خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 131 از 409 نخستنخست ... 31121130131132141231 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1,951 به 1,965 از 6129
    1. Top | #1951
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      تو مرا...
      آنقدر آزردی..
      که خودم کوچ کنم از شهرت..
      بکنم دل ز دل چون سنگت..
      تو خیالت راحت..
      می روم از قلبت..
      می شوم دورترین خاطره در شب هایت
      تو به من می خندی..
      و به خود می گویی:
      باز می آید و می سوزد از این عشق ولی..
      بر نمی گردم نه!!!
      می روم آنجایی
      که دلی بهر دلی تب دارد..
      عشق زیباست و حرمت دارد..
      تو بمان..
      دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
      سرد و بی روح شده است..

      سخت بیمار شده است..
      تو بمان در شهرت..

      شاعر:مولود مهدی

    2. Top | #1952
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      چه خوش است حال مرغي که قفس نديده باشد
      چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ــي ز قفـس پريده باشد
      پـر و بـال ما بريدند و در قفـس گشـودند
      چه رها چه بسته مرغي که پرش بريده باشد
      من از آن يکي گـزيدم که بجـز يکـي نديدم
      که ميان جمله خوبان به صفت گزيده باشد
      عجب از حبيـبم آيد که ملول مي نمايد
      نکند که از رقيبان سـخني شـنيده باشد
      اگر از کسي رسيده است به ما بدي بماند
      به کسي مبـاد از ما که بدي رسـيده باشد
      صادق سرمد

    3. Top | #1953
      کاربر انجمن

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      چه می‌شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
      تمام روز و شب زلف
      خدا را شانه می‌کردم

      نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
      اگر می‌شد همه محراب را
      میخانه می‌کردم

      _علیرضا قزوه_


      شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
      تبم گرفت و دلم
      خوش به انتظار عیادت...





    4. Top | #1954
      کاربر انجمن

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      فقیر کوری با گیتی آفرین می گفت
      که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم


      به نعمتی که مرا داده ای هزاران شکر

      که من نه در خور لطف و عطای چندینم


      خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت

      که تا جواب نگویی ز پای ننشینم


      من ار سپاس جهان آفرین کنم نه شگفت

      که تیز بین و قوی پنجه تر ز شاهینم


      ولی تو کوری و نا تندرست و حاجتمند

      نه چون منی که خداوند جاه و تمکینم


      چه نعمتی است ترا تا به شکر آن کوشی؟

      به حیرت اندر از کار چون تو مسکینم


      بگفت کور کزین به چه نعمتی خواهی؟

      که روی چون تو فرومایه ای نمی بینم (:


      »رهی معیری«



      شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
      تبم گرفت و دلم
      خوش به انتظار عیادت...





    5. Top | #1955
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
      حال همه خوب است، من اما نگرانم
      در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
      مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
      چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
      صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟
      انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
      اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
      از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
      بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
      ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
      آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
      فاضل نظری

    6. Top | #1956
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      با رازِ کهنه
      از را رسیدم
      حرفی نروندم
      حرفی نروندی
      اشکی فشوندم
      اشکی فشوندی
      لبامو بستم
      از چشام خوندی
      _____________________
      #شاملو

    7. Top | #1957
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ای که برداشتی از شانه ی موری باری
      بهتر آن بود که دست از سر ِ من برداری
      ظاهر آراسته ام در هوس وصل، ولی
      من پریشان تر از آنم که تو می پنداری
      هرچه می خواهمت از یاد برم ممکن نیست
      من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری
      موجم و جرأتِ پیش آمدنم نیست، مگر
      به دل سنگ تو از من نرسد آزاری
      بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبار
      تو هم ای آیینه از دیدنِ من بیزاری؟
      فاضل نظری

    8. Top | #1958
      در انتظار تایید ایمیل

      Ashegh
      نمایش مشخصات
      d1dd9c89e699fc3a99d96310113d7e75.jpg
      فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
      گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
      دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
      خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
      جای آن است که خون موج زند در دل لعل
      زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
      بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
      این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
      ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری
      بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
      آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
      هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
      صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
      جانب عشق عزیز است فرومگذارش
      صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
      به دو جام دگر آشفته شود دستارش
      دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
      نازپرورد وصال است مجو آزارش

    9. Top | #1959
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      با او دلم به مهر و مودت یگانه بود
      سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود
      بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود
      عرش مجید جاه مرا آستانه بود
      در راه من نهاد نهان دام مکر خویش
      آدم میان حلقهٔ آن دام دانه بود
      می‌خواست تا نشانهٔ لعنت کند مرا
      کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود
      بودم معلم ملکوت اندر آسمان
      امید من به خلد برین جاودانه بود
      هفصد هزار سال به طاعت ببوده‌ام
      وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود
      در لوح خوانده‌ام که یکی لعنتی شود
      بودم گمان به هر کس و بر خود گمان نبود
      آدم ز خاک بود من از نور پاک او
      گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود
      گفتند مالکان که نکردی تو سجده‌ای
      چون کردمی که با منش این در میانه بود
      جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکن
      کاین بیت بهر بینش اهل زمانه بود
      دانستم عاقبت که به ما از قضا رسید
      صد چشمه آن زمان زد و چشمم روانه بود
      ای عاقلان عشق مرا هم گناه نیست
      ره یافتن به جانبشان بی رضا نبود

    10. Top | #1960
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ♫♪ دَر مـاندِگی یعنی تو اینجایی … من هم همین جایم ولی دورَم ♫♪

      ♫♪ تُو اختِیار زندگی داری … من زندگی را سـَـخــت مجبورَم ♫♪

      علیرضا آذر

    11. Top | #1961
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات



      روز اول پیش خود گفتم
      دیگرش هرگز نخواهم دید
      روز دوم باز می گفتم
      لیک با اندوه و با تردید
      روز سوم هم گذشت اما
      بر سر پیمان خود بودم
      ظلمت زندان مرا می کشت
      باز زندانبان خود بودم
      آن من دیوانۀ عاصی
      در درونم های وهو می کرد
      مشت بر دیوارها می کفت
      روزنی را جستجو می کرد
      فروغ فرخزاد



    12. Top | #1962
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      هر که آمدستاره از رویاهایم دزدیدهر که آمدسفیدی از کبوترانم چیدهر که آمدلبخند از لب‌هایم بریدمنتظر کسی نیستماز سر خستگیدر این ایستگاه نشسته‌ام!

      رسول یونان

    13. Top | #1963
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
      که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت
      به رقص درآیی
      قصه عشق، انسان بودن ماست
      اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
      سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
      ”فهمیدن” کار هر آدمی نیست…
      “احمد شاملو”

    14. Top | #1964
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      مي توانم بعد از اين، با اين خدا
      دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

      سفره ي دل را برايش باز کنم

      مي توان درباره ي گل حرف زد
      صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

      چکه چکه مثل باران راز گفت
      با دو قطره، صد هزاران راز گفت

      مي توان با او صميمي حرف زد
      مثل باران قديمي حرف زد

      مي توان تصنيفي از پرواز خواند
      با الفباي سکوت آواز خواند

      مي توان مثل علف ها حرف زد
      با زباني بي الفبا حرف زد

      مي توان درباره ي هر چيز گفت
      مي توان شعري خيال انگيز گفت

      مثل اين شعر روان و آشنا:
      پيش از اينها فکر مي کردم خدا…

    15. Top | #1965
      کاربر فعال

      bazande
      نمایش مشخصات
      خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
      و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

      پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
      که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

      گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
      شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

      من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
      که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود

      اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
      بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود

      شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
      فریبکــار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیـدن بود

      چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
      تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود.

      شعر از حسین منزوی
      ویرایش توسط salam55 : 27 بهمن 1397 در ساعت 04:43

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن