خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 8 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 120
    1. Top | #1
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      ماجرای دختر دانشجوی ایرانی که فیلم رقصیدنش در پارتی لو رفت!

      + میدونم حوصله ندارین بخونینیش ولی خب ارزشش رو داره :/


      موضوع :

      پخش فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی

      چشم های این دختر دانشجو خیس از اشک بود و به دلیل آن فیلم لو رفته مدام به خودش لعنت می فرستاد. در حالي که دائم روسري‌اش را از ترس جلو مي‌کشيد گفت: «نمي خواستم امل باشم و در جمع دوستانم کم بياورم. باورکنيد نخستين بار بود به آن ميهماني‌ها قدم مي‌گذاشتم. اما…»
      ماجرا ازین قرار بود که بعد از چند سال پشت کنکور ماندن و درس خواندن، در رشته مورد علاقه‌ام در دانشگاه اصفهان قبول شدم. من تک فرزند خانواده‌ام و پدر و مادرم از اول با شهرستان رفتنم مخالف بوده و بشدت براي آمدنم به اصفهان مقاومت مي‌کردند. آنقدر التماس کردم و قول و تعهد دادم تا بالاخره کوتاه آمدند و در حالي که ته دلشان هم ناراضي بود خودشان براي ثبت‌نام آمدند و بعد از اينکه در خوابگاه مستقر شدم با گفتن يکسري بايد و نبايد ديگر به شهرستان محل زندگي‌شان بازگشتند.
      من در خانواده‌اي مذهبي بزرگ شده‌ام و نمي‌توانستم رفتار بعضي از هم اتاقي‌هايم را تحمل کنم. از طرفي شلوغي خوابگاه آزارم مي‌داد. به همين خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهي‌ام که به تصور خودم از نظر شخصيتي و اخلاقي به من نزديک‌تر بودند يک خانه اجاره کرديم.
      اوايل همه چيز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانه‌هايم بشدت اهل تفريح و خوشگذراني و ميهماني‌هاي خاص هستند. راستش مي‌ترسيدم اگر به خانواده‌ام چيزي بگويم آنها نگذارند در اصفهان بمانم. به همين خاطر هر بار که با مادرم صحبت مي‌کردم طوري از دوستانم تعريف مي‌کردم که خوشايند والدينم باشد.
      البته براي اينکه از جمع دوستانه آنها طرد نشوم و نگويند امل و عقب مانده هستم خيلي با سياست از رفت و آمدهاي آنها کناره‌گيري مي‌کردم اما بعد از مدتي به اصرار دوستانم پوششم را عوض کردم. از ترس مسخره شدن يواشکي نماز مي‌خواندم يا درمواقعي هم نمي‌خواندم. چون دوري از خانواده و تنهايي فشار زيادي به من مي‌آورد، کم کم پاي ثابت ميهماني‌ها و دورهمي‌هايشان شدم.
      به مرور همه چيز برايم رنگ و بوي ديگري پيدا کرده بود. من که اوايل ورودم به دانشگاه حتي اکراه داشتم به پسرهاي همکلاسي‌ام سلام کنم، خيلي راحت با آنها شوخي مي‌کردم و در ملاقات با آنها کارهايي مي‌کردم که در گذشته فکر کردن به آنها برايم سخت و غيرقابل هضم بود. تا اينکه در اين رفت و آمدها يکي از دوستانم من و همکلاسي‌هايم را به ميهماني مختلطي دعوت کرد.
      قبح همه چيز برايم شکسته بود و بدون هيچ مخالفتي با دوستانم همراه شدم. فضاي عجيبي بود. صداي آهنگ آنقدر بلند بود که صدا به صدا نمي‌رسيد. اول با روسري نشستم اما بعد به اصرار بچه‌ها روسري‌ام را برداشتم و وسط مجلس رفتم و همراه بقيه شدم.آنقدر غرق خوشي بودم و از خود بيخود شده بودم که اصلاً متوجه نشدم کسي در حال فيلمبرداري از من است.
      شب خسته و کوفته به خانه برگشتم و از خستگي بسرعت خوابم برد. صبح روز بعد تلفنم زنگ خورد. مادرم از آن طرف خط فرياد مي‌کشيد و کلماتي مي‌گفت که هرگز از او نشنيده بودم. من که هميشه خودم را برايشان همان دختر خوب و سربه زير نشان داده بودم و تصور نمي‌کردم آنها از چيزي خبر داشته باشند با کلي اصرار خواستم موضوع را بگويد اما مادرم تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «تو زير قولت زدي. حالا کارت به جايي رسيده که به جاي درس خواندن، پارتي مي‌ري!؟ آنقدر وقيح شدي که ديگر حجاب هم نمي‌گذاري؟ تو به اعتماد ما خيانت کردي و پيش از اينکه اتفاق بدتري بيفتد بايد قيد همه چيز را بزني و خيلي زود برگردي.»
      با شنيدن آخرين جمله‌ها آنقدر شوکه بودم که حتي توان بلند شدن از جايم را نداشتم.آن موقع فکرم به هر چيزي مي‌رفت به همين خاطر سراغ تک تک دوستانم رفتم اما آنها از هيچ چيزي خبر نداشتند. خيلي کنکاش کردم تا اينکه فهميدم در شب ميهماني يکي از اقواممان آنجا بوده و از من فيلم و عکس تهيه کرده و براي خانواده‌ام فرستاده است. حالا ديگر از سايه خودم هم مي‌ترسم. نمي‌خواهم درسم را رها کنم و از طرفي روي برگشتن به خانه را هم ندارم. نمي‌دانم فاميل درباره‌ام چه فکري مي‌کنند و واقعاً از رفتارهايم پشيمانم و مي‌خواهم کمکم کنيد تا از اين وضعيت نجات پيداکنم.


      لغزش ناخواسته عامل سلب اعتماد
      يکي از اين کارشناسان گفت: خانواده‌اي که اعضاي آن به يکديگر اطمينان دارند با آسودگي خاطر از کنار هم بودن لذت برده و حضور يکي به ديگري دلگرمي مي‌دهد. در اين حالت افراد خانواده به قابليت ها و توانايي‌هاي اعضاي ديگر ايمان داشته و با هم براي رسيدن به راه حل مشترک گفت‌و‌گو مي‌کنند. اعتماد متقابل سرمايه‌اي براي گذراندن روزهاي سخت زندگي است. گاه لغزش ناخواسته اعتماد چند ساله را از بين مي‌برد و دروغ و مخفي کاري و پنهان کاري و بد قولي به عدم اطمينان افراد به يکديگر دامن مي‌زند.

      گرفتار بيماري خانه نشويد
      غم غربت در ابتداي مهاجرت يا دور شدن از خانه اصلي فرد کاملاً طبيعي است اما راه‌هايي وجود دارد که از تبعات بد اين دوري پيشگيري شده يا زمان آن را کوتاهتر کرد. روانشناسان يک واژه اختصاصي براي غم و غصه درباره مهاجرت يا دوري ازخانه مطرح کردند که آن «بيماري خانه» ناميده مي‌شود.افرادي که از منزل اصلي خود دور مي شوند مي‌بايست با اين بحران کنار آمده و خود را با ارزش‌هاي جامعه قبلي و ارزش‌هاي جامعه فعلي که در آن زندگي مي‌کنند تطبيق دهند در غير اين صورت دچار مشکلات عديده‌اي مي‌گردند.هر چه فرد از سن نوجواني به سن بزرگسالي مي‌رود به سمت تمايزيافتگي و استقلال پيش مي‌رود و بهتر مي‌تواند با اين موضوع کنار بيايد اما نوجوان به لحاظ ويژگي دوران خاص خود و شرايط سني‌اش تنهايي و غربت را بسختي با خود حل کرده به همين خاطر با آسيب هاي مختلفي روبه رو مي‌شود.

      نوجواني حساس‌ترين دوران رشد
      در سنين نوجواني تمايل زيادي به سمت استقلال و همگام بودن با گروه همسالان و تأثير آنها وجود دارد. به همين دليل چنانچه شخصيت اعتقادي، فکري و هيجاني نوجوان ثبات نداشته باشد مي‌تواند او را به سمت آسيب سوق دهد. بنابراين آگاهي دادن در اين زمينه به نوجوانان و جوانان و داشتن رابطه خوب والدين با فرزندانشان امر بسيار مهمي است و توجه به نياز‌هاي عاطفي نوجوانان و سوق دادن آنها به سمت استقلال و تمايز يافتگي باعث رشد و پيشگيري از آسيب‌ها مختلف مي‌شود.



      در اين پرونده نيز با توجه به شرح حال دريافت شده مي‌توان گفت که ناآگاهي از روحيات و نياز‌هاي فرزند از سوي والدين سبب بروز مشکلاتي شده است بنابراين چنانچه والدين توجه بيشتري به او داشتند با توجه به فاصله مکاني و رفت و آمد دائم با وي و دوري جستن ايشان از تنهايي مي‌شد از آسيب‌هاي به وجود آمده کاست. توصيه مي‌شود در مواجهه با حس تنهايي نکات زير را در نظر گرفت

      نگاه‌تان را به غربت تغییر دهید.

      صبور باشید.

      تفریحات سالم با دوستان که از نظر ایشان سالم است داشته باشید.

      به خوشبینی خود کمک کنید.

      نگرش قدردان داشته باشید.

      جنبه‌های مثبت زندگی تان راببینید.

      برای دوری از تنهایی عضو یک انجمن خیریه و… شوید.
      ویرایش توسط new boy : 09 دی 1395 در ساعت 16:46

    2. Top | #2
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها
      چقد ریز نوشتی
      ویرایش کردم

    3. Top | #3
      کاربر اخراجی

      Daghon
      نمایش مشخصات
      اون فامیلشونو چیکار کردن؟؟

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      فامیله اگ خوب بود خودش اونجا چ غلطی میکرد؟
      Is the end of all the endings?
      My broken bones are mending

    5. Top | #5
      کاربر اخراجی

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها
      فامیله اگ خوب بود خودش اونجا چ غلطی میکرد؟
      همینو میگم
      ازش نمی پرسن تو اینا رو از کجا آوردی بعدش چی میخاد بگه

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط reza__sh نمایش پست ها
      همینو میگم
      ازش نمی پرسن تو اینا رو از کجا آوردی بعدش چی میخاد بگه
      بنظرم یجورایی ساختگی میاد البته اینجور داستانا زیاده و معمولا دوستای خود اون طرف میان پخشش میکنن
      Is the end of all the endings?
      My broken bones are mending

    7. Top | #7
      کاربر اخراجی

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها
      دقیقا ایرانو واسه این چیزاش دوسندارم اخه مگ چیه رقصیده؟من خودم تو عروسی عمومم نرقصیدم چون خجالتیم ولی واقعا نمیفهمم بعضی از این ادما چ نفعی میبرن ک بقیه رو تخریب میکنن؟خدا لعنتشون کنه دختر بیچاره رو اذیت کردن
      عب نداره رفته با پسری رقصیده ک نمیشناسش؟
      بگو افتخار ندادم نگو خجالت میکشیدم
      موافقم

    8. Top | #8
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها
      دقیقا ایرانو واسه این چیزاش دوسندارم اخه مگ چیه رقصیده؟من خودم تو عروسی عمومم نرقصیدم چون خجالتیم ولی واقعا نمیفهمم بعضی از این ادما چ نفعی میبرن ک بقیه رو تخریب میکنن؟خدا لعنتشون کنه دختر بیچاره رو اذیت کردن
      اشکال نداره ادم بره تو مهمونی مختلط *** بشه برقصه :/

      تهاجم فرهنگی که میگن راسته انصافا:/

    9. Top | #9
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها
      فامیله اگ خوب بود خودش اونجا چ غلطی میکرد؟
      واسه ارشاد رفته :/

