خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      پاسخ لسان الغیب به نیت محمود احمدی نژاد! (طنز)


      اصلاحات نیوز: شب یلداست و دکتر احمدی‌نژاد به همراه تنی چند از خط‌قرمزهایش (یعنی آن بخش از کابینه‌اش که در بند مالی اوین نیستند) دور سفره‌ نان خشک و پنیر و هندوانه نشسته‌اند.
      دکتر: «آقای حسینی (وزیر فرهنگ پیشین) لطفا محبت کنید یه فال حافظ بگیرید که بعدش بتونیم برنامه‌های آینده‌مون رو بر اساسش تدوین کنیم!»
      شمس الدین حسینی می‌رود دم قفسه کتاب و آن را ورانداز می‌کند: «دکتر، فال کدوم کتابه؟!»
      دکتر: «دیوان حافظ!»
      حسینی: «ایول!» کتاب را برداشته و به دست آقای مشايی می‌دهد.
      مشايی: «خب دوستان نیت کردید؟»
      دکتر رحیمی در مرخصی: «ما دائم النیت هستیم. منتها نیت خدمت! باز کن آقا باز کن.» مشایی کتاب را باز می‌کند و نگاهی به غزلی که آمده می‌اندازد. «کسی اینجا نیت کرده شهردار بشه؟» مهندس علی آبادی در حالی که پشت گردنش را می‌خاراند و زیرچشمی نگاه می‌کند: «چطور مگه؟»
      مشایی: «آخه این اومد: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند...»
      دکتر: «نه فعلا قصد ورود به حوزه مدیریت شهری نداریم. از اول باز کن.»
      مشایی: «بسم ا... خب... تو را که هر چه مراد است در جهان داری/ چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری؟... میگم آقای محصولی تشریف ندارند. غیبت نکنیم پشت سرشون بهتره.»
      کامران دانشجو: «آقا اصلا دیروقته. نیت شخصی رو بی‌خیال بشیم. خود دکتر نیت کنن، یه فال بگیریم و والسلام، یلدا تمام!» دکتر چشمانش را می‌بندد و در حالی که هاله‌ای از تفکر و مکاشفه او را احاطه کرده، با زانو به زانوی مشایی می‌زند که یعنی: «بیگیر [فال رو]» مشايی هم با چشمان بسته کتاب را باز می‌کند و تا چشمش به غزل میفتد، لبش را گاز می‌گیرد.
      حلقه‌ یاران: «چی شد؟!»
      مشایی رو به دکتر: «آقا می‌خوای به جای فال، سی‌دی افتخاری بذارم؟»
      دکتر: «بخون آقا بخون. ملت‌های مظلوم دنیا منتظر ما هستند.»
      مشایی: «گلاب به روتون، این اومد: چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم...!» همه شروع کردند به سرفه کردن. در این فاصله عبدالرضا داوری، دیوان حافظی که لای آن یک خط‌‌کش تعبیه شده را به مشایی می‌دهد و او از همان‌جا کتاب را باز می‌کند: «به به... حقا که لسان الغیبی... حُسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت...» (شنیده شده خواجه‌ شیراز به دوستانش گفته من از فردا می‌رم برای حامد پهلان ترانه می‌گم! بای.)
      /قانون
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ببخش تیمسار جان بنده خیلی وقته که فکر میکنم به این قضیه ولی هیچوقت نگفتم این بار رو میگم امیدوارم حمل بر بی ادبی نشه.
      این مطالب به اصطلاح طنز رو چرا میذاری؟! بنده اصلا نه کاری به اصلاحات دارم و نه اصولگرایان (چون سر و ته یه کرباسن) ولی داداش این زحمتی که شما میکشی ساعت 5 صبح می ارزه به این که کلا 3 نر بازدید کردند تا حالا؟!
      البته ببخشید ها اختیار با خودتونه من فقط یه حرفی بود که رو دلم مونده بود گفتم که بگم.


    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن