به خودم قول داده بودم اگر معلم شم یجوری درس بدم که دید کل دانش آموزا رو نسبت به قشر معلم و معلمی عوض کنم . ولی خب . فعلا که کنسله
به خودم قول داده بودم اگر معلم شم یجوری درس بدم که دید کل دانش آموزا رو نسبت به قشر معلم و معلمی عوض کنم . ولی خب . فعلا که کنسله
im just a Kid . but Awkward one
تلگرام : xlycan@
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
من اگه معلم شم باید معلم پسر دبیرای الانم بشم . که دماری از روزگارشون دربیارم . مشتق تابع خط یاد بدم . امتحان مشتق مثلثات و تابع هموگرافیک بخوام . گیلیگولیز درس بدم فرایند شیمیو سنتز بخوام . شیمی کلا از دوره 7 به بعد سوال طرح کنم یارو قد یه ورق لایه بنویسه . باشد تا جور پدران ظالمتان را بچشید
karma is B**h
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
یه معلم ابتدایی داشتیم.طرح صبحونه توی کلاس راه انداخته بود.
و من مخالفتم رو با این طرح به علت آلوده بودن میزا اعلام کردم.تا اون موقع خیلی باهام خوب بود اما بعد از اون روز به یه چیز دیگه تبدیل شد
سرما خورده بودم میگفت گوجه بخور(صبحانه ی اون روز که گفته بود بیارید گوجه داشت)
درصورتی که یکی از دانش اموزای مورد علاقه اش سرماخورد بهش می گفت گوجه نخوری گلوت زخمش بدتر میشه
توروخدا بزارین منم بگم
1-خانم خیری.معلم سال دوم دبستانم.یادمه تابستون قبل سال دومم گریه میکردم عر میزدم چون فهمیده بودم سال بعد اون خانوم بداخلاقه معلممهالهی بمیرم چقد گریه کردمخیلی بداخلاق و وحشی بود....یادمه یبار چون تمرینای ریاضیمو حل نکرده بودم منو برد پیش مدیر مدرسمون که پیر بود80سالش بود.اونم وحشی تر از این،یکی زد تو گوشم،سرم محکم خورد به کمد فلزی بزرگ جابزه ها{توش جایزه میزاشتن واسه بچه های خوب}یه جوری بچه8ساله رو زد که سرم از درد ترکید.داشتم میمردم.برگشتم خونه تا شب تو اتاقم گریه کردم به هیچکس نگفتم چی شده....دلم واسه خودم سوخت.این معلمه بچه نداشت هی دعا و نذر و نیاز میکرد خدا بهش بچه بده زنیکه وحشی
2-خانم اشفته.معلم سوم ابتدایی.واقعا اشفته بود زنیکه دیوونه.یبار چون جدول ضربو تازه درس داده بود و بلد نبودم محکم جلو همه زد تو سرم....
3-خانم نمیدونم کی کی.معلم کلاس چهارمم.واقعا سگ اخلاق بود....60سالش بود حوصله بچه های 10ساله رو نداشت.همش مارو میفرستاد به هر بهونه ای پیش مدیر وحشیمون که با خط کش چوبی بزنتمون
خیر سرم مدرسه غیردولتی میرفتم
تو راهنمایی:
4-خانوم جعفری.دبیر عربی.خیلی ترسناک بود.سرکلاسش نفس میکشیدی جرت میداد.بسیار ترسناک و بداخلاق.سکته کرده بود یه پاشم رو زمین میکشید.یبار خواست یه میزو جا به جا کنه دوستمو صدا زد رفت.منم حواسم نبود یهو نگاش کردم دیدم داره چشم غره میره که ینی منم برم کمک.در حالی که میزه سبک بود و خودش و دوستم بلندش کرده بودنسرکلاساش ادمو جرررر میداد
5-فامیلش یادم نیس.دبیر حرفه و فن.خیلی سخت گیر.درس میپرسید یه واو جا مینداختی 2نمره کم میکرد.کار عملیاش بسیار سخت و دهن سرویس کن بود.یادمه یبار اموزش دستبند با سنجاق قفلی داد.100تا سنجاق مصرف میشد با کلییییی منجوق.باید مینشستی دونه دونه سنجاقارو پر از منجوق میکردی اخر با کش همشونو میبستی که مثلا دستبند شهدهنمون سرویس شد انقدم مسخره بود یبارم استفاده نکردیم خاک تو سرش
6-دبیر زبانمون خانم سعیدی.ازش سوال میپرسیدی گازت میگرفت.وقتی میگفتی خانوم چرا سوال فلان جوابش اینطوری شد میگفت ینی تو داری میگی من اشتباه میکنم؟؟؟؟؟؟؟مث ادم توضیح نمیداد
7-سال اول راهنمایی به جای دبیر زبان معلم ورزشمونو فرستاده بودن بهمون درس بدهانقد بلد نبود و بد درس میداد از زبان متنفر شدم.نمره هام زیر5میشد.همش سرکلاس زبان استرس داشتم میترسیدمتا اینکه تابستون رفتم کلاس زبان و شیرینیشو چشیدم و سال بعدش همیشه نمره هام20میشد....