      فامیلشون هم یکی مث همین دختر خانم

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      نتیجه ی اخلاقی
      .
      .
      .
      .
      .
      اصفهان قبول شدید نرید برقصید بالاخره ی فامیل پیدا می شه
      ویرایش توسط _Senoritta_ : 09 دی 1395 در ساعت 16:55

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط reza__sh نمایش پست ها
      عب نداره رفته با پسری رقصیده ک نمیشناسش؟
      بگو افتخار ندادم نگو خجالت میکشیدم
      موافقم
      ن کجا گف با پسر رقصیدم؟با پسر رقصیدن بعله ایراد داره ولی من فک کردم با دخیا رقصیده
      چی بگم والا 3روز مخمو خوردن ک واسه عروسی تو باید برقصی گفتم نچ اخرشم نرقصیدم بااینکه تو کردستان عروسیا مختلطه و کسیم ایراد نمیگیره ولی من خوشم نمیاد از اینکارا ولی خونه دوستام با دخترا میرقصیدیم
      Is the end of all the endings?
      My broken bones are mending

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      :/ نمیدونم چی بگم.
      افکار و عقیده هر کس برای خودش محترمه.
      ولی کسی که میخواد بره یه شهر دیگه باید تمام جوانب رو بسنجه!
      خوابگاه رفتن اینجوری نیست که بیان ازت تست شخصیت و روانشناسی بگیرن بعد بگن:
      خب خانومی شما یه شخصیت آروم سر به زیر داری برو با فلانی و فلانی هم اتاقی شو!
      همه جور شخصیتی هست اونجا. از شیطون و شر گرفته تا خجالتی آروم!
      با هر نوع فرهنگی!
      با هر نوع اعتقادی!
      خودم تا حالا تو همچین موقعیتی نبودم. نمیتونم درک صد در صد داشته باشم، یا کامل تجزیه تحلیل کنم. ولی هر کس هر کاری انجام میده به اختیار و انتخاب خودشه!
      سست شده رفته مهمونی مختلط!
      سست شده که خودش رو تغییر داده.
      -_- بازم نمیشه حرفی زد. (نمیشه اون فرد رو صد در صد قضاوت کرد چون ما هیچوقت در جایگاه و موقعیتش نبودیم!)
      ولی گاهی از اوقات یه اتفاق میتونه برای همیشه جهت زندگیت رو تغییر بده.
      و گاهی اوقات تا ابد باید تاوان یه اشتباه رو بپردازی.
      ~ Because in the End ~
      __
      We are all just Dreams__
      * In an Endless Universe *

      (Infinity#)

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط new boy نمایش پست ها
      اشکال نداره ادم بره تو مهمونی مختلط *** بشه برقصه :/

      تهاجم فرهنگی که میگن راسته انصافا:/
      من فک کردم با دختر رقصیده باو
      اخه تو یوتیوب میدیدم فیلم دخترا تو خوابگا و یا مهمونی رفتنی پخش شده گفتم شاید اینم مث اونا بوده
      Is the end of all the endings?
      My broken bones are mending

    14. Top | #14
      کاربر اخراجی

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها


      ن کجا گف با پسر رقصیدم؟با پسر رقصیدن بعله ایراد داره ولی من فک کردم با دخیا رقصیده
      چی بگم والا 3روز مخمو خوردن ک واسه عروسی تو باید برقصی گفتم نچ اخرشم نرقصیدم بااینکه تو کردستان عروسیا مختلطه و کسیم ایراد نمیگیره ولی من خوشم نمیاد از اینکارا ولی خونه دوستام با دخترا میرقصیدیم
      گفته پارتی حتمن منظورش همین بوده دیگه

    15. Top | #15
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط somi نمایش پست ها


      من فک کردم با دختر رقصیده باو
      اخه تو یوتیوب میدیدم فیلم دخترا تو خوابگا و یا مهمونی رفتنی پخش شده گفتم شاید اینم مث اونا بوده
      مختلط بودن پارتی مستتره :/

    صفحه 1 از 8 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن