سلام دوستان
اسپم و حرف بد ممنوع
لطفا نظر بدین...
این متن ارزش خوندن را داره....
پوریم یا جشن ایرانی کشی...
جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار میشود به جشن ایرانیکشی نیز مشهور است. این جشن براساس داستانی در تورات است .در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند با بیرحمی تمام به قتل رسیدند و اموالشان به غارت برده شد. این نسلکشی بیسابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است.
این نحسی 13 که برخی از آن اسم می برند مرتبط با پوریم و این نسل کشی است.
ایرانیان از همان زمان, سیزدهم فروردین را به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به جنایت برخی یهودیان آن زمان که آنها را سراسیمه از خانه و کاشانهاشان فراری داده بودند, برگزیده و سر به کوه و صحرا میگذارند.
این نسلکشی را میتوان نوعی هولوکاست به حساب آورد. هولوکاستی که در طی 3 روز 70 هزار ایرانی (البته بسیاری از منابع و کارشناسان این رقم آورده شده در تورات را دور از ذهن می دانند)به قتل رسید. هولوکاستی که تبدیل به یکی از بزرگترین جشنهای آیینی یهودیان شده است.
یهودیان در این روز برای شکرگزاری به درگاه خدا روز گرفته و به رقص و پایکوبی میپردازند.
این جشن گرفتن یهویان در تمام دنیا در حالی صورت میگیرد که کشته شدن حتی یک انسان جنایتی بزرگ محسوب میشود. این جنایت چیزی جز نژاد پرستی و بیارزشی یک قوم نیست.
یهودیانی که, هیتلر را متهم به یهودی سوزی (هولوکاست) نمودهاند, باید به پیشینه سیاه تاریخی خود برگردند و هولو کاست واقعی را در تاریخ اقوام خود جستجو کنند.
در جنگ جهانی دوم یهودیان, میلیونها مسیحی را کشتند و در ادامه, راه کشتار در فلسطین را در پیش گرفتند و هزاران تن از مسلمانان و مسیحیان به دست صهیونیستها قتل عام میشوند.
صهیونیستها تمام اقوام به جز خودشان را از جنس اسب می دانند.
آنها در گذشته به سپاهیان خود می گفتند که به سرزمین ایران و یا اعراب و یا حتی مسیحیها رسیدید رحم نکنید. زنان، کودکان، الاغ، شتر و چهارپایانشان را بکشید تا دو سوم جهان تمام شود و تنها یک سوم جهان که همان یهودیها هستند بمانند.
«ناصر پورپيرار» باستانشناس و محقق 70 ساله كه در تهران متولد شده، با ساخت چند مستند و نوشتن كتابهاي متعدد درباره تاريخ ايران، تاريخ نوشتههاي ديگر را زير سؤال برده است. او معتقد است اكثر تاريخ نويسان درباره ايران، يهودي بودهاند و با كتمان برخي حقايق بسيار مهم، مشتي دروغ تحويل ما دادهاند. با او درباره يكي از وقايع مهم تاريخ كهن ايراني يعني آنچه « نسلكشي زمان هخامنشيان» خوانده ميشود به گفتوگو نشستهايم.
انگيزه شما از آغاز تحقيقات و سپس انتشار آنها در باره تاريخ ايران چه بود و چرا به اينجا ختم شده كه تاريخ نوشتههاي ديگران را زير سؤال بردهايد؟مجموعه مطالعات درازمدت زندگي، سؤالاتي را در مقابل انسان قرار ميدهد. درباره تاريخ ايران، اين سؤالها به دو بخش تقسيم ميشود؛ اول اينكه چرا تمام مورخاني كه درباره تاريخ ايران مطلب نوشتهاند همه به يك شكل و محتوا نوشتهاند، در حالي كه درباره تاريخ كشورهاي خودشان در اروپا و آمريكا هيچگونه توافق نظري ندارند. دوم اينكه صددرصد كساني كه وارد تحقيقات ايرانشناسي در حوزه باستانشناسي، اكتشاف، مرمت و تاريخ شدهاند، يهودياند. تفاوتي نميكند كه متعلق به كدام كشور باشند. آلماني، روسي يا فرانسوي داراي هر مليتي باشند. يهودياند.مقصودتان اين است كه يهوديها از اين تاريخنگاريها منافعي دارند؟قطعاً. تعريف ديگري از حكومت هخامنشيان و روش حكومت كوروش در كتابهاي اين مورخان وجود ندارد و همگي يك چيز را نوشتهاند، حال آنكه درباره تاريخ كشور خودشان، هر كسي به يك شكل نوشته است. مثلاً مورخان اروپا درباره جنگ جهاني دوم نظر واحدي ندادهاند و هركدام تئوري و فلسفهاي دارند اما درباره ايران مورخان اروپايي و آمريكايي و متعلق به ديگر نقاط جهان، به سادگي فقط يك قصه ميگويند و كلمهاي پس و پيش نميكنند. اينكه طبيعي نيست، اولين مسأله اين است كه اين تاريخنوشتهها از يك مركز واحد خارج شده و يك بلندگو داشته و در همان مركز واحد تدوين و از آنجا پخش شده است، ضمن اينكه نميتوانيم بپذيريم اين مورخان يهودي به دليل عشق و علاقهاي كه به تاريخ ايران داشتهاند، همگي يك قصه را تكرار كردهاند، چون بيان تاريخ ايران براي كنار زدن پردههايي است كه در 2500 سال پيش بسته شده، اما يهوديها نميخواهند اين پردهها كنار برود.چرا نميخواهند پردهها كنار برود؟پاسخ اين چرا حالا روشن شده است. به دلايل بيشمار كه اولين دليلش بحث پوريم است.پوريم ديگر چيست؟واقعهاي كه در 2480 سال پيش اتفاق افتاده و همه ايرانيان به دست يهوديان قتل عام شدند. اين مسأله نبايد روشن شود، بنابر اين يهوديان هركاري ميكنند تا بر اين فاجعه سرپوش بگذارند.اگر ميشود ماجرا را شرح دهيد؟يكي از دو نام برجسته هخامنشيان، داريوش (داريوش اول) است كه يك كتيبه دارد در بيستون. در اين كتيبه داريوش ادعا ميكند كه 30 ملت در اين محدوده با او ميجنگيدهاند. اين ملت 30 اسم دارند مانند ستگوشي، مودرايي، رخجي و اسمهايي كه امروزه هيچكدامشان را نميشناسيم. اصلاً نميدانيم رخج يعني كجا، چه مردمي و با چه محدوده گسترشي و سؤالات ديگر.اين 30 ملت در جايي از تاريخ ما گم شدهاند اما اسناد و مداركي وجود دارد كه اثبات ميكند آنها در يك نسلكشي هولناك، از بين رفتهاند و به همين دليل از خصوصيات اين ملتها اطلاعاتي در دست نيست هر چند آثار زندگيشان در جايجاي ايران وجود دارد كه ما تاكنون در 10 نقطه آنها را كشف كردهايم.گفتيد كه نسلكشي، كار يهوديان بوده است. سند يا اسنادي براي اثبات اين ادعا داريد؟تورات كنوني بهترين سند است. در تورات يك فصل كامل به پوريم اختصاص دارد. در تورات استر آمده است: ما (يهوديها) همه را كشتيم. در روز اول 78 هزار نفر را كشتيم. توجه داشته باشيد كه 78 هزار نفر برابر جمعيت 20 شهر آن زمان بوده است. اين نسلكشي در سراسر ايران انجام شده اما حتي يك كلمه از آن در كتابهاي تاريخي وجود ندارد. حتي اگر كلمه پوريم را در اينترنت جستوجو كنيد فقط به شما اطلاعات ميدهد كه يك عيد يهودي است. حال آنكه اين عيد كه هر ساله در جهان برگزار ميشود، سالروز ايرانيكشي است. در فرهنگ يهود، پوريم يعني ايرانيكشي.بر اساس مستند «تختگاه هيچكس» كه شما ساختهايد پوريم مصادف است با زمان ساختن بناي تخت جمشيد. چرا اين اتفاق در اين زمان رخ داده است؟بايد تاريخ هخامنشيان را ورق بزنيم تا حقايق روشن شود و بهترين سند هم تورات است و البته بناي نيمهكاره تخت جمشيد و آثار باقيمانده از ايرانيان 2500 تا 5000 سال قبل. در تورات آمده است كه بختالنصر حدود 2700 سال پيش، حمله سهمگيني به اورشليم ميكند و يهوديان را به اسارت ميگيرد و همراه با ثروتهايشان به بابل انتقال ميدهد. به دليل طولاني شدن مدت اسارت، يهوديها در جايجاي منطقه از افغانستان گرفته تا خراسان بزرگ و قفقاز پراكنده ميشوند. آنگونه كه در تورات نوشته، يهوديها به قبيلهاي در پشت كوههاي قفقاز بر ميخورند كه نيزهشان به خطا نميخورد. ضربهشان در جنگ اشتباه نميشود و قومي به شدت جنگجو هستند كه رهبري به نام كوروش دارند. در مرحله بعد ميبينيم كه گفتوگوهايي ميان يهوديان و كوروش وجود دارد كه از كوروش ميخواهند با حمله به بابل، آن را خراب كند و اسيران يهود و ثروتهايشان را نجات دهد و در عوض حاكم منطقه شود. كوروش نميپذيرد. اما اين خداي يهود است كه از كوروش اين مسأله را ميخواهد. كوروش آماده حمله به بابل ميشود. در اينجا لحن گفتوگوها تغيير ميكند.كوروش بابل را فتح ميكند و يهوديان را نجات ميدهد؟بله. شبي كه كوروش وارد بابل ميشود، سران حكومت مست بودهاند. در تورات آمده كه ما (يهوديها) آنها را مست كرديم، بنابراين بابل سقوط ميكند و اولين بيانيه كوروش صادر ميشود كه تورات آن را منتشر كرده است. در اين بيانيه آمده است كه يهوديها ميتوانند به سرزمينهايشان برگردند و ثروتهايشان را هم ببرند. نكته جالبي كه وجود دارد اين است كه در تاريخهايي كه براي ما نوشتهاند آمده كه كوروش از فارس آمده اما در تورات به صراحت گفته شده كه نيروي نجاتدهنده يهود از شمال ميآيد و شهرهايي كه بر سر راه كوروش تا بابل نام برده شده، در شمال است نه سمت فارس كه در جنوب واقع شده است.با اين حساب يهوديان نبايد مردم ايران را كشته باشند.اگر صبر كنيد به آنجا هم ميرسيم! در تورات هيچ نشانهاي از كوروش پس از سقوط بابل مشاهده نميشود. گمان من اين است كه كوروش در همان بابل به دست نگهبانان شهر كشته شده باشد. به هر حال پس از كوروش، فرزندان جاي او را ميگيرند اما قرارداد پدر با يهوديان را زير پا ميگذارند. ماجراي فرزندان كوروش كه حالا ميگويم در تورات آمده و يهوديان آن را قبول دارند. يهوديها به كمبوجيه لقب بختالنصر ثاني دادهاند. همين جا بگويم كه يهوديها از دو نفر به شدت متنفرند؛ يكي اسكندر و ديگري بخت النصر، چرا كه هر دو اورشليم را نابود كردند. از زماني كه اسكندر، اورشليم را نابود كرد تا 2200 سال بعد يعني پس از جنگ جهاني دوم كه با مساعدت قدرتها، يهوديان به اورشليم برگشتند، حتي يك ده را نتوانستند به عنوان مركز اقتدار خود معرفي كنند.كمبوجيه يهوديهايي را كه در اورشليم مشغول ساخت معبد بودند فراخواند و به افغانستان تبعيد كرد، بنابراين يهوديان فرزندان كوروش را خطري براي خود ميبينند. از اينجاست كه شخصي به نام داريوش پيدا ميشود. او از سرداران يهود است كه فرزندان كوروش را ميكشد و با كودتا، قدرت را در دست ميگيرد. البته در كتيبه بيستون آمده كه فرزندان كوروش خودكشي كردهاند اما اينكه عليه آنها كودتا كرده و با هفت سرباز وارد قصر آنها شده و به جاي آنها نشسته را پذيرفته است.بنابرنوشتههاي كتيبه بيستون، منطقه عليه داريوش خيزش ميكند چرا كه موافق فرزندان كوروش بودهاند. خيزشها به جايي ميرسد كه غيرقابل كنترل ميشود بنابراين يهوديها به وحشت ميافتند كه اگر شكست بخورند بايد به بابل برگردند. در تورات استر نوشته كه مردم منطقه تصميم گرفتند هر يهودي را هرجا كه پيدا كردند بكشند. ما ديديم كه اگر پيشدستي نكنيم آنها ما را نابود ميكنند، البته داريوش از ابتدا يهودي نبوده اما بعدها به خدمت آنها درميآيد. اين مسأله را شخصي به نام «كوسلر» در كتاب قبيله سيزدهم آورده است.در كدام مناطق، آثار نسل کشي را يافتهايد؟جيرفت، املش، كردستان،آذربايجان،ايلا م و برخي مناطق ديگر جمعاً 10 نقطهاي هستند كه آثار پوريم در آن پيدا شده است.محدوده ايران كنوني را كه خارجيها ترسيم كردهاند. آيا پوريم فقط در همين محدوده بوده است؟محدوده ايران كنوني به جز خراسان بزرگ و شرق عراق يا به عبارتي غرب بينالنهرين هم جزو مناطق پوريمزده است.چه آثاري از ايرانيان آن زمان يافت شده است؟در جيرفت، محيطي به مساحت 40 كيلومتر مربع، پوشيده از آثار عاليترين نمونههاي زندگي است. جنازههاي مردمان در ميان خاكسترها رها شده و اشيا و اسناد زندگيشان همه جا پراكنده است. استر در كتابش ميگويد:ما همه را كشتيم. سه جا در كتابش اشاره ميكند كه به ثروتهايشان دست نزديم. در حفاريها عيناً چيزي را ميبينيم كه در تورات آمده است. همه را كشتهاند اما ثروتهايشان در كنارشان است، دليلش اين است كه نميتوانستند اين همه ثروت را به اورشليم ببرند، ضمن اينكه از اين همه ثروت صرفنظر كردهاند تا قتل عام به گردنشان نيفتد.شايد به دليل زلزله از بين رفته باشند. به هر حال برخي ميگويند تورات دچار خدشه شده و همه جايش قابل قبول نيست؟آيا يهوديها گفتند تورات قابل قبول نيست. اگر اين حرف را بزنند كه همه چيزشان بر باد ميرود. آنها چنين ادعايي نمي كنند. درباره تورات بگويم كه شامل پنج سفر اول است كه از سوي خداوند به حضرت موسي (ع) وحي شده. بخش دوم تورات، ذيل نوشتههاي ربيها و خاخامهاست. بيش از 30كتاب در تورات وجود دارد كه تقدس قسمت اول را ندارد اما يهوديها آنها را جزو تورات ميدانند. در اين 30 كتاب مسائل تاريخي گذشته بر يهود آمده است و هيچ يهودي آن را رد نميكند. بحث كوروش در چند كتاب از اين مجموعه آمده و بحث پوريم فقط در تورات استر آمده است.اما درباره دليل از بين رفتن شهر باستاني نزديك جيرفت كه نميدانيم نامش چه بوده و مردمانش به چه زباني صحبت ميكردهاند دو موضوع وجود دارد؛ يا زلزله يا جنگ. اگر يك زلزله 10ريشتري هم بيايد همه نميميرند. در زلزله بم كه خيلي هم شديد بود 30 درصد مردم شهر فوت كردند و 70 درصد زنده ماندند. فرض كنيم در زلزله شهر باستاني 70 درصد مرده و فقط 30 درصد زنده ماندهاند. وانگهي زلزله آثار خرابي و تپه خاك برجاي ميگذارد. زندهماندهها، جنازه اهل خانه خود را بيرون ميكشند و دفن ميكنند و ثروت خود را برميدارند و در جايي ديگر جمع ميشوند و بازسازي را آغاز ميكنند. نهايتاً پس از 300 سال شهر دوباره سرپا ميشود، اما در نقاطي كه زيرزمين پيدا كردهايم كوچكترين اثري از بازسازي وجود ندارد. خانههاي سوخته، سقفهاي فروريخته، اجساد دفن نشده و ثروتهاي رها شده نشان از يك قتل عام دارد.گفتيد مردمان پوريمزده، بسيار توانا و ثروتمند بودهاند؟ از روي چه اسنادي اين ادعا را ميتوان ثابت كرد؟از روي ظروف و مجسمههاي به دست آمده از زيرزمين. روي ظروف آنها روي كل سطح آن، يك نقش آنقدر تكرار شده تا كل آن سطح را پر كرده است. اين يك كار سوپرمدرن است. در دوران معاصر شخصي به نام «اچر» اين كار را انجام داد اما پس از او ديگر كسي نتوانست اين هنر را نشان دهد. اگر به موزههاي جهان سري بزنيد، گاوسفالي اكتشاف شده از «مارليك» در منطقه املش در استان گيلان فعلي را ميبينيد. من تحقيق كردهام كه بهترين سفالسازان فعلي جهان در لهستان هستند. اگر توانستند مانند اين گاو را بسازند؟! محال است بتوانند. سؤال من اين است كه آن ملتي كه اين صنايع بيبديل را داشتهاند كجا رفتهاند و چرا آن تكنيك نمانده است. املشي از 200 سال قبل دوباره سفال ميسازد. مواد اوليهاش اشتباه است، لبههاي بشقابي كه ساخته يكنواخت نيست. با دست به آن لبه داده اما لعاب نتوانسته بدهد. پخت آن غلط بوده و خلاصه هيچ شباهتي به بشقاب 2500 سال قبل ندارد. اگر در 2500 سال قبل چنان سفالي ساخته در طول اين سالها بايد عاليتر شده باشد نه اينكه به صفر برسد. پس به اين نتيجه ميرسيم كه اين توليد مدت زيادي قطع شده است. وقتي آن منطقه را حفاري ميكنيم با يك توليد و تكنيك بسيار پيشرفته مواجه ميشويم. سؤال اينجاست كه چه كسي اينها را زيرزمين فرستاده و با گذشت 2500 سال نميخواهد راز آن برملا شود؟ در مستند «تختگاه هيچكس» ميخواهيد اثبات كنيد كه تخت جمشيد يك بناي نيمه كاره است. آيا اين مسأله هم به پوريم ربط دارد؟بله. پوريم يك مسأله بنياني است. اگر بخواهيم وارد بحث هخامنشيان بشويم قبول ميكنيم كه تخت جمشيد يك بناي نيمهكاره است. چرا نيمهكاره رها شده است؟! چرا پس از مصرف اين همه مواد اوليه و هزينه، ناگهان به حال خود رها شده است. آن وقت دنبال اين چراها كه ميگرديم تاريخ، روشن ميشود. بعد ميپرسيم در جايي كه هرگز بنايش تمام نشده چرا گفتهاند جشنهاي بينالمللي ميگرفتهاند. مگر در بنايي كه سقف ندارد ميتوان پرده آويزان كرد يا فرش پهن كرد. اگر اينجا نيمهكاره است چه كسي گفته كه تخت جمشيد را اسكندر آتش زد.مگر بناي نيمهكاره ارزش آتش زدن دارد. درباره اين مسأله بايد مثل يك جستوجوگر عمل كرد نه يك ژورناليست! در فيلم مستند شما به عواملي چون نيمه ماندن حجاريها و دروازهها، سقف و كف نداشتن تخت جمشيد به عنوان دلايل نيمهتمام بودن اين بنا اشاره شده است. چه دليل ديگري بر نيمهكاره رهاشدن اين بنا و واقعه پوريم داريد؟يك كتابي است به نام تخت جمشيد كه سه جلد است و هر جلدش حدود 10 كيلوگرم وزن دارد. اين اثر اشميت است. اشميت كيست؟حفار اوليه تخت جمشيد. او بازيافتهاي اوليه خود را به صورت كتاب درآورده و عكسهايي كه بيش از 100 سال پيش از اين بنا گرفته شده را در آن گنجانده است. همه اين عكسها در سايت دانشگاه شيكاگو وجود دارد. در كتابهاي من و مستند «تختگاه هيچكس» هم به اين مسأله اشاره شده كه عكسها متعلق به دانشگاه شيگاگو است. شما در فيلمتان ادعا كردهايد كه گلنوشتههاي زيگورات تخريب شده در زير و كنار تخت جمشيد را حفاران دانشگاه شيكاگو بردهاند تا اثري از زيگورات مذكور باقي نماند. با اين حال چگونه حاضر شدهاند عكسهايش را در اختيار شما قرار دهند؟شما اگر فيلم را ديده باشيد، 150 هزار متر بناي خشت و گلي عيلامي همراه قبرستان مربوطه را نابود كردهاند. در اسناد بينالمللي و آييننامههاي اكتشاف كسي حق ندارد يك خشت را دو نيم كند. اگر هم اين كار را كرد بايد مثل اولش آن را درآورد و بگذارد سرجايش چطور و با اجازه چه كسي اينها 150 هزار متر بناي يونيك عيلامي را نابود كردهاند؟ آقايان تصور نميكردند كه مهار از دستشان خارج شود. فكر نميكردند يك روزي اين سؤالها در اين كشور مطرح شود، چون خودشان بنيان تحقيقات تاريخي را در اين سرزمين گذاشتند. مطمئن بودند كه چنين كسي يافت نخواهد شد كه در مقابل اينها، اين سؤالات را بگذارد، بنابراين آن عكسها را هم منتشر كردند، ولي هيچ وقت فكر نميكردند اين عكسها عليه خودشان استفاده شود. البته برخي تصاوير شبيه نقاشي است.جز يكي دو تا، بقيه عكس است. آن يكي دو نمونه هم مربوط ميشود به كتاب «ينبور» كه متعلق به 240 سال قبل است. آن زمان دوربين عكاسي نبوده است، با اين حال 98 درصد تصاويري كه در فيلمها نشان دادهايم، عكس است. بحث ما كمي به حاشيه رفت. چه شد كه تخت جمشيد نيمهكاره رها شد؟وقتي داريوش از پس آن 30 ملت متمدن برنيامد و يهوديان نقشه قتل عام آنها را كشيدند طبيعي بود كه كسي زنده نماند، بنابراين كساني كه روي تخت جمشيد كار ميكردند همگي كشته شدهاند. آيا كساني هستند كه در نيمهكاره بودن تخت جمشيد با شما همعقيده باشند؟چند سال پيش من از نظام مهندسي ايران، هيأتي را به تخت جمشيد بردم. افراد استخوانداري ميان آنها بودند. از آنها يك نظريه گرفتم كه اينجا نيمهكاره رها شده است. همه اين افراد صاحبعنوان هستند و نظريهاي دارند كه منتشرش كردم. اين افراد پس از بازديد گفتند كه محوطه تخت جمشيد حين كار، به زور تعطيل شده است. اين زور يعني اينكه آن حجارها، در حال كار روي بنا كشته شدهاند. تخت جمشيد متعلق به كدام پادشاه هخامنشي است؟بناي نيمه كاره تخت جمشيد در زمان خشايار شا ساخته ميشد. كه ناگهان كار ساخت آن متوقف ميشود. شما يك كتيبه از داريوش كه پدر خشايار شا باشد، پيدا نميكنيد اما از اردشير دوم و داريوش سوم كتيبه وجود دارد. نكته مضحك اينجاست كه تخت جمشيد قابل سكونت نبوده اما داريوش سوم 200 سال پس از آغاز ساخت اين بنا در زمان خشايار شا كتيبه دارد. آيا اينها حقهبازي، توطئه و جعل تاريخ نيست؟! لازم نيست از تخت جمشيد بيرون برويد. همان را وقتي آناليز كنيد و زوم نماييد روي موضوعات آن، معلوم ميشود كه تاريخ ايران مثل يك بازي دومينو است. وقتي خشت اول ميافتد، تا آخر همه تاريخ را خراب ميكند. اين طور جلو برويم بخش زيادي از تاريخ ايران زير سؤال ميرود؟!اگر تاريخي را به دروغ نوشته باشند و آن را تغيير ندهيم، خيانت است. يك محقق بايد درباره ابهامات تحقيق و راز آنها را كشف كند. يك مثال از دروغهاي تاريخ ايران داريد؟يكي همان مسأله برگزاري جشنها در قصر نيمهكاره تخت جمشيد است كه گفتم. دوم اينكه ميگويند حجاريهاي نشان داده شده كه ملتها دارند هديه ميآورند. مسلماً اتفاق نيفتاده است براي اينكه بايد معلوم شود اين ملتها در كجا و براي چه كسي هديه ميآورند. وقتي بنا، سقف ندارد، پس اين حجاريها، تصور است نه واقعيت. ظرف و نيزهاش هم تصور است. اينها بحثهاي پچيدهاي نيست كه فهم آن دشوار باشد. با توجه به اينكه، تخت جمشيد و هخامنشيان به عنوان واقعيتهايي محكم جاافتادهاند، ديگر چه جاي بحث درباره موارد ادعايي شما باقي ميماند؟من از شما يك سؤال دارم. چرا تلويزيون ايران «تختگاه هيچكس» را نشان نميدهد و ميزگردي با حضور صاحبنظران ملي ترتيب نميدهد تا درباره اين مستند اظهار عقيده بكنند.شايد دليلشان اين است كه مستندهاي شما را سرهمبندي شده ميدانند. چه پاسخي داريد؟مستند، مستند است. اگر كسي ادعا كرد كه يك فيلم مستند، ساختگي است بايد اثبات كند اما اگر نتوانست بايد آن را بپذيرد. كسي نميتواند درستي مستندهايي چون «تختگاه هيچكس» را رد كند. وقتي نتيجه بررسيها اين ميشود كه كتبيههاي پاسارگاد و نقش رستم، 60 سال قبل كنده شده، چيز ديگري بگوييم و به تصوير بكشيم؟!اگر قبول كنيم كه اين نوعي تاريخسازي است، چه هدفي پشت آن خوابيده است؟يهود همواره يك لباس ژنده مظلومنمايي بر تن ميكند تا بگويد در هميشه تاريخ مورد ظلم واقع شده است. چون نميتواند اعتراف كند كه در 2480 سال پيش يك تمدن با قدمت بالا را با آن تواناييهاي شگرفت به گورستان فرستاده است، چرا كه موجوديت خود را از دست خواهد داد. كوششي كه براي ساختن تاريخ ايران به كار رفته، نوعي ماله كشيدن به آن قتلعام است. ميخواهد شما نپرسيد اگر ايران خالي از سكنه بوده پس اشكانيان و ساسانيان چيست. ميخواهد نقش هخامنشيان و يهود در پوريم مخفي بماند. ميخواهد ندانيم بر سر كوروش كه مقامش در تورات از حضرت موسي(ع) بالاتر عنوان شده چه آمد. بر سر فرزندان او چه آمد. ندانيم كه يهود با نسلكشياش در ايران، جهان را 3 هزار سال به عقب برد. اگر چنين نميشد ايرانيان 1500 سال قبل يعني 100 سال پيش از اسلام، بر انواع امراض غلبه كرده و عمر بشر را بسيار طولاني ميكردند.آنها در تورات از كوروش و هخامنشيان چيزهايي نوشتهاند و در تاريخ ما چيزهاي ديگري آوردهاند. آيا نميدانستهاند تورات چه نوشته است. همسر ويل دورانت كه 28 جلد كتاب تاريخ تمدن نوشته، يهودي بوده است. آيا از وجود تورات، بهخصوص تورات استر بياطلاع بوده است.برخي ملاك تمدن را وجود حكومتهاي مقتدر ميدانند. شايد دليل اينكه تاريخ قبل از 2500 سال را جزو تمدن به حساب نميآورند همين باشد.اولاً وجود صنايع پيشرفته در ايران در حفاريهايي كه انجام شده، كاملاً اثبات شده است. آيا وجود اين توليدگران و توانمندي نشانه تمدن نيست؟! ثانياً چه كسي اجازه داده درباره وجود يا نبود حكومتهاي مقتدر تحقيق شود. از كجا معلوم كه حكومت مقتدري بوده يا نبوده است.گفته ميشود كه در 4 هزار سال قبل، مادها حكومت مقتدري داشتهاند.دروغ ميگويند. مادها وجود نداشتهاند. تنها يك كتاب درباره مادها نوشته شده است، آن هم توسط يك روس به نام «دياكونوف» كه در مقدمهاش آورده. ما تاكنون درباره تجمع ماد نام به اندازه پرمگس اسناد به دست نياوردهايم. آن وقت 400 صفحه كتاب راجع به ماد نوشته است. يكي نيست بگويد تو كه هيچ سندي پيدا نكردهاي و در مقدمه كتابت اعتراف كردهاي چگونه 400 صفحه كتاب نوشتهاي؟! شما با توطئه روبهرو هستيد نه فرهنگ!برخي ميگويند ارگ بم، بنايي 6 هزار ساله است، بنابراين باب تحقيق درباره قبل از 2500 سال آنقدرها هم بسته نيست.چه كسي ادعا كرده ارگ بم 6 هزار ساله است؟ كسي كه اين ادعاها را ميكند بايد دورانشناسي بداند. اينكه در 12 هزار سال قبل يا 10 هزار سال قبل يا 8 هزار سال قبل چه خبر بوده است؟ در 6 هزار سال پيش جوامع انساني وجود نداشت. انسانها پراكنده زندگي ميكردند. آن وقت چگونه ممكن است بنايي 6 هزار ساله همچون ارگ بم كه مركز حكومت بوده، وجود داشته باشد.هدف شما از ارائه اين بحثها، فيلمها و كتابها چيست، آن هم در زماني كه مردم اين تاريخ موجود را پذيرفتهاند؟پوريم يك واقعيت تاريخي است و دولت جمهوري اسلامي ايران بايد اين پرچم را در جهان بلند كند. به عنوان ملتي كه بيش از همه از ناحيه پوريم آسيبديده، بايد اين مسأله را علني سازد. اما انگار يهوديها با قدرتي بيشتر از قبل تمام سيستمهاي خود را در كشور ما بازسازي كردهاند و بيشترشان هم در بخش فرهنگي هستند كه اجازه يهوديزدايي از تاريخ ما را نميدهند.تمدن ايران قبل از پوريم به چند هزار سال قبل مربوط ميشود؟4تا 5 هزار سال قبل. شما اگر به شهر باستاني مارليك در شمال ايران سري بزنيد متوجه ميشويد كه يك سيستم توليد با طراحي فوق ممتاز هندسي- رياضي وجود داشته كه به دست يهود نابود شده است.خواسته شما از مسئولان و صاحبان انديشه چيست؟اگر دلسوز تاريخ و فرهنگ ايران هستند، پرچم پوريم را بلند كنند، نه اينكه بودجههايشان را صرف صاف كردن كف يك بناي نيمهكاره كه براي فراموشي جنايات يهوديان است، كنند. اجازه دهند كه لااقل درباره بحث پوريم و نيمهكاره بودن تخت جمشيد و برخي بناهاي ديگر، اظهار نظر شود. روشنفكران ما اگر روشنفكرند نبايد در مقابل يك تحقيق، اينگونه جبهه بگيرند.