خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 30
    1. Top | #16
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      کوچه دوم

      | ارمغان زمان فشمی|
      مرگ پادشاه تایلند
      اسم عجیب
      اگرچه رفته‌ای عمــری به کالج در آن طی کرده‌ای خیلی مدارج
      شـدی مبهوت اسم شــاه تایلند اگرچــه رفته‌ای هرسال خـارج!
      بــهومیپول اســم کوچکش بود و فـــامیلیــش هم آدولیــادج!
      همدردی
      اگــرچه بود شاهی پیر و فرتـوت کـه او را کمتر این‌جا می‌شناسند
      ولـــی ایرانیان همــدرد بــودند و از لــب‌هایشان شد دور، لبخند
      نه در ســوگ عزیــز تازه رفــته کــه از یک‌سـال تعطیلیِ تایلند!
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      | علی‌اکبر محمدخانی| یادش بخیر قدیما که هنوز دزدی جزو مشاغل بود، یه شب رفتیم خونه یه بابایی رو خالی کنیم. صاحب‌خونه نه این‌که یهو از خواب پریده‌ بود، ترسید، داد کشید: ‌ای دزد‌ای دزد. حالا ما هرچی می‌گفتیم: بگیر بخواب، کاری به تو نداریم، گوش نمی‌داد. هیچی یه کاری کرد که همسایه‌ها نصف شب با چوب ریختن تو خونه، یکی جلو دهنشو گرفت، دونفرم دست و پاشو، بقیه هم با چوب افتادن به جونش تا صداش بخوابه. تا یذره هم صداش کم می‌شد، یکی از همسایه‌ها می‌رفت گازش می‌گرفت، باز صدای طرف بلند می‌شد. هرچی هم بهش می‌گفتیم: نکن. مگه مریضی گاز می‌گیری؟ گوش نمی‌داد. هیچی خلاصه نزدیک صبح، همسایه‌ها با کمک هم تونستن صاحب‌خونه را ساکت کنن. بعدم اومدن عذرخواهی کردن که این بابا مریض‌ احواله، شما ببخشیدش. که ما هم بخشیدیمش. می‌خوام بگم اگه دزدی هنوز جزو مشاغل بود، آمار بیکاری آنقدر بالا نبود.
      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      | مهرشاد مرتضوی| از این بعد عرضه تخم‌مرغ بدون شناسنامه ممنوع است. فکر کنید چه اتفاقاتی برای یک تخم‌مرغ بدسرپرست ممکن است بیفتد:
      مرغداری: مرغ درحال فشارآوردن به نیمکره جنوبی‌اش است و دارد تخم می‌گذارد که یک مرغ دیگر داد می‌زند: «دختره! سالمم هست!» مرغ‌ها کِل می‌کشند و خروس دوان‌دوان به سمت ثبت‌احوال مرغداری می‌دود و به همه دانه (شیرینی) می‌دهد.
      باربری: خریدار، شناسنامه تخم‌مرغ‌ها را بررسی می‌کند و می‌پرسد: «اینا چرا همه عین همه شناسنامه‌شون؟» فروشنده: «اینا زیر ١٥ سالن. هنوز شناسنامه‌شون عکس‌دار نشده!»
      سوپرمارکت: داخل مغازه می‌شوید. بعد از عرض سلام و خسته نباشید خدمت سیبیل محترم، می‌پرسید: تخم‌مرغا چند؟ می‌فرمایند: «دونه‌ای ٢٢٠، اگه بخواین فامیلی شما تو شناسنامه‌ش بخوره ٢٥٠.»
      با این وضع، احتمالا برای هر وعده نیمرو هم باید یک پزشک صدا کنیم که جواز دفن صادر و شناسنامه را باطل کند.
      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #21
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      پنجشنبه ٢٩ آبان ٩٥ را درحالی آغاز می‌کنیم که آخرین مناظره هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ به پایان رسیده، اما راستش الان که دارم این مطلب را می‌نویسم، هنوز مناظره شروع نشده و دونالد دارد با لباس زیر داخل محل اقامتش راه می‌رود و ترانه tonight is the night of moon, I want my honey را می‌خواند و چیپس و ماستش را می‌خورد! هرچه ما می‌کشیم، از این اختلاف زمانی است، اگر من طنزنویس نیویورک‌تایمز بودم، نه مشکل زمان داشتم، نه مشکل مکان داشتم! که همانا آمریکا همه جایش مکان است!
      بنابراین اولین خواسته من از رئیس‌جمهوری آینده آمریکا این است که حداقل این اختلاف زمانی و مکانی را از بین ببرد! برای ادامه مطلب، لای مردم آمریکا رفتیم تا انتظارات و درخواست‌های آنها از رئیس‌جمهوری آینده آمریکا را از زبان خودشان بشنویم:
      جان از نیویورک: بنده از رئیس‌جمهوری آینده درخواست می‌کنم جاده نیویورک- ادیسون‌کلا رو آسفالت کنه، رؤسای‌ جمهوری قبلی فقط وعده و وعید می‌دادند، من از این دونفر می‌خوام مرد و زن عمل باشند! به روستاییان اهمیت بدهند، این روستاییان هستند که در بزنگاه‌های تاریخی به داد آمریکا رسیدند!
      جانان از فلوریدا: ما ساکنان غیور فلوریدا از رئیس‌جمهوری آینده‌مان تقاضا داریم ساحل فلوریدا را مثل سواحل ایران سالم‌سازی کند! روی دریا پارچه بکشد و نگذارد هیچ بشر کنار دریا *** باشد. ولش کن این لختی پختی‌ها را! من خودم جمهوریخواهم! چرا کنار دریا باید *** بود؟! هن؟!
      الکسیس از تگزاس: من تقاضای آب دارم، تگزاس طبیعت خشکی داره، خشکسالی هم که بیداد می‌کنه، یکی هم نیست بره دکتر کلانتری، مسئول احیای دریاچه ارومیه رو بیاره تگزاس که اینجا رو هم احیا کنه!
      پارمیدا از ال ای: ام... می‌دونی... من هیچ‌وقت الکشن برام مهم نبوده... من از پولیتیک و سیاست و اینها بیزارم.. اصلا روح آدم‌رو ویست می‌کنه... ببخشید الان باید برم کلاس یوگام، بعدا تاک می‌کنیم، بای!
      کامران نجفی‌زاده از نیویورک: انتخاب بین ترامپ و کلینتون، مثل انتخاب میوه شب عید از بین کدو و هویجه!
      جنیفر از آنیستون: من از آقا یا خانم رئیس‌جمهوری می‌خوام به طرح مسکن لاو توجه بیشتری کنند، ما سه‌سال پیش پول ریختیم به حساب، هنوز واحد تکمیل نشده، نه استخرش آب داره، نه سوناش برق داره، نه جیمش راه افتاده، نه هیچی، لطفا رسیدگی کنید!
      شمس از لنگرود: این انتخابات و اینها همه‌اش بازیه، اینا از قبل انتخابشون رو کردند، فقط میخوان ما رو بکشونند پای صندوق آزمون، فیلم بگیرند، بعدش هم یارانه‌مون رو قطع کنند، ملت رأی ندید، بهشون مشروعیت ندید، روز رأی‌گیری بمونید توی خونه، خودتون می‌بینید فرداش که، تا پس‌فرداش روسیه و ایران و کوبا و چین میان نجاتمون میدن، رأی ندید!
      کیم از کالیفرنیا: ما کاری به رئیس‌جمهوری آمریکا نداریم، ما ‌سال دیگه از آمریکا اعلام استقلال می‌کنیم و روی پای خودمون می‌ایستیم، آمریکا دشمن ما کالیفورنیایی‌هاست! ما لس‌آنجلسی نیستیم، ما لوس‌آنجلسی هستیم! اون خانومه که میخواد رأی بده رو ولش کن، از من بپرس، ما بهترین ایالت آمریکا و کل دنیاییم!
      جرج از واشنگتن: مطمئنم حتی اون مرد بزرگوار با اون عمر طولانیش هم به یاد نداره، آمریکا آنقدر بین دو نامزد بی‌مایه دست‌وپا زده باشه، خدایا کی میشه که حرف تئوریسین‌ها و دکترینالیست‌های باهوش به حقیقت بپیونده و نظام سیاسی آمریکا سقوط کنه و راحت بشیم از این انتخابات الکترال بی‌سروته آمریکا که به موت قسم از ١٠ تا آمریکایی ٧ تاشون نمی‌تونند شیوه برگزاریش رو توضیح بدهند! خدایا به حق این شب ‌هالووین، ما رو مثل خاورمیانه، بگردان!
      سوشیانس شجاعی‌فرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
      حکایت ما جاودانه شود



    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      واکنش نوبخت به پخش زنده مناظره ترامپ و کلینتون از صدا و سیما! (طنز)


      رییس جمهور: فقط سخنرانی‌های ما... داره؟!
      نوبخت: منظور رئیس محترم جمهوری، این بود که
      فقط سخنرانی‌های ما «ایراد» دارد که وسطش قطع می‌شود؟!
      صدا و سیما: برای پخش مسابقات بسکتبال nba هم آمادگی داریم!
      #مشت_ اول_ صد_ دلار #پوشش_ ویژه_ فحش‌های_ مناظره #ذوق_ کودکانه
      #چالش_ پخش_ فوتبال
      حکایت ما جاودانه شود



    8. Top | #23
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات


      پای دوست داشتنت ایستاده‌ام...
      مثلِ درختِ کاج
      روبروی پاییز...









    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      بررسی شهرونگ درباره دلایل شکسته شدن رکورد سرشماری اینترنتی توسط کاربران ایرانی
      مردم: تنها سایتی بود که فیلترش نکرده بودند!

      وزارت ارتباطات و فیلترینگ:
      جای صفحه پیوندها، سایت سرشماری را گذاشته بودیم!
      سازمان آمار: غرامت شکسته شدن رکورد را از خاطیان می‌گیریم!
      #تورم_٧,٩_درصد _آمار_دختر_همساده #پیوندهایتان_مبارک
      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #25
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات


      پای دوست داشتنت ایستاده‌ام...
      مثلِ درختِ کاج
      روبروی پاییز...









    11. Top | #26
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      وقتی تو سکته می‌کنی!

      احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌رضا کاظمی طنزنویس ١٣٦٨a.r.k@Gmail.com
      خبر کوتاه بود و مرگبار: «هر ٥ دقیقه یک‌بار ایرانی سکته مغزی می‌کند». نمی‌خواهم بترسانمتان اما این یعنی شما همین الان که مشغول خواندن مطلب بنده هستید، ممکن است قبل از رسیدن به خط آخر، سکته کنید. حالا تازه این‌که خوب است و خدا کند که این‌طور باشد، متأسفانه حتی این احتمال وجود دارد که خدایی‌ناکرده خود من هم درحین نوشتن عمرم به تمام‌کردن این مطلب نرسد و دبیرسرویس مجبور بشود طنز زاپاسم را بگذارد توی صفحه! این میزان شیوع سکته قطعا به جز فست‌فود، آلودگی هوا و پارازیت و... دلایلی دیگری هم دارد. دراین راستا می‌خواهم به برخی عوامل مهم سکته مغزی که از آنها بی‌خبر بوده‌اید، اشاره کنم:
      اینستاگرام
      من واقعا مشکلی با فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی ندارم، به شدت هم مخالف فیلترینگ و انسداد آنها هستم اما شما یک جوان ١٦ساله پاک و معصوم را تصویر کنید که طرف تا دیروز «صدف طاهریان» را فقط و فقط توی فیلم «هیج‌کجا، هیچ‌کس» دیده است، بعد یکهو می‌آید توی اینستاگرام و عکس‌های او را درحالی ‌که از کمبود شدید پارچه در ناحیه البسه رنج می‌برد و به صورت درازکش درکنار استخر توت‌فرنگی می‌خورد؛ می‌بیند. خب پسرک بیچاره قلبش تمام خون‌های بدنش را به سمت پایین (زانو) پمپاژ می‌کند و در نتیجه خون به مغزش نمی‌رسد، پاهایش سست می‌شود و به قول کتاب عربی دبیرستان: فَوَقَعَ ما وَقَعَ! و شد آنچه شد! طفل معصوم در عنفوان جوانی سکته مغزی می‌کند.
      برجام
      این توافق هسته‌ای واقعا خیلی‌ها را سکته‌ای کرد. به‌خصوص آن عزیزانی را که به ‌هرحال کار و کاسبی‌شان به تحریم‌ها گره خورده بود و از این راه زن و بچه نان می‌دادند. خود شما مثلا کارخانه داشته باشید و یهو بهتان زنگ بزنند بگویند انبار آتیش گرفته سکته نمی‌کنید؟ یا مثلا طنزنویس باشید، صبح پا شوید ببینید مطلب طنزتان دردسرساز شده و سردبیرمجله هم ازتان برائت جسته، سکته نمی‌کنید؟ اما جالبی برجام اینجاست که نه‌تنها مخالفان، بلکه حتی موافقانش را هم سکته داد. یعنی شما کافی بود بنشینید ٥دقیقه ازجلسه کمیسیون بررسی برجام مجلس را ببینید. صدای تلویزیون را هم که قطع می‌کردید، صرفا با دیدن برخی در یک قاب، تمام رگ‌وپی‌های مغزتان
      پاره می‌شد!
      سایر عوامل
      دراین بین عوامل حقیقی و حقوقی دیگری هم هستند که از مهم‌ترین دلایل افزایش فشارهای عصبی و سکته به شمار می‌آیند. مثلا «مسعود فراستی» بدون‌ شک انفارکتوسِ مغزیِ مجسم برای اهالی سینماست! درعرصه ورزش هم «سوشا مکانی» برای مربیان فوتبال، «جواد خیابانی» برای مخاطبان فوتبال و علیرضا بیرانوند (تن من مباد و پرسپولیس باد) برای اهالی شعر و ادبیات، خطر سکته مغزی را افزایش می‌دهند. درعرصه سیاست هم که ماشالا همه مسئولین تلاش خودشان را برای سکته مغزی مردم می‌کنند اما این وسط بازهم این «محمود احمدی نژاد» که همواره برای مردم، حکم نمک برای مبتلایان به فشارخون را دارد!
      سخن آخر
      برای یک‌بار هم شده، می‌خواهم طنزم برای مخاطب پیام آموزنده داشته باشد. دوستان عزیز! واقعا دنیای بی‌وفایی ا‌ست و به قول رسول نجفیان عجب رسمیه رسم زمونه! آدم از ٥دقیقه آینده خودش خبر ندارد و هر لحظه ممکن است سکته کند. پس بیاید از این لحظه قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم، پایمان را جلوی بزرگترها دراز نکنیم، توی اتوبوس جایمان را به پیرها بدیم، شب‌ها زود بخوابیم و به پدر و مادر خود نیکی کنیم و در دجله اندازیم!
      حکایت ما جاودانه شود



    12. Top | #27
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      | علی اکبر محمدخانی| اون روزی از جزیره آدم‌خوارا زنگ زدند: شایع شده تو قاتل زنجیره‌ای هستی. بیا از خودت دفاع کن. منم پاشدم رفتم که دیدم ریختند دستگیرم کردند. بعدم همه جا گفتند قاتل زنجیره‌ای رو طی یک عملیات پیچیده دستگیر کردیم، تا از دهن نیفتاده بیاید بخوریمش. خلاصه بعد این‌که حکمو خوندند، گفتند: آقای صَمَدخانی حرف آخرتو بزن. من گفتم: اولا من مَمَدخانی هستم، نه صَمَدخانی. اشتباه گرفتید. بعدشم اُسکل گیر آوردید؟ شما خودتون هر روز یکی رو می‌کُشید، ‌می‌خورید، حالا دنبال قاتل می‌گردید؟ که یکی‌شون اومد گفت: دیگه برای این حرفا خیلی دیره. ملت نشستن پای سفره، منتظرن. ما دیگه خودمونم بکُشیم، کسی باورش نمی‌شه بی‌گناهی. حالا با زبون خوش می‌ری لایِ باقالی‌پلو یا با فحش و فضیحت بفرستیمت؟ که گفتم: نه خودم می‌رم. بعدم تا یه هفته «باقالی‌پلو با مَمَدخانی» جزو منوی رستوراناشون بود. خواستم بگم مسئولیت کاری رو که می‌کنید به گردن بگیرید که این‌جوری نشه.
      حکایت ما جاودانه شود



    13. Top | #28
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      حکایت ما جاودانه شود



    14. Top | #29
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مرتضوی: ١٣٥ تا شلاق؟! کاش بیشتر معذرت‌خواهی می‌کردم!

      خاوری: ١٣٥ تا شلاق؟! میشه منم برگردم به جرم اهمال محاکمه‌ام کنید؟!
      بابک زنجانی: ١٣٥ تا شلاق؟! آقا فقط مال ما اهمال نداشت؟! ما اصرار کردیم؟!
      ما توجه کردیم؟! خب ما هم اهمال کردیم دیگه!
      روح فاضل خداداد: همه‌اش ١٣٥ تا شلاق؟! خیلی هم خوب!
      جمعی از محکومین زندان‌های کشور، خواستار «اهمال قانون» شدند!
      حکایت ما جاودانه شود



    15. Top | #30
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      یه روز داشتم گوجه‌فرنگی می‌خوردم که یهو چهارنفر با عینک دودی اومدن گفتند: وطن‌فروش، چرا به جای کالای ایرانی، کالای فرنگی می‌خوری؟ دیگه نذاشتند جواب بدم، یه گونی کشیدند سرم، انداختنم صندوق عقب ماشین، بردنم از سقف آویزونم کردند. رئیس‌شون گفت: یه شلنگ بیارید بزنیمش. یکیشون رفت با شلنگ برگشت، همین که اومد بزنه، دیدم رو شلنگه نوشتهMade in Farang . گفتم وایسید ببینم، شما منو گرفتید چرا کالای فرنگی می‌خورم، بعد خودتون از شلنگ فرنگی استفاده می‌کنید؟ اونام دیدن حق با منه، آوردنم پایین، به‌جاش اون بنده خدا که شلنگ فرنگی آورده بود رو آویزون کردیم، با شلنگ ایرانی افتادیم به جونش.
      ولی هر چی می‌زدیمش دردش نمی‌اومد. رئیسه گفت: شلنگش چینیه؟ گفتم نه بابا ایرانیه. گفت: پس چرا انقد بی‌خاصیته؟ خلاصه ما هم دیدیم این‌جوری فایده نداره شلنگو گذاشتیم کنار، افتادیم به جونش، انقد گازش گرفتیم که دیگه کالای فرنگی استفاده نکنه.
      حکایت ما جاودانه شود



    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن