خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11
    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات

      پارادوکس درونی من (پارت سوم و پایانی به پست اول اضافه شد)

      قسمت اول :
      روزام یکی سخت از دیگری میگذره دو روزه سردرد دارم هیچی آرومم نمیکنه. دارم کم میارم و با خودم میگم اول راهه پاشو نمیتونی الان بیخیال بشی و یاد جمله نیچه میفتم که میگه (جمله کاملش توی امضام هست) : ""در جام بهین عشق ها نیز تلخی است""
      انگار حبسم کردن .. کنکور لعنتی ، نصف عمرمو بخاطر یه امتحانه ۴ ساعته تلف کردم یا شایدم من اشتباه میکنم و تلف کردن نبود بلکه ارزش دار کردن بود خلاصه تنها چیزی که مدام توی ذهنم میاد خسته بودنه ؛ خسته از اوضاع الانم ، خسته از درسها ....
      در طول عمرم همیشه سعی کردن نسبت به افراد اطرافم هوشیارتر باشم و فکر میکنم موفق هم بودم اما اوضاعی رو میبینم ولی نمیتونم کاری براش کنم .
      بهرام میگه : "هِی این یعنی له شدن کلیشه ها نوبتی این یعنی وطن ولی آدمای غربتی" در واقع الان معنیشو میفهمم .
      شاید روزی برسه که خیلی بیشتر بدونم و مثل شخصیت فیلم ۲۰۰۱ ادیسه فضایی (شاهکار مطلق استنلی کوبریک فقید) به درجه ای از خودآگاهی برسم که دیگر نتونم جهان رو تحمل کنم خیلی خنده داره مگه نه؟اما اگه ممکن بود چی میشد؟
      خیلی خیال پردازی میکنم؟کجاش رو دیدی صبر کن.


      ادامه :
      روزها دارن سپری میشن ؛ میان و میرن و در این بِین گذشته که گذشته آینده هم هنوز در ابهام مطلقه تنها حال، قابل درکه و در این حال به خوبی حس میکنم که زیر یه بار دارم کمر خم میکنم نمیدونم چه فشاری داره بهم وارد میشه فقط میدونم که خیلی سنگینه با کوچکترین احساس سبکی تلاش میکنم برای رهایی اما بیشتر در این مجنلاب فکری و احساسی فرو میرم.
      گاهی بی احساس و تنها میشینم پشت پنجره و فکرم از فیلم "پرتقال کوکی" تا نظریه "استرینگ" رو سیر میکنه شایدم چیز زیادی ازشون ندونم اما... و شاید بگم که نا امیدتر و مبهم تر از قبل میشم و یاد جمله مایا آنجلو میفتم که میگه: "" سپس پنجره بر فراز ذهن تو شکلی ترسیم میکند آنجا در فراسوی پیچ تاب پرده ها مردی قدم میزند."" شاید از نظر شما جمله خاصی نباشه اما خیلی برام تکون دهنده ست.
      با بی میلی میگم تازه اول کارمه شاید بتونم کاری رو که میخوام انجام بدم اما قسمت خنده دار موضوع اینجاست که نمیدونم چه کار ؟؟
      فکر میکنم در موردش ولی هیچ چیز قانعم نمیکنه شاید چون رهایی مطلقی در فکر ندارم و برای این رهایی اول باید مفهوم آزادی رو درک کنم ولی وقتی در کلمه آزادی هم آزادی نمیبینم چطور درکش کنم؟ در خودم پارادوکسی میبینم که در ظاهر عجیبه اما درست شاید مثل پارادوکس "بوچوفسکی" عمیقا در فکر میرم و به خودم میام نمیدونم توی این ۲ ساعت چه اتفاقاتی افتاد. پارادوکسی بین عقل و احساس در واقع بینِ چیزی که میبینم و چیزی که حس میکنم این دو لزوماً یکی نیستند بهرام این رو کامل تر گفته : " رویاهات میکِشنِت جلو خاطراتت میکِشنِت عقب چی میمونه ازت؟ یه چیزی میشی به عمق افکارتو، به طول زندگی"
      از کجا به کجا کشیده شدم از کنکور تا پارادوکس های فکری و احساسیم دارم ذره ذره تبدیل به هیچ و پوچ مطلق میشم هنوز سرم درد میکنه جالب اینجاست که میگم نمیتونم ولی ادامه میدم اما در این هیچ مطلق از هیچ نمیترسم جز "فراموش شدن"


