این روزا خیلی این شعر سهراب واسم تداعی میشــــــه .... نمی دونم چرا؟؟؟
چشم ها رابایدشست.جور دیگرباید دید
وازه هارابایدشست
وازه بایدخودباد.وازه بایدخودباران باشد.
چترها رابایدبست.زیر باران باید رفت
فکر راخاطره را زیر باران باید برد
باهمه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران بایدجست
زیر باران بایدبازن خوابید
زیرباران بایدبازی کرد
زیرباران بایدچیزنوشت.حرف زد.نیلوفرکاشت
زندگی تر شدن پی درپی
زندگی اب تنی کردن درحوضچه<اکنون>است
رخت ها رابکنیم
اب در یک قدمی است...