8-دبیر ریاضی.فامیلش یادم نیست ولی بهش میگفتم خرخاکی.یه چیزی تو همین مایه ها بود.خیلی توهین میکرد....بهمون میگفت شما عربینزبون نفهمین(عرب نیستیم.اصلا شرق کشوریم.منظورشم عربای عربستان بود)بچه ها میخندیدن.من از توهیناش حرص میخوردم.همش از خودش و بچش تعریف میکرد.به ما فحش میداد.درس دادنشم که داغون.پایه ریاضیمو به خاک داد
حالا دبیرستان:
9-بدترررررین دبیر زندگیم.خانوم فروغ هاتفی.چقد ازش متنفرم.خیر سرش جوون هم بود ادم انتظار داره بهتر برخورد کنه....دبیر ریاضی بود.انقد با رفتار و حرفاش منو تحقیر کرده بود سر کلاسش حس میکردم یه احمق واقعی ام......وقتی کلاسش تموم میشد یه نفس راحت میکشیدم و حس میکردم شدم خودم....تو بقیه درسا نمره هام عالی بود و جزو بچه زرنگای کلاس بودم ولی سر کلاس این.....حالم ازش به هم میخوره.باعث شد از ریاضی خیلی بیشتر متنفر بشم.امیدوارم این پیامو بخونه و بغهمه تا اخرعمرم نفرینش میکنم....اعتماد به نفس منو با خاک یکسان کردی.خاک تو سرتازت بدم میاااااااد....جالبه واقعن فک میکرد من احمقم!وقتی نفر اول مسابقه تزیین شله زرد شدمو از اداره اومدن بهم جایزه دادن با تعجب اومد نزدیکم نشست تا ببینه این احمق مگه چجوری تزیین کرده که بهش جایزه دادن......فک میکرد عقب موندمبا رفتارای خودش این حسو به من القا میکرد.....
10-دبیرزبان سال پبش دانشگاهی....اصلا درس نمیداد....با اینکه دبیر قبلیمون به شدت سختگیر ولی عالی بود و زبان هممون خوب بود،سال اخر با اومدن این خانوم زبانای هممون نابود شد.نه تنها درس نمیداد بلکه توهینم میکرد و خیلی سخت درس میپرسید!اصلا کلمه که یاد نگرفتیم...گرامرم که هیچی.یبار داشت درس میداد منم عادی داشتم نگاهش میکردم و گوش میکردم یهو برگشت گفت وای چته اینجوری نگاه میکنی ترسیدمخندیدم فک کردم شوخی میکنه ولی چند دقیقه بعد باز گفت اینجوری نگاه نکن میترسم.چرا انقد بد نگاه میکنی؟چرا ترسناک نگاه میکنی؟درحالی که من عادی بودم اصلنم ترسناک نیستمتا اخر سال وقتی درس میداد نگاهش نکردم....
11-دبیر زیست پیش....یه زن چاق وچله که همش نفس نفس میزد و صداش اروم بود نمیشنیدیم اصلا.خشک و بداخلاق.من که تا پارسالش با دبیر قبلیمون همیشه زیستم20بود با حضور این خانم نمره هام شده بود 15-16.بسیار بد درس میداد.خط کتابو میخوند.برای مسایل ژنتیک اول پای تخته از من سوال میپرسید و نمره میداد بعد تااااااااازه فرمولش رو درس میدادخیلی مزخرف بود
از همشون متنفرم و نمیبخشمشون.مخصوصن خانم هاتفیووووو
حالا خوبان:
1-خانم لگزیان معلم کلاس اولم.عشق بود عشق.وقتی میرفتم مهد کودک معلم دبستان بغلی بود.وقتی منو میدید که گریه میکردم بهم شکلات میداد و میگفت سال بعد بیای پیش خودم باشه؟سال بعدش کلی گشتیم همه مدرسه هارو که جایی ثبت نام کنم که اون معلمم باشه.....هیچ جا نبود ولی.اخرش یه مدرسه ثبت نام کردیم روز اول رفتم دیدم معلمم همونهههههخیلی عشق بود.باهامون دوست بود.مثل مامانمون بود.بهش میگفتم صدام بزنه نقره اونم انجام میداد(معنی اسممه)
یه پسر هم داشت به اسم سینا یکسال ازمون کوچیکتر بودامیدوارم خدا پشت و پناهش باشه همیشه
2-دبیر علومم تو راهنمایی خانوم برزنونیباعث شد عشقم رو به علوم متوجه بشم.نمرم همیشه سرکلاسش20بود.با مهربونی با همه رفتار میکرد.بهم اجازه داد بتونم علاقمو پیدا کنم.امیدوارم هرجا هست موفق باشه....
4-دبیر شیمی دبیرستانم خانم عباسیانمهربون و خوش اخلاق و خنده رو.شوخ و بامزه.عالی درس میداد.عاشقش بودم.اونم عاشق منمسیله استوکیومتری میگفت تو 30ثانیه حل میکردم سریع بهش نشون میدادم....یبار تازه درس داده بود مسایلو زود حل کردم بهش نشون دادم....بعد به شوخی گفتم خانوم باید به من افتخار کنینهمونطور که عاشقانه نگام میکرد گفت میکنمخیلی حس خوبی داشتم اون لحظه واقعاحیف که سال پیش دانشگاهی دبیرمون عوض شد....با اینکه سال سوم باهاش قهر کردم و یه مدت درسو گوش ندادم و شیمیم افت کرد...اما اخرش انقد بهش گله کردم منو بوسید و از دلم دراوردامیدوارم همیشه موفق باشه
5-عشقققق ترین دبیررررررررم.اونی که واقعا عاشقم.خانوم سعادت خواهواقعا باسواد.باشعور.عشق.بی نظیر.مهربون.خنده رو.خیلی عشق بود.عالی درس میداد.کسی درسو بلد نبود جرش نمیداد.با مهربونی میگفت چرا درس نخوندی دخترم؟یبار منو سرگزوه دوستم کرد که نمره هاش همیشه زیر5بود.یه روز اومد سرکلاس قبل امتحان گفت میخام از یکی از بچه ها تشکر کنم...واقعا امتحان قبلیو خوب داده بود به نسبت نمره های قبلش.از سرگروهشم تشکر میکنم که خیلی براش زحمت کشیده.هممون کنجکاو شدیم گفتیم لابد 20گرفته.پرسیدیم چند شده؟گفت 8جر خوردیم از خندهههه.ولی واقعا برای اون3-4نمره پیشرفت دوستم ارزش و احترام قایل شد.واقعا باشعور بود...خیلی بهم انگیزه و عشق میداد.بارها سرکلاساش وقتی سوالشو فقط من تونستم جواب بدم تشویقم کردو داد زد تو بینظیرییییییی خیلی تیزیییییاعتماد به نفسم میرسید نزدیک ابراولی حیف سال کنکور یکی دیگه اومد(همونی که تعریف کردم خیلی بد بود)و زیستم افت کرد....خلاصه اینکه هنوز عاشقم.امیدوارم همیشه شاد و موفق باشه
ببخشید خیلی زیاد شد دلم خیلی پربودواقعا به اندازه این12سال عقده تو دلم بود که خالی شد خداروشکرببخشید
ویرایش توسط sis.b : 17 آبان 1399 در ساعت 19:39
...
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)