      قسمت سوم و پایانی :
      فراموش شدن از دید رفتن و نامرئی شدن همه یک درد و شاید یک شادی دارند اینکه کدام یک را تجربه کنیم به خودمان بازمیگردد . برای یک لحظه هم تصور کردن اینکه از یاد بروی و دیگر ازت یاد نشود و وجودت در حضور نباشد هم سخت است ، گاهی ما در خودمان غرق میشویم مثل خودم و دیگر آدمهای اطرافمان که بعضاً به ما نیاز دارند را از یاد میبریم مصداق این حرف این بیت از سورنا ست :
      "ریشه اعتصاب آب کرده بود شاید که فراموش کرده بود انتظار ساقه رو"
      گاهی باید رها شد گاهی باید ماند گاهی باید رفت گاهی باید ایستاد گاهی باید عمل کرد گاهی باید فقط دید گاهی باید فریاد زد گاهی باید سکوت مطلق کرد اما در نهایت "این نیز میگذرد." و تنها اعمال ما میمانند و قاضی‌های بسیار در اطرافمان که هرکدام علامه دهر هم هستند قضاوت میکنند.
      بیشتر ما با کوچکترین دردی در هم میشکنیم ، دردی که شاید از نظر خودمان بزرگ ولی از نظر دیگران کوچک است این تفاوت نگاه‌هاست و درنهایت کسی پیروز این جنگ خودی و درونی است که برخیزد شورش و انقلابی علیه خود کند چه بسا افرادی که همه چیز برای اعتقادشان دادند :

      "خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
      بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر"

      امیدوارم که هر کس که این نوشته را میخواند بتواند به طرز تفکری ورای شیوه تفکر معمول دست یابد تا جایی که با هیچ طرز تفکری غریبه نباشد و همه گونه عقیده‌ای را با فکری باز پذیرا باشد . ماورای هستی و نیستی تفکری را تصور میکنم بس زیبا ، در آن لحظه‌ای‌ست که دوباره معنی می‌شویم لحظه ای که انسانیت دوباره معنا گیرد به امید آن و فراتر ....

      "به اینجا رسیدیم انتهای خط یکی دیگری را میکُشد من همینجا پیاده میشوم."
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.
      ویرایش توسط reza123 : 18 اسفند 1395 در ساعت 23:02

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      چه جالب ...

      خودمم یه زمانی اینجوری بودم ...

      هرروزی که بهترازروزهای قبلت باشه،تکه ای ازپازل رویاهای توست که سرجاش قرار میگیره، سعی کن هرروز بهترازروزقبل باشی تاپازل رویاهات روهرچه سریعتر کامل کنی

      Sina
      CEO of Iramrich

      by the way here's my channel : @MrRich


    3. Top | #3
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      داداش دقیقا چی شده؟!

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط lonelyboy نمایش پست ها
      داداش دقیقا چی شده؟!
      فکر کنم موضوع کاملا واضح باشه. معنی پارادوکس رو میدونی!!!؟؟ یالاخره اینایی که توی ذهنم بود باید نوشته میشد مغزم داشت منهدم میشد
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط reza123 نمایش پست ها
      فکر کنم موضوع کاملا واضح باشه. معنی پارادوکس رو میدونی!!!؟؟ یالاخره اینایی که توی ذهنم بود باید نوشته میشد مغزم داشت منهدم میشد
      بله معنی شو می دونم!
      ولی پاردوکسی ندیدم.فقط به خاطر کنکور ناراحت بودی ک اونم طبیعیه.درس و کنکور هم سختی های خودشو داره.هلو بپر تو گلو ک نیست!
      در هر حال قصدم فقط کمک بود.
      موفق باشی

    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط lonelyboy نمایش پست ها


      بله معنی شو می دونم!
      ولی پاردوکسی ندیدم.فقط به خاطر کنکور ناراحت بودی ک اونم طبیعیه.درس و کنکور هم سختی های خودشو داره.هلو بپر تو گلو ک نیست!
      در هر حال قصدم فقط کمک بود.
      موفق باشی
      میددنم داداش در قسمت بعدی تازه شکل میگیره
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Faghat Pezeshki نمایش پست ها


      برادر عزیزم.
      میخوای پارادوکس های فکریت از بین بره؟؟؟
      خیلی ساده است.
      نیچه نخون
      بهرام گوش نده
      ادیسه نگاه نکن.
      افرادی که شما ازشون تاثیر گرفتی خودشون از بزرگان تناقض و تضاد هستند...
      دنیا اونقدر ها هم پیچیده و متناقض نیست...
      فهم فعلی شما وکسانی که ازش تاثیر پذیر پذیرفتید نتونسته این تناقض ها رو توجیه کنه.
      دنیا بسیار منظم و کامله و اگر غیر این بود بقاش به خطر می افتاد...
      همه ی حوادث مثل تکه های پازل اند و اگر شما نتونستی تکه های دیگه رو پیدا کنی دلیل بر ناقص بودن پازل نیست.
      بعضی وقت ها به سادگی شستن یک بشقابه و گاهی به سادگی یافتن سکه ی ده شاهی در جوی خیابان...
      شما الان در بازه ی دگر دیسی سنی هستیدو ممکنه در اثر تغییر کاراکتر از نوجوان به جوان در یک بحران هویتی و وهم درباره ی چیستی و ماهیت خودتون باشید.
      از طرفی هنوز ظرف افکار و تجربتون گنجایش فهم درک وقضاوت خیلی از مسائل رو نداره
      ازطرفی در زندگیتون زندگی افراد بزرگ رو دوست داشتید و میخواید به اونجا برسید.
      و از طرفی دیگه شرایط زندگی و کنکورو آینده این اضطراب ها رو تشدید می کنه.
      قضیه خیلی ساده است.
      این مسائل رو رها کنید.سعی کنید به جای تدبیر مشکلات بشریت و حل مسائل جهان فعلا کار خودتون رو راه بندازید و شرایط خودتون رو تغییر بدید.
      مقدمه ی تغییر اوضاع جهان تغییر اوضاع خود انسانه.
      مثل یک آدم عادی والبته عاقل با آرامش درباره ی مسائل زندگی وآینده و شغل و...خودتون تصمیم بگیرید.
      انشالله سنتون که بالا تر رفت توانایی حل مسائل و گره های فکری ذهنتون رو پیدا خواهید کرد.
      فرصت کمه...
      کنکور نزدیکه...
      زود شروع کن
      ای خداا هه. داداش چیزی که من در موردش حرف زدم تضاد مکمل بر بقیه ست این که نیچه چی میگه یا من چی میگم مهم نیست این احوالات فکری من بود شما داری میگی نیچه نخون خوب وقتی شما داری همه ی اطرافتو کامل تصور میکنی فگر میکنی فقط خودت ناقصی (هر فردی رو میگم نه فقط شما) این عملا در تاریکی سیر کردنه جهان بی نقص و کامله؟؟
      واقعا نمیدونم بر چه اساس حرف میزنی طبیعت با جهانی که معنای فراتری داره متفاوته اگه همه همیجوری که شما فکر میکنی فکر میکردن که دیگه ادبیات و ریاضی و فیزیک نداشتیم همه چیز خوبه و مشکل نداره پس نقد یه حرف بیخوده ضمنا شما داری از زبان عامه حرف میزنی که میگن بخون پول در بیار زنده باش اما هیچکس نمیگه زندگی کن اگه هم بگن منظورشون معنای اصلی نیست در هر حال حرفت خیلی عامه پسند بود اما حقیقت چیز دیگه ای و نمیخوام توهین کنم اما از اینکه چشمامو ببندم و فکر نکنم و هر چی میگن رو قبول کنم متنفرم و این صرفا حرف من نیست هرکسی که بخواد زندگی کنه باید همینجوری باشه که کم کم برای خودش تحلیل درستی بیاره اینکه شما اینجور فکر میکنی متین اما بازم میگم حقیقت مطلق نیست
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Faghat Pezeshki نمایش پست ها


      اگر یکبار دیگه پست رو با دقت و بدون تقسیم خودتون و دیگران در طبقه ی خواص وعوام بخونید متوجه می شید که تمامی صحبت های من متوجه بازه فعلی زندگی شما یعنی کنکور هست.
      شما در بازه ی فعلی که مرحله ی فشرده کنکور هست باید تمام حواس و تمرکزتون متوجه هدف باشه.
      وگرنه نیچه خوندن و... کار اشتباهی نیست.
      ریاضیات ادبیات فیزیک هم در جهت توجیه همین تناقضات ظاهری حرکت می کنند.
      برام عجیبه که چرا اینقدر با افراط موضع می گیرید.. من در هیچ جا از صحبت هام نگفتم همه چی آرومه من چقدر خوشحالم(نقل به مضمون).
      عرض کردم در شرایط فعلی پرداختن به این مسائل اشتباهه.
      کنکور یکساله و بعد از اون شما می تونید هر چقدر که دلتون خواست غرق در تفکر و تامل مسائل اینچنین بشید.
      این که شما در افقی فراتر از عادات روزمره فکر می کنید بسیار با ارزشه و اگر غیر از این بود هیچ وقت راجع به این مسائل با شما صحبت نمی کردم.
      تمام تاکید من این بود که قبل از پرداختن به مسائل بشریت و دنیا و جامعه به مشکلات خودتون بپردازید...
      چون مقدمه ی جهان سازی خود سازیه.
      خب کجای این حرف دیدگاه عوامه؟؟؟ مگه بزرگان علم و فلسفه و هنر چیزی غیر از این گفتند؟؟؟
      بذارید بیشتر توضیح بدم.شما در ابتدای پستتون از ناتوانی در انجام مطالعه و برنامه ریزی و... ناله می کردید.
      خب...این یک مسئله در درون شماست.هر وقت تونستید در مورد مسئله ای به سادگی تحصیل وانتخاب شغل تصمیم بگیرید اون وقت یعنی تکلیفتون با خودتون مشخصه و ذهن شما قابلیت پردازش مسائل مهم و حیاتی و پیچیده ی دنیا رو داره.
      مادامی که با خودتون به وحدت نرسید قادر به حل مسائل خارج از خودتون نخواهید شد.
      یک ذهن نامنظم نمی تونه در حل مسائل منظم و منطقی عمل کنه...
      .بعد این که یادم نمیاد گفته باشم هر کی هر چی رو گفت قبول کنید
      من راه رسیدن به تحلیل های منطقی و داشتن یک جهان بینی منحصر به فرد ودرست رو به شما نشون دادم نه اینکه بگم سرتون رو مثل کبک زیر برف کنید و پول دربیارید.
      برداشت شما از کل عرایض بنده اشتباه بود.
      ودر اخر من باب مطلق بودن حقیقت:
      حقیقت مطلق هست.
      دو دوتا همیشه چهار تاست.واین یعنی حقیقت محض.
      مشکل مکاتب فکری مختلف اینه که الگوریتم های ذهنی سلایق شخصی آگاهی ناقص و خطاهای ممکن رو در درک پدیده ها در نظر نم یگیرن.
      در نتیجه هر کس مطابق با افکار خودش و بعضا سلایق و منافع خودش از حقیقت حرف می زنه و برداشت ها از حقیقت متفاوت میشن.
      اگر عینی گرایی به جای نسبی گرایی در درک حقیقت به کار گرفته بشه به برداشت های یکسان در مورد حقیقت می رسیم.
      حقایقی مثل گسیل شدن نور از خورشید چون به راحتی قابل درک هستند در نظر همه حقیقتی مطلق قلمداد میشن ولی مسائلی مثل وجود خدا و مثال هایی از این دست چون عمیق ترن و برداشت ها متفاوته نسبی به نظر میان.در صورتی که حقیقت تابع برداشت های من وشما نیست وخارج از اون واقع شده...
      زیاد واردش نشیم.اگر یک نگاه مختصر به قوانین نسبی گرایی بندازید متوجه عواقب خطرناک ناشی از این فرضیه اشتباه خواهید شد.
      نسبی گرایی از سوفیسم شروع و به نهیلیسم منتهی میشه.
      تاریخ فلسفه این رو میگه...
      انشالله بعد از این که از گرفتاری کنکور راحت شدید با مطالعه ی بیشتر و تعمق منطقی تر مفصلا راجع به این مسائل تحقیق کنید.
      خود من به خاطر همین اشتباه در زمان کنکور واقعا ضرر بزرگی رو متحمل شدم و در سنین شما به مراتب دوآتیشه تر راجع به مسائل فراعادت و اینچنینی فکر میکردم.
      غافل از این که وقتش الان بود نه اون موقع
      هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد...
      به هر حال امیدوارم تشویش هاتون از بین برن و بتونید اون هارو مدیریت کنید
      مشخص کردن یک زمان مختص به تفکر کاری بیش از اندازه غلطه بزرگترین مشکل همینه شما فکر میکنی که کنکور سدیه که باید اول ردش کرد بعد دنیا رو دید این نظر اکثریت و شاید اقلیت هست .
      تفکرات اینچنینی و ایراد هایی که به اطراف میگیریم و سد هایی که ما میبینیم صرفا مختص ماست و به دیگران ربطی نداره اینکه شما کنکور رو سد میبینی دلیل بر بسط این موضوع به تمامی جانعه کنکوری نمیشه درسته کنکور به صرف بعضی افراد جهت زندگی رو تعیین میکنه اما بسیاری هم هستند که کنور رو فقط یه تپه میبینند که با یکبار یا دوبار گذشتن تموم میشه و زندگی که بعد جریان داره مهمه اینکه ما فکر کنیم که در حال حاضر در تفکر در ابواب مختلف کاری مطلقا غلطه چیزیه که ۱۰ سال آینده هم میگیم این تفکر و تابوی پیشینیان باید در هم کوبیده بشه هرکس آزاده جوری که میخواد فکر کنه اما شکستن و نابود کردن تفکری که میخواد باعث آزادی سایر تفکرات بشه به وسیله بهانه ای به عنوان کنکور چیزی فوق العاده بی ارزش و غیر منطقیه .
      آیا همین نسبی گرایی ها باعث پیشرفت و بعضا جهش چندین ساله نا نشدن؟
      عینی گرایی در برخی موارد مطلقا غلطه درک ما نسبت به جهان پیرامونمون از تفکر درونی ما شکل میگیره اینکه قبلا کسی گفته ابلیس هست یا نیست نباید در درک ما بر طبیعت و اتفاقات تاثیر بسزایی بزاره. ما هنوز طرز تفکراتی از دوران جاهلیت رو یه ذهنمون سوار کردیم نمومش ناسیونالیسم.
      به هر حال من نمیگم هنه ی افراد مثل من باشند اما زمانی میرسه که با پشیمانی نگاهی گذرا به گذشته میکنید فقط میگید "حیف".
      اصلاح و پیرایش یک تفکر از کسی جز خود درونی بر نمیاد پس بیایید دور شویم از این تفکرات واهی
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط reza123 نمایش پست ها
      مشخص کردن یک زمان مختص به تفکر کاری بیش از اندازه غلطه بزرگترین مشکل همینه شما فکر میکنی که کنکور سدیه که باید اول ردش کرد بعد دنیا رو دید این نظر اکثریت و شاید اقلیت هست .
      تفکرات اینچنینی و ایراد هایی که به اطراف میگیریم و سد هایی که ما میبینیم صرفا مختص ماست و به دیگران ربطی نداره اینکه شما کنکور رو سد میبینی دلیل بر بسط این موضوع به تمامی جانعه کنکوری نمیشه درسته کنکور به صرف بعضی افراد جهت زندگی رو تعیین میکنه اما بسیاری هم هستند که کنور رو فقط یه تپه میبینند که با یکبار یا دوبار گذشتن تموم میشه و زندگی که بعد جریان داره مهمه اینکه ما فکر کنیم که در حال حاضر در تفکر در ابواب مختلف کاری مطلقا غلطه چیزیه که ۱۰ سال آینده هم میگیم این تفکر و تابوی پیشینیان باید در هم کوبیده بشه هرکس آزاده جوری که میخواد فکر کنه اما شکستن و نابود کردن تفکری که میخواد باعث آزادی سایر تفکرات بشه به وسیله بهانه ای به عنوان کنکور چیزی فوق العاده بی ارزش و غیر منطقیه .
      آیا همین نسبی گرایی ها باعث پیشرفت و بعضا جهش چندین ساله نا نشدن؟
      عینی گرایی در برخی موارد مطلقا غلطه درک ما نسبت به جهان پیرامونمون از تفکر درونی ما شکل میگیره اینکه قبلا کسی گفته ابلیس هست یا نیست نباید در درک ما بر طبیعت و اتفاقات تاثیر بسزایی بزاره. ما هنوز طرز تفکراتی از دوران جاهلیت رو یه ذهنمون سوار کردیم نمومش ناسیونالیسم.
      به هر حال من نمیگم هنه ی افراد مثل من باشند اما زمانی میرسه که با پشیمانی نگاهی گذرا به گذشته میکنید فقط میگید "حیف".
      اصلاح و پیرایش یک تفکر از کسی جز خود درونی بر نمیاد پس بیایید دور شویم از این تفکرات واهی



      ما قرار نیست فکر کردن رو به زمان محدودی اختصاص بدیم. تمام عمر ما داره به تفکر میگذره.
      این که من میگم در بازه ی فعلی مسایل رو الویت بندی کنید معنیش این نیست که بالکل تفکر رو کنار بگذارید...بلکه باید در جهت تقلیل و تخفیفش حرکت کنید...
      وقتی شما شما فکر می کنید
      معنی حرف من شکستن و نابود کردن اهداف آزادی خواهانه ی شماست از سو برداشت شما نشات می گیره...منظور من کنترل کردن، و مدیریت کردن اونهاست...
      بنده یه سوال از شما دارم که اینقدر مسئله رو پیچ و تاب می دید:
      آیا بزرگترین مشاهیر جهان و تمامی افراد معتبر از دید من و شما در بازه های خاص زندگی الویت ها رو رعایت نکردن؟؟؟
      آیا این که در هر بازه باید مسائلی برای وقت گذاشتن در اولویت باشن اشتباهه که اینقدر سخت در قبال مدیریتش موضع می گیرید؟؟؟
      در صورتی که پاسخ شما مثبت هست که بحث به سرانجام رسیده و اگر منفی هست من فقط میتونم براتون آرزوی موفقیت کنم.
      این که کنکور برای شما تپه و دیگری سد باشه ناشی از تفاوت اهدافه.اهداف یک نفر ممکنه اونقدر کمال گرایانه وبزرگ باشه که بخواد حتی در مسئله ای ساده مثل کنکور هم بهترین عملکرد رو داشته باشه برای رسیدن به هدفی بزرگتر واگر فاصله ی "بودن تا شدن" براش زیاد باشه.اون وقت کنکور براش یک تپه نخواهد بود.
      شما در ابتدای پست اولتون به آه و ناله در باب کنکور پرداختید و از لحن شما طوری برداشت میشه که کنکور براتون مهمه پس طبیعیه فردی که پست شما رو می بینه سعی میکنه راهکاری برای نجات از موانع ذهنی شما ارائه بده.


