خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 17
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات

      طبقه بندی انواع هوش

      قبل از ارایه مطلب دیشب بحثی با سینا عزیز(@biskie) راجب هوش شد که واجب شد مطلبی مفید راجبش قرار بدم امیدوارم جالب و مفید باشه

      طبقه بندی انواع هوشانسان از چند نوع هوش تحت عنوان هوش چندگانه برخوردار است که با هوش جسمی که شامل آگاهی جسمی و نحوه استفاده ماهرانه از آن است، آغاز می شود. هوش بعدی هوش منطقی یا عقلانی است، هوشی که در حال حاضر بیش از سایر هوش ها در سیستم های آموزشی مورد توجه قرار می گیرد. پس از هوش منطقی یا عقلانی سطح دیگری است که به هوش هیجانی اختصاص دارد. آخرین لایه هوش معنوی است. هوش معنوی هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با بصیرت، ملایمت و مهربانی را شامل می‌شود.


      هوش جسمانی : Physical Intelligence, PI
      هوش عقلانی : Intellectual Intelligence, II
      هوش هیجانی : Emotional Intelligence, EI
      هوش معنوی : Spiritual Intelligence, SI

      هوش به عنوان یک توانایی شناختی در سال 1905 میلادی توسط آلفرد بینه و تئودور سیمون مطرح شد. با وجودی که درخصوص این پدیده بررسی های متعددی انجام گرفته و نظریه های متفاوتی ارایه شده اما هنوز صاحبنظران به همسویی کلی در مورد ابعاد گوناگون هوش دست نیافته اند. در بین نظریات مطرح شده دو نظریه از مقبولیت بیشتری برخوردار هستند:نظریه هوش چندگانه هوارد گاردنرنظریه هوش سه گانه دانا زوهار و یان مارشالبراساس نظریه زوهار و یان این هوش ها با هوش جسمانی (PQ) یعنی توانایی کنترل ماهرانه بدن و استفاده از اشیا آغاز می شوند و بر اساس سیستم های عصبی مغز مشخص می گردند. زوهار و مارشال معتقدند هوش های دیگر زیرمجموعه های این سه هوش هستند.

      هوش عقلانی (IQ)

      این هوش مربوط به مهارت های منطقی و زبانشناسی ماست که در حال حاضر بیش از سایر هوش ها به عنوان ملاک موفقیت آموزشی محسوب می شود و مناسب حل مساله ریاضی و منطقی است.
      هوش عاطفی یا هیجانی (EQ): به افراد کمک می کند عواطف خود و دیگران را مدیریت کنند. این هوش در موفقیت حرفه ای و شخصی فرد بسیار موثر است و آنها را در برقراری ارتباط یاری می دهد و تا حدی از قابلیت پیشگویی نیز برخوردار است.

      هوش معنوی (SQ):
      این هوش برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می شود، خاص انسان است. زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کردند و به نظر آنها هوشنهایی است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می شود. هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال های جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا می رویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوش معنوی است.
      این هوش برای کارکرد اثربخش هوش عقلانی و هوش عاطفی ضرورت دارد. در واقع هوش عقلانی دروازه ورود فرد برای کسب موفقیت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش است، اما آنچه او را در زمره بهترین ها در شغل و حرفه او قرار می دهد، هوش عاطفی است. بهره مندی از حداقل هوش عاطفی آغاز راه سفر به سوی معنویت، خودآگاهی و هوش معنوی است که خود موجب تقویت هوش عاطفی می شود. از طرف دیگر هوش عاطفی نیز می تواند در رشد و ارتقای هوش معنوی موثر باشد. دو هوش عاطفی و هوش معنوی تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند. رشد و توسعه هر یک باعث پرورش و توسعه دیگری می شود.

      رابطه انواع هوش

      هوش معنوی جنبه های مختلفی از آگاهی و زندگی ذهنی و روحی درونی فرد را با زندگی و کار بیرونی متصل و یکپارچه می کند و نوعی آگاهی درباره تمامیت جهان به شکلی کلی به فرد می دهد. سیندی ویگلورث معتقد است که هوش معنوی توانایی رفتار کردن با دلسوزی و دانایی در حین آرامش درونی و بیرونی، صرفنظر از پیشامدها و رویدادهاست. افراد با هوش معنوی در حین قضاوت، توانایی منصفانه و دلسوزانه رفتار کردن را دارند. هوش معنوی ما را قادر می سازد همه چیز را آنطور که هستند ببینیم. این هوش همان هوشی است که رهبران مشهور و محبوب جهان را هدایت کرده است. رهبران معنوی با داشتن این هوش می توانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند.
      رابرت ایمونز تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش معنوی مطرح کند. وی معتقد است که هوش معنوی مجموعه ای از توانایی ها برای بهره گیری از منابع دینی و معنوی است. به نظر ایمونز پنج توانایی معرف این هوش است: قابلیت تعالی فیزیکی و مادی: افراد با هوش معنوی، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. توانایی ورود به سطح معنوی بالاتر: از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت می کند، آگاهی دارند. توانایی یافتن تقدس در فعالیت ها، رویدادها و روابط روزمره: حضور الهی را در فعالیت های عادی تشخیص می دهند.





      هوش هیجانی

      گلمن (1995) واژه هیجان را برای اشاره به یک احساس، فکر و حالت روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنه‌ای از تمایلات برای عمل براساس آن به کار برده است. تعاریف هیجان، متعدد و اغلب متناقض هستند . اما از دیدگاه برخی نظریه پردازان؛ هیجان مجموع های است از هیجانات جهان شمول؛ مانند خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت و شرم. هر یک از این هیجانات یک هسته واحد دارند . به عبارت دیگر،شکل اصلی هر هیجان در افراد مختلف یکسان است، اما در جوامع مختلف تحت تأثیر شرایط فرهنگی خاص آن جامعه، شکل بروز هیجان متفاوت است. گلمن (1998) هوش هیجانی را به عنوان یک عنصر ضروری برای موفقیت فرد در زندگی و کار در محیط اجتماعی پرچالش امروز می داند. او معتقد است ؛ هوش هیجانی سبب توانمند سازی افراد در مواجه شدن با استرس بالا و چالش های شدید رشد اجتماعی و ادراکی می شود


      هوش معنوی

      هوش معنوی برگردان واژه Spiritual Intelligence است. هوش معنوی یا SQ را می توان همان توانایی دانست، که به ما قدرتی می دهد و رویاها و تلاش و کوشش برای به دست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می گیریم در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی مان می پردازیم و به وسیله آن در زندگی خود تغییراتی را ایجاد می کنیم

      هوش فرهنگی

      هوش معنوی برگردان واژه Cultural Intelligence است. مفهوم هوش فرهنگی برای نخستین بار توسط ایرلی و انگ8(2003) از محققان مدرسه کسب و کار لندن مطرح شد. این دو، هوش فرهنگی را قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کرده اند. آنها معتقد اند: در مواجهه با موقعیت های فرهنگی جدید، به زحمت می توان علائم و نشانه های آشنایی یافت که بتوان از آنها در برقراری ارتباط سود جست. در این موارد، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود، یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلّی نداشته باشد. تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی برمی آید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند. بر اساس این تعریف، هوش فرهنگی،هوشی متفاوت از هوش اجتماعی وعاطفی به شمار می رود

      هوش استراتژیک

      هوش استراتژیک برگردان واژه Strategic Intelligence است. هوش استراتژيک، ارزيابي تغييرات در استراتژي رقابتي در بازه زماني مشخص است که از تغييرات در ساختار، رقبا، جايگزيني‌هاي جديد محصول و تازه‌واردهاي صنعت حاصل شده است. هوش استراتژیک توانایی سازگارپذیری با شرایط دائماً متغیر امروزی می باشد که با گام برداشتن در یک مسیر ثابت و هموار مغایرت دارد.

      +در ادمه پستهای بعد مفصل به انواع هوش میپردازیم


      ویرایش توسط Ali.psy : 27 آذر 1395 در ساعت 03:19

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      هوش هیجانی یا هوش عاطفی

      برگرفته از مقاله: دکتر عاطفه سلطانی فر

      هوش هیجانی یا هوش عاطفی برگردان واژه Emotional Intelligence است. به کارگیری مفهوم هوش اجتماعی برای اولین بار به دهۀ 1940 باز می‌گردد. پس از آن مایر و سالووی، اصطلاح نقش عمدی در شکل گیری نظریه «هوش چندگانه» هوش هیجانی را توصیف کردند. گاردنر با مدل تأثیر گذار خود به نام هوش هیجانی داشت. بر اساس نظریۀ هوش چندگانه گاردنر، دو نوع عمدۀ هوش وجود دارد: اول هوش و آگاهی درونی فرد که اجازۀ شناسایی و افتراق احساسات پیچیده انسان را می‌دهد و دوم دانش و آگاهی در روابط بین فردی که توانایی شناخت و تمایز عواطف و انگیزه های دیگران را به وجود می‌آورد. سرانجام دانیل گلمن در پر فروشترین کتاب سال 1995 به نام هوش هیجانی، این مفهوم را به صورت گسترده بیان کرده و به آگاهی عموم رساند.گلمن (1995) واژه هیجان را برای اشاره به یک احساس، فکر و حالت روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنه‌ای از تمایلات برای عمل براساس آن به کار برده است. تعاریف هیجان، متعدد و اغلب متناقض هستند . اما از دیدگاه برخی نظریه پردازان؛ هیجان مجموع های است از هیجانات جهان شمول؛ مانند خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت و شرم. هر یک از این هیجانات یک هسته واحد دارند . به عبارت دیگر،شکل اصلی هر هیجان در افراد مختلف یکسان است، اما در جوامع مختلف تحت تأثیر شرایط فرهنگی خاص آن جامعه، شکل بروز هیجان متفاوت است. گلمن (1998) هوش هیجانی را به عنوان یک عنصر ضروری برای موفقیت فرد در زندگی و کار در محیط اجتماعی پرچالش امروز می داند. او معتقد است ؛ هوش هیجانی سبب توانمند سازی افراد در مواجه شدن با استرس بالا و چالش های شدید رشد اجتماعی و ادراکی می شود.

      براساس نشریه گلمن با توجه به شناخت و کنترل فرد از خود و جامعه می توان چهار دسته تقسیم کرد:


      1- آگاهی از خود یا خود آگاهی
      2-خود کنترلی یا مدیریت
      3-خود
      آگاهی اجتماعی یا درک احساسات دیگران یا همدلی
      4-مهارت اجتماعی یا مدیریت و کنترل ارتباط و نفوذ در دیگران
      5-خود انگیزشی : این بعد در تحقیقات دیگر اضافه شده است.

      خودآگاهی یا آگاهی از هیجانات خود :

      خودآگاهی محور اصلی هوش هیجانی است . توانایی كنترل لحظه به لحظه احساسات ، برای بینش روان‌شناختی و درك خویشتن ، اساسی است . تعریفی كه گلمن (1995) برای خودآگاهی در نظر گرفته است چنین است : «درك عمیق و روشن از احساسات ، هیجانات ، نقاط ضعف و قوت ، نیازها و سائق‌‌های خود . افرادی كه به احساسات و هیجانات خود اطمینان بیشتری دارند ، مهارت بیشتری در هدایت و كنترل وقایع زندگی از خود نشان می‌دهند ، در كارهای خود دقیق هستند، امیدواری آنها غیرواقع بینانه نیست و مسئولیتی را قبول می‌كنند كه در حد توان آنها است. همچنین این افراد با خود و دیگران صادق بوده و خیلی خوب می‌دانند كه هر نوع احساسی تا چه اندازه بر آنها و اطرافیان تأثیر می‌گذارد .

      خودکنترلی یا كنترل هیجانات :

      كنترل هیجانات به شیوه‌ای مناسب مهارتی است كه به دنبال خودآگاهی ایجاد می‌شود . اشخاص كارآمد در این حیطه بهتر می‌توانند از هیجان‌های منفی نظیر ناامیدی ، اضطراب ، تحریك‌پذیری رهایی یابند و در فراز و نشیب‌های زندگی كمتر با مشكل مواجه می‌شوند و یا در صورت بروز مشكل به سرعت می‌توانند از موقعیت مشكل‌زا و ناراحت‌كننده به شرایط مطلوب بازگردند . برعكس افرادی كه در این حیطه توانایی كمتری دارند ، همواره درگیر احساسات درمانده كننده هستند .

      آگاهی اجتماعی یا تشخیص هیجانات در دیگران :

      همدلی اساس مهارت مردمی است . افراد همدل با سرنخ‌های ظریف اجتماعی و تعامل‌‌هایی كه بیانگر نیازها و خواسته‌‌های دیگران باشند ، مأنوس و آشنا هستند . این مهارت افراد را در حیطه‌ ای آموزش حرفه‌ای و مدیریت توانمند می‌سازد . این مؤلفه با احساس مسئولیت در قبال دیگران نسبت بیشتری دارد و به عقیده گلمن عبارت است از درك احساسات و جنبه‌‌های مختلف دیگران و به كارگیری یك عمل مناسب و واكنش مورد علاقه برای افرادی كه پیرامون ما قرار گرفته‌اند . همدلی به معنی من خوبم و تو خوبی نیست و به این معنی هم نیست كه تمام احساسات طرف مقابل را تأیید و تحسین كنیم ، همدلی بیشتر به معنی تأمل و ملاحظه احساسات دیگران می‌باشد .

      كنترل روابط :

      مهارت در این حیطه با توانایی مشترك در كنترل هیجان و تعامل سازگارانه با دیگران همراه است . همچنین به جنبه‌‌های ذاتی رهبری و روابط میان فردی منظم ، موزون و سازگار ارتباط دارد . به نظر گلمن افرادی كه می‌‌خواهند در ایجاد رابطه با دیگران مؤثر واقع شوند باید توانایی تشخیص ، تفكیك و كنترل احساسات خود را داشته باشند ، سپس از طریق همدلی یك رابطه مناسب برقرار كنند . این مهارت فقط شامل دوست‌یابی نمی‌شود گر چه افرادی كه این مهارت را دارند خیلی سریع یك جو دوستانه با افراد ایجاد می‌كنند ولی این مهارت بیشتر به دوستیابی هدفمند مربوط می‌شود . این افراد به راحتی می‌توانند مسیر فكری رفتار دیگران را در سمتی كه می‌‌خواهند هدایت كنند

      خود انگیختگی :

      این مؤلفه مربوط به تمركز هیجان‌‌ها برای دستیابی به اهداف با قدرت ، اطمینان، توجه و خلاقیت می‌باشد . افراد خود انگیخته ، ارضا و سركوب خواسته‌‌ها را به تأخیر می‌اندازند ، اغلب به تكمیل یك عمل می‌پردازند . آنها همواره در تكاپو و حركت هستند و تمایل دارند كه همواره مؤثر و مولد باشند . از نظر گلمن (1995) خودانگیزی زبان سائق پیشرفت می‌باشد و كوششی است جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت. افرادی كه این خصیصه را زیاد دارند ، همیشه در كارهای خود نتیجه محور و سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردها ، وجود دارد . به طور كلی خودانگیختگی یك صفت ضروری برای افراد می‌باشد زیرا از طریق خودانگیختگی است كه می‌توان به پیشرفت مورد انتظار رسید . (گلمن ، 1995)


      ویرایش توسط Ali.psy : 23 آذر 1395 در ساعت 03:06

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      بسیار بسیار عالی
      به نظرتون میشه هوش انسان ها رو سنجید؟
      به نظر من که اولا نمیشه و دوما هوش همه برابره و به نحوه ی استفاده از اون بستگی داره

    4. Top | #4
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      تا میام یه قسمت خودم رو ددرست کنم میبینم صدجای دیگه هم مشکل دارم :/

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      اخ اخ اخ اخ من هوش معنویم بالاست فکر کنم داعم ذهنم در مورد همینجور مسایل درگیره

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط MeysAM1999 نمایش پست ها
      بسیار بسیار عالی
      به نظرتون میشه هوش انسان ها رو سنجید؟
      به نظر من که اولا نمیشه و دوما هوش همه برابره و به نحوه ی استفاده از اون بستگی داره
      تست های سنجش هوش اجتماعی وعاطفی و استراتژی هستند که نمره داره ولی خب نمیشه قطعی گفت و کلی فقط میشه نظر داد

      به نظر من صرفا والدین به بچه هاشون یا خود فرد میگه من باهوشم ویا اینکه میگن دهه هشتادیا باهوشن..درست نیست و یا به سمپادیا میگن....از چه لحاظ هوش داری؟چیا داری؟من معتقدم فرد فهمیده و عاقل بهترین فرده اون فرد هم سخت کوشیه و تلاش گره..و صد البته هوش بعضیا زیاده ولی تو جهات مختلف...

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      من طبق تست هایی ک دادم هوش هیجانی م بالاس...
      مرررررسی استارتر.. مطالبتون عااااالین

      بیست سال بعد شما از کارهایی که انجام نداده اید ناراحت می شوید.. نه کارهایی که انجام داده اید،
      پس طناب قایق تان را از ساحل باز کنید و از ساحل امن خود به سوی آبهای آزاد برانید و خطر کنید.
      جستجو کنید، رویا بسازید و کشف کنید.
      (مارک تواین)

    8. Top | #8

      نمایش مشخصات
      حیف که هوش اعتیاد نداره...
      LEAVE ONE WOLF ALIVE...& THE SHEEPS ARE NEVER SAFE

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      ایرانیا بیشتر از eq استفاده می کنن. بخاطر همین iq ما در جهان متوسطه
      پاسخ به سوالات سربازی

    10. Top | #10
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      غالبا ای کیو با ای کیو اشتباه میشه!
      فرض مردم متفاوته !!
      خلاف قوانین.

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      هوش معنوی


      هوش معنوی برگردان واژه Spiritual Intelligence است. هوش معنوی یا SQ را می توان همان توانایی دانست، که به ما قدرتی می دهد و رویاها و تلاش و کوشش برای به دست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می گیریم در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی مان می پردازیم و به وسیله آن در زندگی خود تغییراتی را ایجاد می کنیم. این هوش برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می شود، خاص انسان است. زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کردند و به نظر آنها هوشنهایی است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می شود. هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال های جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا می رویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوش معنوی است.این هوش برای کارکرد اثربخش هوش عقلانی و هوش عاطفی ضرورت دارد. در واقع هوش عقلانی دروازه ورود فرد برای کسب موفقیت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش است، اما آنچه او را در زمره بهترین ها در شغل و حرفه او قرار می دهد، هوش عاطفی است.بهره مندی از حداقل هوش عاطفی آغاز راه سفر به سوی معنویت، خودآگاهی و هوش معنوی است که خود موجب تقویت هوش عاطفی می شود. از طرف دیگر هوش عاطفی نیز می تواند در رشد و ارتقای هوش معنوی موثر باشد. دو هوش عاطفی و هوش معنوی تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند. رشد و توسعه هر یک باعث پرورش و توسعه دیگری می شود.تاثیر فوق العاده هوش معنوی بر متغیرهای مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و ... و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش سبب می شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود. مدیرانی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر، پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. اهمیت اتصال به یک کل بزرگتر را می فهمند، ادراک و بیانی فردی از معنویت خود دارند. این افراد از ذهنیت وفور برخوردارند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست. در نتیجه افراد راحت تر به یکدیگر اعتماد می کنند، اطلاعات و کارشان را به مشارکت می گذارند و با همکاران و اعضای گروهشان هماهنگ می شوند تا به اهداف نهایی خود برسند. افراد در سلسله مراتب سازمان هایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یکدیگر تلاش می کنند. در موقعیت های تعارض از راهبردهای همکاری برد – برد استفاده می کنند.مدیر معنوی در برخورد با موقعیت ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می کند و به جای مطرح کردن خود، فروتنی نشان می دهد. مدیر معنوی بر ارزش های اخلاقی مثل صداقت، درستی، آزادی و عدالت تاکید دارد. او هویت اخلاقی کارکنان خود را بهبود داده و تعهد عمیقی در آنان ایجاد می کند و بین آنها روابط سازنده را حاکم می سازد. مدیر معنوی بر توسعه فردی، تصمیم گیری مشترک، و کمک به خودشکوفایی تاکید دارد. اگر ارزش های اصلی اش مورد تهدید قرار گیرد، به جای تطبیق با عقاید و افکار دیگران، آنها را به چالش می کشد تا به نتیجه والا برسد. مدیر معنوی اجازه نمی دهد مقام و موقعیت ذهن او را درگیر سازد، زیرا ذهن همواره با این تهدید روبرو است که توسط موقعیت ها و حاشیه های به ظاهر مهم به گروگان گرفته شود.مدیر معنوی به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می کند. امروزه روانشناسان بر این باورند که موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می کند. آنها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه مشتریان، کارکنان و افراد جامعه از آن منتفع شوند.

      رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی

      مطالعات متعددی در زمینه رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی صورت گرفته است. هوش معنوی و هوش هیجانی می‌تواند مکمل یکدیگر در جهت سالم‌سازی زندگی انسان باشد. از سویی، هوش معنوی با تقویت معنویات و اعتقادات دینی موجب ثبات صفات پسندیده می‌شود و از سوی دیگر، هوش هیجانی موجب بهبودی روابط اجتماعی و کنترل عواطف و احساسات می‌گردد. بدین ترتیب فرد می‌تواند به سوی کمال حرکت کند. حاجیان و همکاران مقاله ای در این زمینه ارائه کرده اند. براساس مطالعه حاجیان و همکاران یافته‌ها طبق برآورد تحلیل رگرسیون نشان داد که بین هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه وجود دارد و این ارتباط در ابعاد مختلف هوش معنوی و هوش هیجانی مشاهده شد و رابطه معنی‌داری بین آن‌ها وجود داشت

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      هوش فرهنگی

      برگرفته از مقاله: فروغ عسگری و الهه رضاییمفهوم هوش فرهنگی برای نخستین بار توسط ایرلی و انگ (2003) از محققان مدرسه کسب و کار لندن مطرح شد. این دو، هوش فرهنگی را قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کرده اند. آنها معتقد اند: در مواجهه با موقعیت های فرهنگی جدید، به زحمت می توان علائم و نشانه های آشنایی یافت که بتوان از آنها در برقراری ارتباط سود جست. در این موارد، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود، یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلّی نداشته باشد. تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی برمی آید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند. بر اساس این تعریف، هوش فرهنگی،هوشی متفاوت از هوش اجتماعی وعاطفی به شمار می رود.در تعریفی دیگر، پیترسون (2004) هوش فرهنگی را یک قابلیت فردی برای درک، تفسیر و اقدام اثربخش در موقعیت هایی دانسته که از تنوع فرهنگی برخوردارند و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگاراند که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی می دانند). مطابق با این تعریف، درواقع، هوش فرهنگی با تمرکز بر قابلیت های خاصی که برای روابط شخصی باکیفیت و اثربخشی در شرایط فرهنگی مختلف لازم است، بر جنبه ای دیگر از هوش شناختی تمرکز دارد. هوش فرهنگی هم چنین بینش های فردی را دربر می گیرد که برای انطباق با موقعیت ها و تعاملات میان فرهنگی و حضور موفق در گروه های کاری چند فرهنگی مفید است.

      ابعاد هوش فرهنگی

      ایرلی و موساکوفسکی (2004) هوش فرهنگی را مشتمل بر سه جزء می دانند: شناختی، فیزیکی و احساسی - انگیزشی. به عبارت دیگر، باید هوش فرهنگی را در بدن، سر و قلب جستجو کرد. اگر چه اغلب مدیران در هر سه زمینه به یک اندازه توانمند نیستند، اما هر قابلیتی بدون دو قابلیتِ دیگر به طور جدّی بامانع مواجه می شود.
      بعد شناختی : یادگیری طوطی وارِ باورها، رسوم و تابوهای فرهنگی خارجی، هرگز فرد را برای برخورد با موقعیتهای فرهنگی متنوعی که پیش روی اوست، آماده نمی کند و جلوی اشتباهات فرهنگی مهلک و وحشتناک را نمی گیرد. با این حال، بعضی از رسوم را به راحتی نمی توان شناخت؛ زیرا مردم بسیاری از کشورها در این موارد تودار هستند و از بیان ویژگیهای فرهنگی خود به خارجیها اجتناب می کنند، یا گاهی حتی خود نیز از تحلیل و تبیین فرهنگشان عاجزند.از سوی دیگر، هر کس در بدو ورود به فرهنگ خارجی نیاز دارد تا در مورد راههای نفوذ به لایه های درونی آن فرهنگ اطلاعات لازم را کسب کند، به خصوص آن که، مهم ترین نکته در برقراری ارتباط یافتن نقاط اشتراک با طرف مقابل و تاکید بر آنهاست. هوش فرهنگی به فرد اجازه می دهد، اشتراکات فرهنگی را درک کند و از آنها در برقراری ارتباط بهره گیرد.
      بعد فیزیکی (بدن): شما می توانید با نشان دادن شناخت خود از فرهنگ میزبانان، میهمانان یا همکارانتان، آنها را خلع سلاح کنید. اعمال و رفتار شما باید بیانگر آمادگی تان برای ورود به دنیای درون آنها باشد. بسیاری از تفاوت های فرهنگی در اعمال قابل مشاهده فیزیکی تبلورمی یابند. تماس فیزیکی یکی از مهم ترین این اعمال است. در بعضی نقاط؛ مانند آمریکای لاتین و فرانسه رسم بر این است که همکاران یکدیگر را درآغوش میگیرند. در بعضی فرهنگ های دیگر، این رفتار، بی ادبی یا صمیمیت بی مورد تلقی می شود. (لی،2002)
      بعد احساسی - انگیزشی ( قلب ):
      این بعد، سخت ترین و ظریف ترین جزء هوش فرهنگی است و بیشترین شباهت را به هوش عاطفی و احساسی (اجتماعی) دارد. سازگاری با یک فرهنگ جدید مستلزم غلبه بر موانع و مشکلات است. افراد تنها زمانی از عهده کاری برمی آیند که از انگیزش زیادی برخوردارند و به توانایی خود ایمان و باور دارند. اگر آنها در مواجهه با موقعیت های چالش برانگیز در گذشته موفق عمل کرده باشند، اعتماد به نفسشان افزایش می یابد؛ زیرا اعتماد به نفس همیشه از تبحر در کاری خاص سرچشمه می گیرد.
      شخصی که در برخورد با فرهنگ های دیگر به توانایی های خود ایمان ندارد، اغلب با ناکامی اولیه در برقراری ارتباط، به خصومت و سوء تفاهمات عمیق تر رو می آورد. در مقابل، کسی که انگیزه بالایی دارد، در مواجهه با موانع یا مشکلات یا حتی شکست، بر تلاش خود می افزاید. افراد با انگیزه و مشتاق به دنبال کسب پاداش نیستند و بر مبنای انگیزش درونی خود فعالانه اقدام به برداشتن موانع و انحرافات ادراکی می کنند.

      انواع شخصیت ها در هوش فرهنگی

      مدیران را بر حسب قابلیت هوش فرهنگی می توان در یکی از طبقات زیر قرار داد:
      محلی: زمانی می تواند کاملا اثربخش باشد، که با افرادی با پیشینه های فرهنگی مشابه با خود تعامل داشته باشد، در غیر این صورت به مشکل برمی خورد.
      تحلیل گر: به طور منظم، قوانین و انتظارات فرهنگی را با توسل به استراتژی های یادگیری پیچیده و مفصّل بررسی می کند. رایج ترین حالت تحلیل گر در کسانی دیده می شود که ابتدا از محدوده فرهنگی بیگانه آگاه می شوند و سپس در چند مرحله، ماهیت الگوهای کاری و نحوه تعامل با آنها را تشخیص می دهند.
      شهودی: کسی است که به طور کامل به جای استفاده از یک سبک نظام مند، به شهود و بینش خود تکیه دارد. او به ندرت برداشت و نظر اولیه خود را اشتباه می یابد. در مواجهه با شرایط چندفرهنگی مبهم که نیازمند کنترل موقعیت است، فرد شهودی متزلزل نشان خواهد داد؛ زیرا نه استراتژی یادگیری را در پیش گرفته است و نه می تواند خود را با احساسات ناآشنا وفق دهد.
      سفیر: این گونه مدیران، همانند بسیاری از دیپلماتها ممکن است در موردِ فرهنگی که وارد آن می شوند، اطلاعات چندانی نداشته باشند، اما به صورت متقاعدکننده ای با اطمینان و اعتماد به نفس ارتباط برقرار می کنند. در میان مدیران شرکتهای چندملیتی، سفیر، شایعترین شخصیت است. اعتماد به نفس، مهمترین ویژگی هوش فرهنگی در این افراد است. دیدگاه سفیر در برخی مدیران از طریق مشاهده کسانی که با بهره گیری از این سبک موفق بوده اند، حاصل شده است. سفیر باید برای این که بداند چه چیزهایی نمی داند به اندازه کافی فروتنی داشته باشد.
      تقلیدی: به میزان زیادی بر اعمال و رفتارش کنترل دارد، در غیر این صورت هم به خاطر بینش مناسبش نسبت به اهمیت نشانه های فرهنگی از عهده اداره موقعیت برمی آید. افراد تقلیدی به میزبانان و میهمانانشان آرامش خاصی منتقل می کنند و با تقلید سریع رفتارهای کلامی و غیرکلامی، طرفهای مقابل ارتباطات را تسهیل کرده و اعتماد ایجاد میکنند.(ناییجی،1385)
      تقویت هوش فرهنگی
      هوش فرهنگی را نیز می توان هم چون سایر جنبه های شخصیت پرورش داد. در این زمینه باید به دو نکته تاکید کرد: نخست این که چنین کاری تنها از عهده افراد واجد صلاحیت؛ همچون روانشناسان حرفه ای برمی آید. دوم این که، بهبود هوش فرهنگی باید در راستای برنامه جامع پرورش راهبردی منابع انسانی سازمان و درکنار سایر جنبه های این برنامه صورت گیرد.برای تقویت هوش فرهنگی لازم است پس از سنجش این هوش در افراد و تعیین نقاط قوت و ضعف آنها، یک سری گامهایی برداشته شود. ایرلی و موساکوفسکی (2004):
      گام اول: فرد در شروع تلاش برای پرورش هوش فرهنگی، نقاط قوت و ضعف خود در این زمینه را بررسی می کند. در این گام نتایج حاصل از اندازه گیری هوش فرهنگی در اختیار فرد قرار می گیرد.
      گام دوم: شخص متناسب با نقاط ضعفش، برنامه های آموزشی لازم را انتخاب می کند. برای مثال، فردی که فاقد هوش فرهنگی فیزیکی است، در کلاس های مربوط به رفتار شرکت می کند یا کسی که در بعد شناختی ضعف دارد، توان استدلال استقرایی و قیاسی خود را پرورش می دهد.
      گام سوم: آموزشی که در گام پیشن تعیین شد، به مرحله اجرا گذاشته می شود. اگر فرد از لحاظ جنبه انگیزشی دارای مشکل است، به او یک سری تمرینهای ساده داده می شود؛ مانند این که در یک کشور غریب از کجا و چگونه می خواهد روزنامه مورد نظرش را بیابد.
      گام چهارم: فرد منابع لازم را برای پشتیبانی از رویکردی که انتخاب کرده است و قصد تقویت آن را دارد فراهم می کند.
      گام پنجم: در این گام بر مبنای نقاط قوت و نقاط ضعف باقیمانده، فرد به تکمیل مهارتهایش اقدام می کند. برای مثال، اگر نقاط ضعف جنبه تحلیلی دارد، نخست باید رویدادها را ببیند و سپس تشریح کند که چه الگوهایی باید مورد استفاده قرار گیرد.
      گام ششم: شخصی که وارد یک موقعیت فرهنگی جدید می شود، باید بر جوّ غریبانه آن غلبه کند. بنابراین، با مواجه کردن فرد با موقعیتهای جدیدِ فرهنگی، به او کمک می کنیم تا مهارتهای کسب شده و نحوه به کارگیری آنها را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. پس از این ارزیابی ممکن است در حوزه های خاصی خود را نیازمند آموزش بیشتری ببیند
      ویرایش توسط Ali.psy : 26 آذر 1395 در ساعت 03:03

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      up

    14. Top | #14
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      اکککک چه جالب.....
      به نتیجه مهمی رسیدم..فهمیدم نوع هوش من چیه من کلا بیهوشم
      یه تیکه از هر کدوم دارم فک کنم مخلوط تکامل پیدا کردم
      FTDTTL

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط kiarash001 نمایش پست ها
      اکککک چه جالب.....
      به نتیجه مهمی رسیدم..فهمیدم نوع هوش من چیه من کلا بیهوشم
      یه تیکه از هر کدوم دارم فک کنم مخلوط تکامل پیدا کردم
      عجب یعنی اگاهی نداری؟

      خوبه هممون داریم از همش ولی اگه کم باشه متوجهش نمیشیم

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن