جانم از آتشفشان ها گذر مي کند
با خويشتن در جنگم
از خود عبور مي کنم
تو آن سوي من ايستاده اي
و لبخند مي زني
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
مي دانم .
خوشا دیدار ما در خواب ...
جانم از آتشفشان ها گذر مي کند
با خويشتن در جنگم
از خود عبور مي کنم
تو آن سوي من ايستاده اي
و لبخند مي زني
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
مي دانم .
مشکل اصلی ما اینکه دوست داریم هرچیزی باب میل ما باشه و برای همین هم هیچ وقت قانع وراضی نیستیم.
خیلی ها فکر میکنن باید اتاق خودشون کپی کنن و بیارن دانشگاه. دانشگاه ها حداقل ترین امکانات رو در اختیار دانشجو میزارن. همین
تنها شما درس نمیخونی و تنها شما هم خوابگاه نمیرید. این مشکلات هست و خواهد بود.
آدمها ، اول جوانها را باوجود اینکه همدیگر را دوست ندارند ، بهعقد ِ هم درمیآورند و بعد از اینکه آنها نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند ،تعجب میکنند ...آخر چطور میتوان با کسی زندگی کرد بدون اینکه عاشقاش بود ؟
لئو تولستوی
من فقط دارو قبول بشم همون دانشگاهی که میخوام
به قران قسم خابگاه هم ندادن ندادن تو پارک میخابم اصلا کارتن خوابی میکنم...اصلا تو جوب میخابم
شایدم رفتم مسافرخونه بلبل تو فیلم مدینه میداد خیلی ارزون بود!
خلاصه کلام اینکه ناشکری نکن
ترم پیش یعنی ترم1 تو یه خوابگاه نسبتا بد بودم و تو یه اتاق 8 نفره
هر 8 نفرمون هم از یه جای کشور بودیم یکی از اهواز یکی از مهاباد یکی از پیرانشهر و....
رشته هامون هم کاملا متفاوت بود و به غیر از دو نفر بقیه کشاورزی بودن و شب ها هم دیر میخوابیدن و چون رشته اشون درست حسابی نبود کلا درس تعطیل و خلاصه وضعیت خیلی بد بود و من همه ی آخر هفته ها بر می گشتم شهرمون ...
ولی این ترم خدا رو شکر رفتم یه خوابگاه بهتر و از قبل با دوستان هماهنگ کردیم و یه اتاق گرفتیم یه اتاق 6 نفره و 3 نفرمون هم استانی و هم رشته ای هستیم و با 3 نفر دیگه هم هم زبون هستیم و اون ها هم بچه های خوبی هستن و یکیشون برقه یکی هم صنایع یکی هم شیمی کاربردی ...
ﺧﻂﺮﻧﺎﻙﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ, اﻧﺴﺎﻧﻲﺳﺖ ﻛﻪ اﻋﺘﻘﺎﺩﺵ ﺯﻳﺎﺩ و ﻓﻬﻤﺶ ﻛﻢ اﺳﺖ!
آنتوان چخوف
ویرایش توسط Maestro Arman : 28 اسفند 1395 در ساعت 01:57
خوابگاه
منم با خوابگاه همچین مشکلی دارم.
۱۲ نفر توی سوییت حالا این مشکل نیست مشکل نفهمیدن حرف همدیگه هس.
فاصله ام تا دانشگاه بیش از ۱۰۰۰ کیلومتره تنها کاری که تونستم کنم این هستش که بیش تر وقتم رو میرم کتابخونه.فقط زمان شام پیش بچه ها میرم.
اما به هر حال امیدوارم که شما و همه ی بچه هایی که خوابگاه هستن به اون شرایطی که دوست دارن برسن.
وقتی میبینید نمیشه شرایط رو تغییر بدید سعی کنید خودتون رو وفق بدید وگرنه خیلی سخت میگذره براتون تجربه اینو ثابت کرد.
Sent from my SM-N920C using Tapatalk
من تو اتاقم دو نفر دیگه هستن .... ولی خب من تخت ندارم
این دوستمون راست میگن بیشتر برید کتابخونه و فقط موقع خواب بیاید اتاق
اگرم هم اتاقیاتون ترم بالایی هستن. اصلا نترسید اولش زیادی جو میدن و میترسوننتون ولی بعدش شدیدا باهاتون رفیق میشن
فقط یذره هم اقتدار نه گفتن رو داشته باشید وگرنه هم به راحتی بهتون زور میگن و هم مسائل دیگه رخ میده
گفتم دوستت دارم
.
و همه چیز فرو ریخت
.
چون جان دادن دسته گنجشکها
.
در بی قراری درخت زیر دستان صاعقه
.
👤یحیی صفی آریان
ﺧﻂﺮﻧﺎﻙﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ, اﻧﺴﺎﻧﻲﺳﺖ ﻛﻪ اﻋﺘﻘﺎﺩﺵ ﺯﻳﺎﺩ و ﻓﻬﻤﺶ ﻛﻢ اﺳﺖ!
آنتوان چخوف
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)