      اگر کنکور برای شما مثل یک تپه است که با یکی دوبار پریدن از روش رد میشین پس این همه آه و ناله لازم نیست. و شما نیازی به برطرف کردن تشویش ها ندارید چون اصلا مهم نیست که با وجود مشغلات ذهنی نمیتونید درس بخونید به هرحال کنکور اونقدر ها هم مهم نیست... تمام وقتتون را صرف تفکر و تعمق و پژوهش و ... کنید و اونقدر این کار رو انجام بدید تا همین امسال به جواب سوالاتتون برسید
      بنده گمان کردم شما از وجود تشویش ها و پارادوکس های ذهنی خسته اید و نمی تونید درس بخونید و تایپیک زدید که با دوستان مشورت کنید و راهکاری پیدا کنید...اگر مقصدتون این نبوده پس من اشتباه متوجه شدم و شما باید در بیان خواستتون دقیق تر باشید اگر هم مقصدتون همین بوده:
      بنده هم بهترین راه رو از نظر روانشناسی که حیطه ی تخصص خودم هست پیشنهاد کردم و اون این بود که امسال مقدار کمتری به مسائل تشدید کننده ی این پارادوکس ها بپردازید...همین
      حالا اینکه شما فکر می کنید من
      مخالف تفکر در ابواب مختلف و شکستن تابوی پیشینیان و موافق محدود کردن آزادی افکار بقیه هستم واقعا نمیدونم از کجای صحبت های من قابل برداشته وقتی که خودم بخش عمده ای از زندگیم رو صرف تحقق همین اهداف کردم.
      اما در مورد عینیت و نسبیت:
      احساس میکنم شما با مفهوم عینیت و عینی گرایی که بزرگترین شیوه ی پژوهشی دانشمندان علوم محض و علوم دقیق هستند آشنایی کامل ندارید و گرنه متوجه می شدید که عینی گرایی شاخصه ی برتر در کشف حقایق هست و منجر به تکامل علوم مختلف شده...
      در نتیجه تا زمانی که شما مطالعه پژوهش و درک کاملی از فلسفه ی علم (science) و مبانی اساسی شیوه های تحقیق نداشته باشید بحث من و شما بی فایدست و دور شدن از مسیر اصلی بحث هست...
      مثالی که در مورد ابلیس زدید و این که گفته های پیشنیان نباید تاثیری روی درک ما بگذاره دقیقا مفهوم همین عین گرایی هست که متاسفانه عرض کردم چون درک درستی از این موضوع ندارید بحث بی فایده است.
      صد البته که نسبی گرایی در خیلی از مسائل لازمه ولی نه در همه ی اون ها...
      به هرحال ببخشید که با افکار واهی سعی در کمک کردن به شما داشتم...
      امیدوارم بفهمید من قصد کوبیدن شمارو ندارم که شما اینقدر مغرضانه بنده رو به موارد قرمز شده در متن متهم می کنید.
      اگر راهکارها شما رو راضی نمی کنه مجبور به ادامه ی بحث نیستید .
      شما که اینقدر مصر به ادامه دادن و تشدید این پارادوکس ها و تشویش ها هستید نمیدونم چرا اینجا تایپک زدید و میگید خسته ام.
      خب به تلاشتون ادامه بدید.
      اگر هم قصدتون فقط تخلیه ی این افکار هست قلم و کاغذ گزینه ی بهتریه.
      می تونیدبا جستجو در انجمن به تایپیک های زیر هم مراجعه کنید:

      دلنوشته های من
      تلخ نوشته
      جملات جالب وعمیق و...

      موفق و پیروز باشید



      ویرایش توسط Faghat Pezeshki : 24 آذر 1395 در ساعت 13:30

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      گاهی از مزخرفیه 1متن و پست فقط سکوت میکنم

      اما این متن چون خیلی واسم جالب بود سکوت کردم..و دوباره خوندمش
      دلمان برای هرچیز کوچک،چقدر تنگ است..

    11. Top | #11
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      up
      در جام بهین عشق ها نیز تلخی است
      این سان شوق به ابرانسان را برمی انگیزد
      این سان در تو ای آفریننده، تشنگی می انگیزد.

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. پاسخ: 67
      آخرين نوشته: 11 آذر 1398, 22:29
    2. پاسخ: 19
      آخرين نوشته: 31 اردیبهشت 1398, 19:36
    3. وقتی HiccUp دبستانی بود....:))""3""
      توسط laleh74 در انجمن مطالب طنز
      پاسخ: 11
      آخرين نوشته: 10 آبان 1395, 02:27
    4. "و" و. "ی" ، کجا مصوت کجا صامت؟؟
      توسط fantom در انجمن منابع دروس عمومی
      پاسخ: 1
      آخرين نوشته: 29 اسفند 1394, 19:40
    5. """تو پروفایل نفرقبلی چه چیزی نظرتوجلب کرده؟؟؟"""
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 106
      آخرين نوشته: 20 شهریور 1393, 11:50



    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن