ورزش!اول راهتمایی-علوم سوم راهنمایی
-_-
اول دبیرستان بودیم اولای مدرسه هنوز معلم نیومده بود یکی اومد سر کلاس بنده خدا از ما کوچیک تر بود ریش هم نداشت دهنش هم تا بناگوش باز بود نشست رو صندلی معلم شروع کرد به صحبت که من معلم ادبیات تونم و این حرفا جاتون خالی فکر کردیم دانش آموز جدیده چون همه همکلاسی ها از چند سال پیش تا حالا با هم بودیم و همدیگه رو میشناختیم خواستیم میخ خودمونو اول کار بکوبیم تا دیگه سر کلاس چیزی نگه دوستان رفتن کنارش کشیدنش از رو صندلی پایین چهار تا چک بهش زدن یکی دیگه از معلم ها هم اومد تو کلاس اینم باز گفت معلمم اونم زدش بعد مدیر اومد تو کلاس و جدا کرد گفت ایشون معلم جدیدتونه آقای فلانی و تازه اومده هیچی دیگه دوستان تا آخر سال سر هاشوم پایین بود و با کسب نمره 0 افتادن اون سال
بعدا معلوم شد اون دبیری که اومده بود سر کلاس ما اشتباه اومده بود
خب معلم کلاس دومم میزند(با اینکه زن بود ولی واقعا بد تنبیه میکرد هم روانی و هم جسمی)_معلم کلاس ششم هم تیکه مینداخت(من مدرس غیر انتفاعی میرفتم ولی هنوزم نفهمیدم چرا درسم خوبه ولی تیکه میشنیدم)_ولی بدترین معلمم ریاضی سال یازدهم بود که هر روز وارد کلاس میشد میگفت شماها هیچی نمیشید.
آها راستی یادم رفت یه معلم زیست بود از یه استان دیگه میومد تو شهر ما زیست تدرس میکرد ما هم با چند تا دوستان رفتیم،از شانس بدمون همه توی کلاس بچه تیزهوشانی بودن و اون نمیدونست ما جز اونا نیستیم و هر چه از دهنش در میومد به دانش آموزای عادی میگفت(شما فرض کن 3 ساعت هر هفته باید سر کلاس میشستی و تیکه هایی که ایشون به خودمون مینداخت رو میشنیدیم و چون بچه های تیزهوشانی میخندیدن مام مجبور بودیم الکی بخندیم)،هیچه دیگه 2 یا 3 جلسه رفتیم بعدش از ترس اینکه نفهمه ما جز اونا نیستیم،نرفتیم
پ ن:تازه بخاطر 3 جلسه فحش خوردن چون پول کلاسا رو تا پایان سال دادیم دیگه نتونستیم پس بگیریم(البته جزوه خوبی داده بود).
آقای اللهیاری معلم ریاضی راهنمایی ریاضی تکمیلی
از همنیجا اعلام میکنم *ون لقت کودکیمونو تیره و تار کردی
روزگارمو سیاه کرده بودی خدا ازت نگذره
Responsible for the MEMEs of the association
معلم زیست هفتم تا نهم من خییییلی مزخرف بود
ی چیز درس
ی چیز دیگه جزوه میداد
تو امتحان ی چیز دیگه میومد
بعد می نشست میگفت شما هیولاترین و گودزیلاترین دانش آموزای من هستین از دستتون فرار می کنم
بعد هرهر می خندید
یکی نبود بگه خودت هیولایی
با اختلاف معلم ادبیات کلاس هفتمم طرف میومد سر کلاس از اول زنک خالی میبست تا آخر کلاس مثلا یکبار از خاطرهی دیدارش با اجنه میگفت «نیگفت هنوزم تو جلساتشون شرکت میکنه😐» یک جلسه میومد از اینکه خیلی با عرضس و پولداره حرف میزد یکبار میومد از دخترش که رتبه سیزده کنکور تجربی شده حرف میزد«والا ما که اون موقع گشتیم چیزی پیدا نکردیم شماها اگه تونستین ببینین شخصی به نام (کوثری نژاد) که رتبه سیزده کنکور شده پیدا میکنین یا نه😐»بعدش آخر سال که معمولا یک هفته تعطیل میکنن برای اینکه بچه ها بشینن خونه بخونن این یارو تصمیم گرفت که تو اون هفته امتحان بگیره و به هیچکسم از قبل نگفته بود که چهارشنبه میخاد امتحان بگیره که هیچ برگشته بود سه شنبه ساعت بیست و دو به مدرسه اعلام کرده بود که میخاد امتحان بگیرهبعدش بنده خدا مدیر مدرسمون نشسته بود به تک تک اولیا زنگ زده بود که امتحانه فردا این وسط ده نفر جواب نداده بوودن و نیومدن برا امتحان تمام اون ده نفر رو خرداد تجدید کرد😐حالا باز اینم هیچ یکی از سوالای امتحانش که هنوز یادم نرفته این بود که چرا زبان فارسی را دوست داریم و جوابش میشد کل یک روانخوانی که نویسندشم حداد عادل بود و هرچی جز اون مینوشتی نصف نمره رو میداد بهت😐بعدشم موقع خروج از کلاس و دادن ورقه کرنومتر میزد میگفت باید زیر پنج ثانیه تمام حروف الفبا رو بگین و این خودش دو نمره امتحان بودخلاصه که برای گرگ بیابونم یک همچین معلم ادبیاتی رو آرزو نمیکنم 😐😂
معلم ریاضیم
اول سال کتاب رو درس میداد و تمریناشو حل میکرد بعد اومد گفت جزوه بنویسید اصلا کتابو بیخیال بشید بعد دوباره برامون یه جزوه آورد آخر سال هم گفت اسمتون بنویسد 10 رد کنم براتون
...
دوستان این چیزی که از من در صفحات قبل خواهید دید مال عصر طفولیته . این اتفاق افتاده بود من با معلم بحث کرده بودم . ولی بقیه ماجرا طعم پیاز داغه ببخشید دیگه اون موقع بچه 16 و 17 ساله ای پیش نبودم
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)