عاقبت
این خزان روزگار هم
به سر می رسد
و بهار می آید!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
عاقبت
این خزان روزگار هم
به سر می رسد
و بهار می آید!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
یاد بگیر برای موفقیت دیگران دست بزنی
به موقعه اش زمان موفقیت تو هم میرسه
یکی از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق ، درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
اللهم عجل لولیک الفرج
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
همه دارن دعا میکنن
چن وخت قبل مسیحیا دعا کردن برا کرونا
الانم شاید ما داریم دعا میکنیم
خودت بخاه که تموم بشه این حال
به خدا خستننن خیلی ها
خیلیا خستن از گرفتاری بیماری
تو کمکمون کن ما تا جایی ک میشه داریم خوب کار میکنیم تو هم کنارمون باش
میدونم که هستی
دلم آرومه
دل ها مونو آروم تر کن
خودت میدونی ی ساله بیرون ۱۰ بار نرفتم از خونه
خودت کمک کن
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود.
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
دیدیم تو را دوباره بر میگردی
از باغ پر از ستاره بر میگردی
گفتند که چاره ای نیست بر درد فراق
انگار ! برای چاره بر میگردی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
ای آنکه در نگاهت صد آیه نور داری ؟
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری ؟
در خواب دیده بودم یک شب فروغ رویت ؟
کی در سرای چشمم قصد ظهور داری ؟
اللهم عجل لولیک الفرج
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
دنیایی که تو
در آن هستی و ما تو را نمی بینیم ،یک رنگ است
تو می آیی و همه چیز رنگارنگ می شود : )
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست
دیگر نفسم هم ، نفسِ معتبری نیست
رد می شود این جمعه و تا لحظه آخر
از آمدن سبز تو ، اما اثری نیست
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
آپ میکنم به یادگذشته ها
دونیا یالان دونیا دی ...
میدونم دیگه آیلار سابق نیستم
اعتقاداتم کمرنگ شدن غرق شدم توی روزمرگی هام دغدغه هام
اما هنوزم عاشقانه دوستتون دارم
هنوزم به محض بیدارشدن میام جلوی پنجره ی اتاقم ویا بالکن و میگم:
آیدین میگه اگه به امام عصر سلام بدیم ایشون جوابمونو میدن...
شاید یه روزی به جواب تردیدها و پرسش هایی که توی ذهنم هستش برسم و اون روز قطعا آدم بهتری شدم
Başka bir dünyayam
Ele dünyayam ki , orde ğem yox
قبلا چه قدر دوستای امام زمان بیشتر بودن الا هر5یا6ماه یکی از رو خستگی میادحالا نمیدونم دوستان کم شدن ودیگه خودشونو دوست نمیدونن یا دوستای خستن
اقا جان امید وارم زودتر بیای زیادی داریم به جاده خاکی میریم
وقتی که همراه حضرت مسیح بیاید و حضرت مسیح پشت شما نماز بخوانند(کار ندارم که برام سواله که حضرت عیسی نماز مارو بلد نیستن )و یعد باهم شام بخورید ما ادم ها گذشتگانمون نیاکانمون چطوری به شما و حتی چطوری به خودمون نگاه کنیم به اینکه حتی اگر حضرت موسی هم بود عین دوست رفیق کنار هم بودین و جوک میگفتین می خندیدین
وما ادم ها که چند هزار سال باهم جنگیدیم میلیون ها نفر روکشتیم که بگیم مسیحیت بهتره یا اسلام یا یهودیا.. و شما دوستانه درکنار هم.
واقعا چه کسی باور میکنه که رهبران دوست باشن و ما پیروانشون اینجوری
چه قدر هزینه کردیم که اون از فلان دین بیاد به دین ایکس
جنگ کردیم تا فلان شهر بکنیم فلان دین
مسلمونارو کشتیم تا بیت المقدس مسیحی باشن
مسحیت کشتیم تا مسلمون بشن
یهودارو کشتیم به ی علت. کلی جنگ کردیم جنگای صلیبی راه انداختیم
کسی از فلان دین میرفت میکشتیمش خون فلانی هارو حلال کردیم و صدها کار دیگه
هنوز هم با این همه متمدن شدن میکشیم ی مسیحی مسلمونو میکشه ی مسلمون مسیحی اون میاد حجابو بزور میگیره اون یکی میاد زوریش میکنه و...
هنوز فکر میکنم با اینکه قران این همه توصیه به صلح کرده ولی ما دوس داریم اعدام از نزدیک ببینیم براش دست بزنیم زیر پستای اوکراین بنویسیم کی جنگ جهانی شروع میشه. زودتر جنگ کنید .. وقتی فلان کشور عربی موشک می خوره خوشحال میشیم به نصف دنیا مرگ میفرستیم خودشو مسلمون خالص میدونه بعد به خدا میگیم تو بجز ما کیو داری سی صد ملیون ادم عوضی(حسن عباسی جاش نیست بزارم میتونین سرچ بزنید وببینید)و صدها نمونه
ولی شما همگی باهم دوست و سر ی میز میخندین واقع عجیبه فقط میتونم بگم
عجب بابا عجب:/
ویرایش توسط Black_Hawk : 30 بهمن 1400 در ساعت 20:28
https://soundcloud.com/ser-dey/effinu0f6p6b
نمیدونم حکمتش چیه
نمیدونم رمزش چیه رازش چیه
فقط میدونم میتونم در سنگ ترین حالت ، در سخت ترین حالت در سفت ترین حالت باشم
ولی
ولی فقط کافیه دعای عهد فرهمند رو گوش بدم...فقط اشکه که سرازیر میشه
خدایا فقط ازت یه خواهش دارم....هرچقدرم پست شدم هرچقدرم بد شدم ...خواهش میکنم قبل از مرگم یه جوری یه طوری فقط یبار دیگه این دعا رو گوش کنم بعدش جونم رو بگیر..
همین الان دارم گوش میدم با اشک و بغض تایپ میکنم...
یادمه پنج سالگیم بود که صبح های خیلی زود بیدار میشدم چون صبح های قبل از طلوع دعای عهد پخش میکردن
نمیفهمیدم چی میگه
نمیفهمیدم درمورد کی میگه
فقط خوشم میومد آرومم میکرد یه حس خیلی خوبی ازش میگرفتم
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِیچی بگم ؟
با چه رویی بگم ؟
چی دارم که بگم؟
زمانی با معصومیت کودکی دلم باهات بود دعای عهدت رو میشنیدم
الان چی بگم که پر شدم از سیاهی از گناه از تقصیر از...
ازم ناامید نشو
بازم دستم رو بگیر..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)