خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 138 از 409 نخستنخست ... 38128137138139148238 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 2,056 به 2,070 از 6129
    1. Top | #2056
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      بعد از تو هیچ عشقی آتش به خرمنش نیست
      دیگر زنی ردایی از شعله بر تنش نیست
      بعد از تو زن شکوهی در پیکرش ندارد
      یک چرخ دلبری بر پرچین دامنش نیست
      بعد ازتو شعر یعنی یکریز واژه چینی
      بعد از تو عشق یعنی هم خواب آفرینی
      یک اجتماع بی درد اسطوره های دردند
      ای درد ناب برخیز،تا درد را ببینی....
      #علیرضا_آذر❤

    2. Top | #2057
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      تمرگیده بودم به تنهایی خویش
      مرا تو به اغوای بیراهه بردی

      به دریاچه خمر خالص کشاندی
      و در مستی چشم من غوطه خوردی

      بدون سلامی خزیدی کنارم
      ولم کن، کجا من؟ کجا عشق؟

      سکوتم رضا نیست پس چشم بردار
      میان همه لاعلاجان چرا عشق؟

    3. Top | #2058
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشت
      تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت

      از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
      می‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشت

      این قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم
      شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت

      دنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کم
      چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت

      شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی
      هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت

      گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
      ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت

      ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
      در خون مرا به حال خودم وا نمی‌گذاشت


    4. Top | #2059
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را ...
      عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را

      حسرت دیدنت از دور برایم کافیست
      کم نکن از دل من لذت کوتاهش را

      من که خوشبختی از این عمر ندیدم ، ای کاش
      شانه های تو نشانم بدهد راهش را

      جرم من باش در این شب که خودش می بخشد
      پیش از مدعیان ، بنده گمراهش را

      مهربان است خدایی که مقدر کرده
      عشق کافر بکند مومن درگاهش را

      این سکوتی که قسم خورده زمینم بزند
      کاش پنهان بکند ناله جانکاهش را

      همه گفتند دعا وقت سحر میگیرد
      آه از این شب که " ندیدیم سحرگاهش " را

      سهمم از دیدن عکس تو فقط حسرت شد
      مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را



    5. Top | #2060
      کاربر انجمن

      Khabalod
      نمایش مشخصات

      Lightbulb

      هر که هر بامداد پیش کسیست
      هر شبانگاه در سرش هوسیست

      دل منه بر وفای صحبت او

      کانچنان را حریف چون تو بسیست

      مهربانی و دوستی ورزد

      تا تو را مکنتی و دسترسیست

      گوید اندر جهان تویی امروز

      گر مرا مونسی و همنفسیست

      باز با دیگری همین گوید

      کاین جهان بی‌تو بر دلم قفسیست

      همچو زنبور در به در پویان
      هر کجا طعمه‌ای بود مگسیست

      همه دعوی و فارغ از معنی
      راست‌گویی میان تهی جرسیست

      پیش آن ذم این کند که خریست
      نزد این عیب آن کند که خسیست

      هر کجا بینی این چنین کس را
      التفاتش مکن که هیچ کسیست




      #سعدی
      شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
      تبم گرفت و دلم
      خوش به انتظار عیادت...





    6. Top | #2061
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      آن روزها نام مرا حتا نمی دانست
      من عاشقش بودم ولی گویا نمی دانست
      من مشت خود را باز کردم خط به خط خواندم
      انگار او چیزی از این خط ها نمی دانست
      با خود کلنجار عجیبی داشتم
      آیا
      از عشق می دانست چیزی یا نمی دانست؟
      هی خواب می دیدم که در گرداب گیسویم
      اما کسی تعبیر رؤیا را نمی دانست
      رمال هم از آینه چیزی نمی فهمید
      از سرنوشتم نقطه ای حتا نمی دانست
      من تاجر ابریشم موهای او بودم
      سرگشته اش بودم ولی دیبا نمی دانست
      یک شب برایش تا سحر “گلپونه ها” خواندم
      تنها به لبخندی مرا دیوانه می دانست
      فردای آن شب رفت فهمیدم که معنای
      “من مانده ام تنهای تنها” را نمی دانست...
      اِی مطرب دل زان نغمهِ خوش
      این مغز مَرا پُر مشغله کن


      ویرایش توسط Ruby : 16 تیر 1398 در ساعت 14:34

    7. Top | #2062
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      بی سر
      خواب تو را می بینم
      بی پر
      به بام تو می پرم
      انگور سیاهم
      به بوی دهان تو
      شراب می شوم

      شمس لنگرودی

    8. Top | #2063
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم
      من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم
      خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است
      آسمانی ناگریز از ابرهای عابرم
      چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام
      دردل خود مومنم ،در چشم مردم کافرم
      گرچه یک لحظه ست از ظاهر به باطن رفتنم
      چند صد سال است راه از با طنم تا ظاهرم
      خلق می گویند:ابری تیره درپیرا هنی ست
      شاید ایشان راست می گویند، شاید شاعرم
      مرگ درمان من است از تلخ و شیرینش چه باک
      هرچه باشد ناگریزم هرچه باشد حاضرم


    9. Top | #2064
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من
      گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
      کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
      که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
      نه بسته ام به کس دل نه بسته دل با من‌ کس
      چو تخته پاره بر موج رها، رها، رها، من
      ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک
      به من هر ان که نزدیک از او جدا جدا من
      نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
      که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
      زبودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
      که گوید به پاسخ که زنده ام چرا من
      ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
      دلم گرفته، ای دوست هوای گریه با من

      سیمین بهبهانی


    10. Top | #2065
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ریشه ام در بهار
      است و برگ هایم در پاییز
      نه سبز می شوم، نه زرد...
      این روز ها حال درختی را دارم
      که فصل ها را نفهمیده!


    11. Top | #2066
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      حال من بد نیست غم کم می خورم
      کم که نه ! هر روز کم کم می خورم

      آب می خواهم ، سرابم می دهند
      عشق می ورزم عذابم می دهند !

      خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
      از چه بیدارم نکردی ؟ آفتاب !

      خنجری بر قلب بیمارم زدند !
      بی گناهی بودم و دارم زدند !


      دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
      از غم نامردمی پشتم شکست !


      سنگ را بستند و سگ آزاد شد
      یک شبه بیداد آمد داد شد !


      عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام !
      تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام !


      عشق اگر این است مرتد می شوم
      خوب اگر این است من بد می شوم ...



    12. Top | #2067
      در انتظار تایید ایمیل

      Ashegh
      نمایش مشخصات
      مادر، اگر دعای شبانگاهیت نبود
      من در لهیب آتش غم می‌گداختم

      مادر، اگر گناه نبود این به درگهت
      بی‌شک تو را به جای خدا می‌شناختم

      تا دیده‌ام به روی جهان باز شد، ز شوق
      لبخند مهربان تو جان در تنم دمید

      فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو
      دست نوازش تو به فریاد من رسید

      مادر، قسم به آن همه شب‌زنده‌داریت
      که اندر سرم هوای تو هست و صفای تو

      آیینه‌دار مهر و عطوفت تویی، تویی
      خواهم که سر نهم به خدا من به پای تو

      روزی که طفل زار و نحیفی بُدم، ز مهر
      چون جان خود، مرا تو نگهدار بوده‌ای

      مادر، به راه زندگی من فدا شدی
      دایم مرا تو مونس و غمخوار بوده‌ای

      مادر قسم به تو، که تویی نور کردگار
      یزدان تو را، ز نور وفا آفریده است

      نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام
      جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است ❤

    13. Top | #2068
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      لحظه‌ای در گذر از خاطره‌ها
      ناخودآگاه دلم یاد تو کرد
      خنده آمد به لبم شاد شدم
      گویی از قید غم آزاد شدم
      هر کجا هستی دوست، دست حق همراهت…
      تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...

    14. Top | #2069
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      منتظرم
      شبیه یک آهنگِ غمگینِ قدیمی،
      در آرشیو رادیو؛
      زنگ بزن،
      بگو که می‌خواهی مرا بشنوی...

      ● #آزاد_نوروزی

    15. Top | #2070
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      گر نه خر دانیم خود را ، خود خریم !

      مثنوی معنوی
      ویرایش توسط Ellie.79 : 28 تیر 1398 در ساعت 20:57

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن