گفتوگو با سارا باقرپور، رتبهی 80 تجربی منطقهی 3 از شهربابک
سارا باقرپور سال 94 رتبهی 7600 را به دست آورد اما با انگیزهای مضاعف برای کنکور سال بعد تلاش کدر و توانست رتبهی 80 را به دست بیاورد. این سختکوشی مثالزدنی است.
رتبهات در سال گذشته 7600 شد. با چه ارادهای دوباره تصمیم گرفتی یک سال دیگر برای کنکور بخوانی؟
من همیشه شاگرد زرنگ بودم. سال آخر داییام از دنیا رفت و روحیهام را از دست دادم و از دوستانم عقب افتادم. دوستانم همه قبول شدند اما من به کمتر از هدفم قانع نبودم و تصمیم گرفتم یک سال دیگر درس بخوانم.
آیا در سال 94 تلاش کمتری داشتی که میخواستی در کنکور 95 جبران کنی؟
من بعد از آن اتفاق تلاشم را متوقف کردم و از همان پاییز که ترازهایم افت کرد و متوجه شدم که نمیتوانم خودم را به دوستانم برسانم تصمیم گرفتم سال بعد دوباره در کنکور شرکت کنم.
معدلت در سال سوم چند شد؟
19.73
درواقع دانشآموز خیلی خوبی بودی و انتظار بالایی از خودت داشتی. آیا خانوادهات پیشنهاد ندادند که همان سال اول انتخاب رشته کنی؟
آنها فکر خستگی من بودند اما وقتی مطمئن شدند که میتوانم یک سال دیگر درس بخوانم تا آخر حمایتم کردند.
در مورد خانوادهات بگو.
پدرم شغل آزاد دارد و مادرم پرستار است. برادرم دانشجوی کامپیوتر است و یک خواهر کوچکتر هم دارم که کلاس پنجم دبستان است. خانوادهام برای تحصیل من هر کاری از دستشان برمیآمد انجام دادند. در شهر ما هم رقابت شدیدی در زمینهی تحصیل وجود دارد و همه از حمایت خانوادهی خود برخوردارند. درنتیجه ما هر سال در کنکور رتبهی تکرقمی از شهرمان داریم.
دوستانت چه واکنشی در مورد تصمیم دوبارهی تو برای کنکور داشتند؟
چون همه منتظر نتیجهی خیلی خوبی از من بودند درواقع غافلگیر شدند و همه پیشنهاد دادند که یک سال دیگر درس بخوانم.
چند سال عضو کانون بودی؟
من غیر از چهارم دبستان از سوم دبستان در آزمونها شرکت کردم.
تو یک کانونیِ پرسابقه هستی ولی قبول نشدی. چه شد که سال دوم هم در آزمونهای کانون شرکت کردی؟
من در سال چهارم در آزمونها غیبت زیادی داشتم و وقتی نمیرسیدم درس بخوانم از ترس اینکه ترازم پایین بیاید در آزمونها شرکت نمیکردم؛ اما امسال حتی اگر به مبحثی نمیرسیدم حتماً در آزمون شرکت میکردم.
بعضی از دانشآموزان معتقدند رفتن به مدرسه وقت و انرژی آنها را میگیرد. آیا درس خواندن در سال دوم آسانتر است؟
به نظرم سال دوم سختتر بود و فشار روحی و روانی بیشتری را تحمل میکردم. نگران بینظمی در برنامهام بودم و برای اینکه ذهنم آشفته نشود از مشاور استفاده کردم. درنهایت درس خواندن هنگام دانشآموزی خیلی راحتتر است؛ زیرا معلمها همیشه در کنار دانشآموز هستند. ممکن است سال بعد کتابها تغییر کنند و اینها همه کار را سختتر میکند.
با وجود چنین فشاری چه انگیزهای به تو کمک میکرد که ادامه بدهی؟
وقتی به هدفی که به خاطر آن رشتهی تجربی را انتخاب کرده بودم فکر میکردم انگیزه پیدا میکردم.
آیا سال دوم میزان تلاشت را هم تغییر دادی؟
بله؛ تلاشم خیلی زیاد شد. امسال تمام تفریحاتم را کنار گذاشتم و حتی روز 13 فروردین هم بیرون نرفتم. من از شهریور درس خواندن را شروع کردم.
در مورد منابع درسیات چه تصمیمی گرفتی؟
من یکسری منابعم را عوض کردم و در کلاسهایی که لازم بود برای تقویت درسی شرکت کردم. به طور مثال برای زبان اهمیتی قائل نبودم ولی سال دوم به کلاس زبان رفتم. اوایل 20 درصد میزدم اما به 90 درصد هم رسید.