بکشن بلکه اونو به کناره های شلوارشون میکشیدن و همین باعث میشد شلوارشون زخمی و پاره بشه ... ک الان واسه خودش مد شده .

      هرروزی که بهترازروزهای قبلت باشه،تکه ای ازپازل رویاهای توست که سرجاش قرار میگیره، سعی کن هرروز بهترازروزقبل باشی تاپازل رویاهات روهرچه سریعتر کامل کنی

      Sina
      CEO of Iramrich

      by the way here's my channel : @MrRich


    8. Top | #8
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      پیرو ضرب المثل های خرکی :
      ((اسب رو نعل میکردن خر هم پاشو آورد بالا))
      البته به لهجه داغیانی میشه:
      ((اسب رِ نعل مِکِردن خرم پاشِه بالا وَرداشت))

      کاربرد:
      وقتی یکی بیشتر از حدش بخواد
      ویرایش توسط negar~ : 15 بهمن 1395 در ساعت 14:18

    9. Top | #9
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات
      «درازای شاه خانم، به پهنای ماه خانم!» این مثل حکایتی دارد، می گویند خانواده ای به خواستگاری دختر خانواده ای دیگر رفت.وقتی نشستند و از صفات و ویژگی های عروس خانم حرف زدند، یکی از خانواده داماد گفت: دختر شما شاه خانم خیلی بلند قد و دراز است. آن ها با این حرف عیبی روی عروس گذاشتند تا خانواده عروس زیادی از دخترشان تعریف نکنند. خانواده عروس که می خواستند از خانواده داماد عقب نمانند، هر چه فکر کردند دیدند که داماد عیبی ندارد. ناگهان چشمشان به خواهر داماد، ماه خانم، افتاد که چاق و پهن و کوتوله بود.این بود که گفتند: دختر شما ماه خانم هم خیلی پهن و کوتاه قد است. کسی که واسطه این ازدواج بود، دید که به زودی مجلس به هم می خورد و عروسی سر نمی گیرد. این بود که خنده ای کرد و گفت: «درازای شاه خانم به پهنای ماه خانم!» کاربرد: 1-معمولا دلال ها و واسطه ها سعی می کنند عیب و ایراد های جنس را بپوشانند و سر هر دو طرف معامله (خریدار و فروشنده) کلاه بگذارند تا به سود و حق دلالی خودشان برسند. در مورد حرف های فریب دهنده آن ها این مثل گفته می شود. 2-وقتی یکی از حرکت ناخوشایند کسی گلایه کند، او نیز حرکت ناخوشایندی از گلایه کننده را به رخش می کشد و می گوید: درازای شاه خانم به پهنای ماه خانم...

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      «صد رحمت به کفن دزد اولی»از کی باب شد!

      مردی بود كه از راه دزدیدن كفن مردگان و فروختن آنها امرار معاش می‌كرد و هركس كه می‌مرد او شبش می‌رفت قبرش را می‌شكافت و كفنش را می‌دزدید. این مرد روزی حس كرد كه تمام عمرش گذشته و پایش لب گور است.

      پسرش را كه تنها فرزندش بود صدا زد و گفت: "پسرجان من در تمام عمرم كاری كردم كه لعن و طعن همه را به خودم خریدم. هیچكس در این دنیا نیست كه بعد از مردنم ذكر خیری از من بكند. از تو می‌خواهم كاری كنی كه مثل من وقتی پیر شدی از كارهایت پشیمان نشوی و همه ذكر خیر تو را بر زبان داشته باشند". پسر گفت: "پدر! من كاری خواهم كرد كه مردم پدر بیامرزی برای تو هم كه پدرم هستی بدهند".

      پدر گفت: "نه، دیگر هیچكس پدر بیامرزی برای من نمی‌فرستد" پسر گفت: "گفتم كه كاری می‌كنم تا همه مردم یك صدا ذكر خیرت را بگویند و بگویند خدا پدرت را بیامرزد". از این موضوع چندی گذشت. مرد كفن دزد مرد. مردم او را خاك كردند و رفتند.

      پسرش شب آمد و كفن او را از تنش درآورد و جسدش را هم بیرون كشید و ایستاده توی قبر نگهداشت. فردای آن روز كه مردم برای خواندن فاتحه به قبرستان آمدند و این وضع را دیدند گفتند: "خدا پدر كفن دزد اولی را بیامرزد. اگر كفن را می‌دزدید مرده مردم را از قبر بیرون نمی‌انداخت".

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      ضرب المثل «شتر دیدی؟ ندیدی» از کجا رایج شد؟

      ‌گویند سعدی از دیاری به دیار دگر می‌رفت. در راه چشمش به جای پای یک مرد و یک شتر افتاد که از آنجا عبور کرده بودند. کمی که رفت جای پنجه‌های دست مسافر را دید که به زمین تکیه داده و بلند شده، پیش خود گفت: «سوار این شتر زن آبستنی بوده» بعد یک طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید.

      پیش خود گفت: «یک لنگه بار این شتر عسل، لنگه دیگرش روغن بوده» باز نگاهش به خط راه افتاد دید علف‌های یک طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده باقی مانده؛ گمانش برد: « شتریک چشم کور، یک چشم بینا داشته»

      از قضا خیالات سعدی همه درست بود و ساربانی که از مقابلش گذشته بود به خواب می‌رود و وقتی که بیدار می‌شود می‌بیند شترش رفته. او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: «شتر مرا ندیدی؟»

      سعدی گفت: «ترا شتر یک چشم کور نبود؟» مرد گفت: «آری» گفت: « یک لنگه بار شتر عسل، لنگه دیگرش روغن نبود؟» گفت: «آری» گفت: «زن آبستنی بر شتر سوار نبود؟» گفت: «چرا» سعدی گفت: «من ندیدم!» مرد ساربان که همه نشان‌ها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: «شتر مرا دزدیده‌ای همه نشانی‌ها نیز صادق است.»

      بعد با چوبی که در دست داشت شروع به زدن سعدی کرد. سعدی تا خواست بگوید من از روی جای پا و علامت‌ها فهمیدم چند تایی چوب ساربانی خورده بود، وقتی مرد ساربان باور کرد که او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت. سعدی زیر لب زمزمه کرد و گفت:

      سعدیا چند خوری چوب شترداران را تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      گذشته جالب و خواندنی ضرب المثل «ماست ها را کیسه کردن»

      ژنرال کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحیۀ اصفهان بود و زیر نظر ظل السلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می کرد.پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است
      به او تعلق داشته است.

      مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسب الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت.در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده
      و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است حکام وقت با اختیارات تامه و کلیۀ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات می کردند.

      گدایان و بیکاره ها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمی داشتند و به اصطلاح ناخونک می زدند. مختارالسطنه برای جلوگیری از این بی نظمی دستور داد گوش چند نفر از گدایان متجاوز و ناخونک زن را با میخهای کوچک به درخت نارون در کوچه ها و خیابان های تهران میخکوب کردند و بدین وسیله از گدایان و بیکاره ها دفع شر و رفع مزاحمت شد.

      روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادۀ غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمی توانند استفاده کنند. مختارالسلطنه اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.

      چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافۀ ناشناخته و متنکر به یکی از دکانهای لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.

      ماست فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید:"چه جور ماست می خواهی؟" مختارالسلطنه گفت:"مگر چند جور ماست داریم؟" ماست فروش جواب داد:"معلوم می شود تازه به تهران آمدی و نمی دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!"

      مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت:"ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان می خواست به مشتری می فروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید می توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می کند بخرید!

      اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می فروشیم به این جهت ما لبنیات فروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم! حالا از کدام ماست می خواهی؟ این یا آن؟!"

      مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند.

      سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگۀ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت:"آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر صورت ترا آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!"

      چون سایر لبنیات فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند.

      آری، عبارت مثلی ماستها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضرب المثل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار می گیرد.

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری

      در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش می خارید و هی بینی در کار حاکم وقت می کرد !!
      حاکم محلی ، که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و شرح حال می گوید و درخواست حکم حکومتی برای کشیدن گوشش می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ چهل کلاغ می کند !!!

      پادشاه که نه وقت بررسی داشت و نه حال بررسی ، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد مبنی بر اینکه به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد و بدانند جریمه ی تمرد و سرکشی چیست !! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند ، کبوتر نامه بر بجای اینکه به بلخ پرواز بکند بطرف شوشتر حرکت می کند!!!

      خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر هم که وظیفه شناس است و کار درست ... !!! نتیجه می گیرد شاید در مرکز به مس ، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را احضار و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کنند !!!

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن