آقای دهخدا ایستاد پای تخته و از شاگردانش پرسید: «کی می‌تونه تفاوت کاربرد ه و کسره رو توضیح بده؟» آقای قالیباف از روی نیمکت بلند شد و گفت: «آقا اجازه! قرار بود امروز ریاضی کار کنیم، قرار نبود ادبیات درس بدین. برای همین من و ضرغامی و جلیلی داشتیم حساب می‌کردیم ما سه تا روی هم رای‌مون سه رقمی می‌شه یا نه؟»دهخدا دستی به چانه گذاشت و پرسید: «منظورتون اینه که ائتلاف کردین؟» غرضی از ردیف اول فریاد زد: «ظریف یه خط‌کش ساخته پرواز می‌کنه». دهخدا نگاهی به غرضی انداخت، نفسی عمیق کشید و رو به جلیلی کرد و گفت: «بیا پای تخته و بنویس «ائتلاف».
جلیلی با سگرمه‌هایی در هم، رفت پای تخته و نوشت: «اعطلاف». دهخدا نچ‌نچ کرد و از ضرغامی پرسید: «به نظرت درست نوشته؟» ضرغامی رادیوی جیبی‌اش را خاموش کرد و گفت: «جلیلی هر جور ائتلاف کنه درسته». کواکبیان از ته کلاس با صدای بلند گفت: «چی‌چی رو درسته؟ داری اشتباه ائتلاف می‌کنی داداش!»
دهخدا از کواکبیان پرسید: «شما چطوری ائتلاف رو می‌نویسی؟» کواکبیان بادی به غبغب انداخت و گفت: «ما در فصل ائتلاف با هر ائتلافی که رای بیاره ائتلاف می‌کنیم». دهخدا پوف کرد و گفت: «منظورم این بود چطوری می‌نویسیش؟» کواکبیان با خنده پاسخ داد: «ائتلاف که نوشتنی نیست، تشکیل دادنیه!» دهخدا رو کرد به عارف و پرسید: «راست می‌گه؟» عارف سکوت کرد و هیچ نگفت.
دهخدا از عارف و کواکبیان ناامید شد و رو کرد به جلیلی که هنوز پای تخته ایستاده بود و پرسید: «به نظرت اعطلاف صحیحه؟» جلیلی با حالتی بی‌تفاوت گفت: «شما به اعطلاف من نگاه کن! همه چی توش هست!»
حتی وسطش کلمه‌ طلا داره و همین نکته نشون می‌ده که اعطلاف من طلاییه!» دهخدا رو کرد به حداد عادل و پرسید: «شما نظری نداری؟» حداد عادل لقمه‌ کش‌لقمه‌اش را فرو داد و گفت: «والا چه عرض کنم، جلیلی هر چی بگه درسته!»
دهخدا عصبانی شد و رفت پای تخته و نوشت: «ائتلاف» بعد رو کرد به بچه‌ها و گفت: «اینجوری درسته! وقتی رفتین خونه هر کدوم‌تون صد بار می‌نویسین ائتلاف و فردا میارین ببینم.
کسی حرفی نداره؟» غرضی دستش را برد بالا و گفت: «آقا اجازه! ظریف یه خط‌کش ساخته که پرواز می‌کنه» دهخدا با کلافگی روی پیشانی‌اش کوبید و زنگ مدرسه به صدا در آمد.